Document Type : Research Paper
Authors
1 PhD Candidate, Faculty of Geography Sciences and Planning, University of Isfahan, Isfahan, Iran
2 Associate Professor, Faculty of Geography Sciences and Planning, University of Isfahan, Isfahan, Iran (*Corresponding Author Email: h.barghi@geo.ui.ac.ir)
3 Associate Professor, Faculty of Geography Sciences and Planning, University of Isfahan, Isfahan, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
وجود چالشهای متعدد مانند مهاجرت، فقر، بیعدالتی اجتماعی، مسائل اقتصادی و مشکلات زیستمحیطی در نواحی روستایی بهویژه در کشورهای در حال توسعه از دیرباز پژوهشگران حوزههای مختلف ازجمله جغرافیا را برای رفع این مشکلات و توسعة نواحی روستایی از جنبههای مختلف به فعالیت واداشته است (Visser & Spoor, 2011: 302). حکومتها و دولتها با استفاده از نتایج این پژوهشها، برای رفع مشکلات روستاها تصمیماتی میگیرند که «سیاستگذاری» نامیده میشود. اجراکنندة این تصمیمات در نواحی روستایی، مدیران روستاها هستند و یکی از اساسیترین محورهای تحلیل مسائل روستایی، توجه به ساختار و جایگاه مدیریت در این جوامع است (چوبچیان و همکاران، 1386: 88)؛ درواقع روستا بهمثابة یک عرصة زیستی و یک واحد اجتماعی، از نهاد و سازمان و مدیریت برای اجرای سیاستها بینیاز نیست. هدف این سیاستگذاریها که در قالب طرحهای توسعه و برنامههای بخشی در کشور اجرا شده، دستیابی به توسعة پایدار در نواحی روستایی از جنبههای مختلف است و از آنجا که پژوهشگران، توسعة روستایی را فرایند توانمندسازی و تقویت قابلیت زیست ازنظر کیفیت زندگی، کیفیت محیط و کارایی اقتصادی در نواحی روستایی میدانند (holand et al., 2003: 7)، شناخت شاخصهایی که بیشترین تأثیر را بر سیاستگذاری برای مدیریت این نواحی دارند، بسیار مهم است. در تعریف سیاستگذاری باید گفت «یک فرایند اجتماعی شامل ارتباط بین بسیاری از افراد در سازمانهای مختلف است و این تعاملها را سایر تصمیمگیرندگان و شرایطی محدود میکنند؛ همچنین این تعاملها بازتابدهندة ویژگیهای گستردهتر اجتماعی است که محیط را شکل میدهد» (Stevenson et al., 2008: 732).
در سالهای اخیر مباحث مربوط به حکمروایی به مفهوم «توسعة یکپارچة روستایی»[1] (IRD) توجه داشته است. این الگو بر هماهنگی اقدامات و تصمیمات مختلف دولت در سطوح ملی و محلی در زمینههای مختلف تأکید میکند (Shucksmith, 2010: 1)؛ بنابراین تصمیماتی که نهادهای تصمیمگیرنده مانند شوراهای اسلامی، مجلس و دولت در مقام سیاستگذار میگیرند، «سیاست»، و فرایندی که طی آن مراحل مطالعه، برنامهریزی و تصمیمگیری به اجرا در محیط روستا منجر میشود، «سیاستگذاری» مینامند.
به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران در کشورهای در حال توسعه هنوز هم در برنامههای بلندپروازانه پیشرفت کمی به سمت اقدامات واقعاً مؤثر صورت گرفته است (Korten, 1980: 480)؛ این در حالی است که در کشوری مانند آلمان، دیدگاهها در مطالعات روستایی از توجه به زیرساختها و عقبماندگی نواحی روستایی به سمت توجه به هویتهای محلی خاص هر روستا به مرور زمان تغییر یافته است (Tuitjer & Steinführer, 2019: 1- 23).
رویکردها یا دیدگاههای مدیریت روستایی متناسب با نوع جهانبینی در جوامع متفاوت بوده است؛ برای نمونه در کشورهای با دیدگاه سوسیالیستی (شرقی) و نگاه برابر در تقسیم ثروت و منابع، برای برنامهریزیهای از بالا و سیاستگذاری از بالا به پایین اقدام شده و در جوامع با دیدگاه سرمایهداری (غربی) در سیاستگذاری اصل رقابت و کسب سود بیشتر و توسعة بیشتر روستاها مدنظر بوده است. در سالهای اخیر دیدگاهی با عنوان حکمروایی خوب برای سیاستگذاری و مدیریت جوامع روستایی مطرح شده که به جنبههای عدالتمحوری، مشارکت مردم و بخش خصوصی، ارائة مشاوره به مردم درزمینة اجرای سیاستها، پاسخگویی و مسئولیتپذیری مدیران، شفافیت و کارایی اثربخشی سیاستها توجه دارد (نوروزی و ابراهیمی، 1397: 93- 109).
مدیریت روستایی در کشور ما با وجود همة پیشرفتها، همچنان با مشکلاتی از قبیل نبود ساختارهای مناسب اداری و تشکیلاتی، تجربة اندک دهیاران در مدیریت روستا و نیاز به آموزش، محدودیت منابع اعتباری و مشارکت و همکاری اندک روستاییان مواجه است (حسنوند و حسنوند، 1390: 2). با توجه به تفاوتهای محیطی، اجتماعی و اقتصادی نواحی روستایی و ویژگیهای خاص جوامع روستایی در زمانها و مکانهای متفاوت، باید با شناخت ویژگیهای روستا، متناسب با این ویژگیها برای ادارة نواحی روستایی اقدام کرد (بدری و همکاران، 1390: 48)؛ بنابراین مسئلة اصلیای که پژوهشگران را به انجام این پژوهش ترغیب کرد، تحققنیافتن اهداف سیاستهای ملی در نواحی روستایی است؛ مانند شش برنامة توسعة پنجساله که پس از انقلاب در کشور اجرا شده است.
مایکل تودارو[2] از برجستهترین پژوهشگران درزمینة توسعه در کشورهای در حال توسعه، پژوهشهای زیادی در کشور ایران انجام داده است. وی اعتقاد داشت یکی از دلایل اصلی شکست برنامهها در کشورهای در حال توسعه این است که این برنامهها بیشتر آمال و آرزوهای سیاستگذاران است و با واقعیت و پتانسیل اقتصادی برای دستیابی فاصلة زیادی دارد (Todaro, 1985: 30- 55).
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مشارکت مردم در فرایند سیاستگذاری و برنامهریزی بیشتر شد؛ اما در این برنامهها نیز عدول از اجرای برنامة مصوب، محدودشدن به اقدامات اجرایی روزمره، اختصاصنیافتن بودجة مناسب به برنامههای روستایی و مهمتر از همه ملزمنبودن نهادها و ارگانها به پاسخگویی درقبال دستنیافتن به اهداف، از مسائل قابل انتقاد بوده است (ازکیا و دیباجیفروشانی، 1395: 103). تجربة پژوهشهای پیشین نگارندگان در استان کرمان و مواجهشدن با نارضایتی مردم و مسئولان روستاها از سیاستهای ابلاغی، شیوة سیاستگذاری و تصمیمگیری از خارج از استان و بالا، کمبود بودجه و امکانات، محدودیت اختیارات مدیران روستا با وجود انتظارات مردم از آنها و ادامهداشتن مسائل و مشکلات اقتصادی- اجتماعی و زیستمحیطی در روستاهای استان کرمان (افشاریپور، 1392: 15؛ برقی و همکاران، 1393: 87)، ازجمله دلایل ضرورت انجام این پژوهش بود.
در حال حاضر الگوی موجود سیاستگذاری و مدیریت در نواحی روستایی به شکل متمرکز و از بالا به پایین و بیشتر به شکل بخشی (بخشهای کشاورزی، صنعت، خدمات و...) و جدا از هم است. این سیاستها را نهادهای مختلف تعیین و ابلاغ میکنند و مدیر روستا یا دهیار فقط در محدودة 47 شرح وظیفهای که برای او مشخص شده است، در روستا اختیار عمل دارد؛ این وظایف بسیار کم است و در آنها با وجود توجه به جنبههای اقتصادی و اجتماعی، این موضوع که کدام شاخصها یا جنبهها تأثیرگذاری بیشتر یا تأثیرپذیری بیشتر دارند و کدام دووجهی هستند و کدام شاخصها به تغییر و توجه بیشتر برای آینده نیاز دارند، بهویژه در سطح هر استان یا منطقة جغرافیایی در نظر گرفته نشده است.
از دلایل اصلی انجام این پژوهش، لزوم تلاش برای کمک به حل این مسائل در روستاهای استان است؛ درواقع در این پژوهش مسئلة اصلی، حلنشدن مسائل و مشکلات نواحی روستایی استان با شیوة موجود سیاستگذاری و مدیریت است؛ همچنین هدف اصلی پژوهش، شناخت و تبیین شاخصهای اثرگذار در سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی استان کرمان و شناخت میزان تأثیر هر شاخص و پیشبینی چگونگی عملکرد آن در آینده بهمنظور بهبود شرایط سیاستگذاری و تصمیمگیری و مدیریت نواحی روستایی استان است؛ درواقع تفاوت و نوآوری این پژوهش در تبیین علمی و دقیق شاخصهای اثرگذار در سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی استان کرمان و مشخصکردن علمی و دقیق متغیرهای تأثیرگذار، تأثیرپذیر، مستقل، وابسته و چندوجهی است. با انجام این پژوهش خصلت یا چگونگی متغیرها نیز شناسایی شد تا در تصمیمات و سیاستگذاریهای آینده، ویژگی خاص هر شاخص ازنظر تأثیرپذیری یا تأثیرگذاری و مستقل یا وابستهبودن (در آینده) مدنظر قرار گیرد.
بهمنظور تحقق این اهداف، باید مهمترین ویژگیها برای سیاستگذاری در روستاها شناسایی و میزان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری این عوامل از یکدیگر مشخص شود. از آنجا که هدف این پژوهش، سیاستگذاری برای آیندة روستاها و مدیریت درست در آینده است، بهطور مشخص بهدنبال پاسخگویی به این پرسشهاست:
برای پاسخگویی به این پرسشها از روشهای تحلیل ساختاری و نرمافزارهای آیندهپژوهی استفاده شد.
پیشینة پژوهش
پیشینة پژوهشهای مربوط به مدیریت روستایی و سیاستگذاری برای نواحی روستایی به شکل کوتاه در جدول زیر نشان داده شده است:
جدول 1. پیشینة پژوهش
پژوهشگران |
نتایج پژوهش |
Goodwin (1998) |
آغازگر نگاه جدید به مدیریت و حکمروایی روستایی در جغرافیا با تأکید بر ساختارهای قدرت و تأثیر آن در سیاستگذاریها. |
Little (2001) |
در پژوهشی با عنوان «حکمروایی جدید روستایی»، بر لزوم توجه به جنبههای خاص جغرافیایی مکانهای مختلف در حکومت و سیاستگذاری تأکید کرد. |
Wenchang (2008) |
به مهمترین ویژگیهای مدیریت و سیاستگذاری مطلوب اشاره میکند؛ همچنین این موضوع که سیاستهای روستایی باید به جلوگیری از مهاجرت روستایی، از بین بردن فاصلة اقتصادی بین نواحی شهری و روستایی، توسعة کشاورزی و کاهش فقر در روستاها منجر شود. |
Anríquez,& Stloukal (2008) |
به تغییر جمعیت روستایی در نواحی در حال توسعه و چگونگی سیاستگذاری برای مشکلات جمعیتی روستاها اشاره کردهاند. |
Shucksmith (2010) |
در مطالعات حکمروایی و مدیریت روستا بر استفاده از رویکرد توسعة یکپارچة روستایی (IRD) و بر هماهنگی تصمیمات و سیاستها در سطوح مختلف محلی و ملی تأکید میکند. |
Prové et al. (2019) |
با مطالعة سیاستهای اجرای کشاورزی برای نواحی روستایی بر تشکیل شورای سیاستگذاری بهمنظور تأمین امنیت غذایی تأکید میکنند. |
Liu et al. (2019) |
با مطالعة ساختار حکمرانی در نواحی روستایی چین به تأثیر این سیاستها بر خالیشدن روستاها از جمعیت اشاره میکنند. |
Henderson et al. (2020) |
چالشهای مشارکت اجتماعی در یک منطقة روستایی و سیاستهای مقابله با خطر سیل را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که سیاستهای تحکمآمیز به تضعیف مشارکت و مقاومت دربرابر مخاطرات طبیعی منجر میشود. |
Alejandra et al. (2020) |
در پژوهش خود به ارتباط بین تصمیم مدیران در کشاورزی روی شاخصهای جمعیتی در جنوب آرژانتین اشاره میکنند. |
حسینی ابری (1380) |
با انتشار نخستین مقالات دربارة مدیریت روستایی با عنوان «کدخدا» بر لزوم توجه به مدیریت روستایی و اجرای درست تصمیمات در جوامع روستایی برای رسیدن به توسعه تأکید کرد. |
رکنالدین افتخاری و همکاران (1386) |
در پژوهشی بر نقش نهادهای تأثیرگذار در مدیریت روستایی تأکید کردند و به این نتیجه رسیدند که مدیریت روستایی باید با شرایط خاص اجتماعی، اقتصادی و بومشناختی نواحی روستایی منطبق باشد. |
بدری و همکاران (1390) |
در بررسی تطبیقی وضعیت حکمروایی و مدیریت روستایی دو کشور ایران و چین به این نتیجه رسیدند که کشور چین وضعیت مناسبتر و بهتری در بیشتر شاخصهای مدیریت روستایی دارد. |
برقی و همکاران (1393) |
با ارزیابی عملکرد دهیاریها در توسعة روستایی شهرستان بم، عملکرد مدیریت روستایی را از جنبههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی از دیدگاه مردم بررسی کردند. |
اصلانیان و همکاران (1395) |
با رویکردی آیندهپژوهانه درزمینة منابع انسانی برنامهریزی راهبردی انجام دادند و به لزوم ایجاد درک درست و توجیه مدیران ارشد و مدیران عملیاتی برای اثربخشی بهتر تصمیمات اشاره کردند. |
ازکیا و دیباجیفروشانی (1395) |
برنامههای توسعة پنجساله را در ایران نقد کردهاند و یکی از دلایل مهم نتیجهندادن این برنامهها را عدول از برنامة مدون و ملزمنبودن مسئولان به پاسخگویی دانستهاند. |
نوروزی و ابراهیمی (1397) |
با بررسی شاخصهای حکمروایی خوب در نواحی روستایی شهرستان لنجان به این نکته اشاره میکنند که در مدیریت روستایی به مشارکت بخش خصوصی و نهادهای مردمی نیاز است. |
حیدری ساربان (1398) |
بیشتر شاخصهای حکمروایی خوب مانند مشارکت اجتماعی، پاسخگویی، کارایی و اثربخشی، قانونمندی، عدالت و برابری، اجماعمحوری، مسئولیتپذیری و شفافیت در مناطق روستایی شهرستان مشکینشهر وضعیت مناسبی داشتهاند. |
منبع: یافتههای نگارندگان
با بررسی این پژوهشها مشخص میشود با وجود اشاره به شاخصهای اقتصادی و اجتماعی، فرهنگی، زیستمحیطی و لزوم مشارکت بخش خصوصی و نهادهای مردمی و... ، در کمتر پژوهشی به چگونگی یا ماهیت این شاخصها بهویژه در فرایند تصمیمگیری و برای آیندة نواحی روستایی اشاره شده است.
مبانی نظری پژوهش
آغاز نگاه جدید به حکمروایی روستایی و شیوة مدیریت روستاها با مقالة گودوین[3] در سال 1998 بود. در این مقاله، وی به نادیدهگرفتن دیدگاههای مدیریت در جغرافیای روستایی معاصر اشاره میکند و این غفلت را برخلاف دیگر بخشهای علوم اجتماعی میداند که بر حاکمیت بهویژه قدرت بهمثابة ویژگی بارز تمرکز دارند (Goodwin, 1998: 5- 12; Murdoch & Abram, 1998: 41- 50; Little, 2001: 97- 102).
ادارة جوامع روستایی در مسیر درست برای پیشرفت و رسیدن به توسعة پایدار نیازمند شناخت و درک درست شرایط محیطی و اجتماعی روستاها و سیاستگذاری متناسب با این ویژگیهاست؛ از این رو برنامهریزیها برای توسعة سکونتگاههای روستایی به پیشبینی و شناخت اولیة مسائل بستگی دارد (Lewis, 2003: 38). وظیفة هماهنگی و اجرای سیاستها و تصمیمات بر عهدة مدیر روستاست؛ بنابراین باید روستاها را بهمنزلة مکانهایی خاص با شیوة زندگی و فعالیتهایی متفاوت نسبت به شهرها در نظر گرفت که نیازمند الگوی مدیریتی مجزا و منطبق با شرایط اقتصادی، اجتماعی و بومشناختی حاکم بر روستا هستند (رکنالدین افتخاری و همکاران، 1386: 1). درحقیقت «مدیریت روستایی باید سبب کاهش چشمگیر مهاجرت روستایی، از بین بردن شکاف اقتصادی- اجتماعی بین شهر- روستا، توسعة کشاورزی و گسترش فرهنگ خودباوری در مناطق روستایی و کاهش فقر روستایی» شود (Wenchang, 2008: 4) و اینها، ویژگیهای یک سیاستگذاری و مدیریت مطلوب و اثربخش برای نواحی روستایی است. از سویی نواحی مختلف باید سبک توسعة خاص خود را پایهریزی و سیستمهای جدید مدیریتی نباید یک روش یکپارچه را در همة روستاها اجرا کنند (Kerr, 2001: 202)؛ همچنین در اروپا با انجام پژوهشهایی بر لزوم مشارکت ذینفعان در سیاستگذاری برای کشاورزی تأکید شده است (Prager & Freese, 2009: 1154- 1167).
در این پژوهش ذینفعان، ساکنان نواحی روستایی استان کرمان در نظر گرفته شدند. بازیگران اصلی درزمینة سیاستگذاری و مدیریت روستایی در سطح کشور، مردم ساکن در نواحی روستایی، مدیران محلی (شوراهای اسلامی و دهیاریها)، سیاستگذاران یا مدیران استانی (بخشداران، فرمانداران و معاونتهای مختلف استانداری) و مدیران سطح کلان (معاونان وزرا و وزارتخانههای مختلف) و مجلس شورای اسلامی و نمایندگان مجلس بهمثابة اصلیترین نهادهای تصمیمگیری و قانونگذاری یا سیاستگذاری در کشور هستند.
اعتمادبهنفس یک جامعه در مدیریت خود، مستقیماً متأثر از بسترهای اقتصادی است (Lovell et al., 2018: 107). برای دستیابی به توسعة پایدار در زمینههای امنیت غذایی، تنوع زیستی، حفاظت منابع طبیعی و محیط، وجود مدیریت متناسب با ساختار جامعة روستایی ضروری است (Tikai & Kama, 2010: 65- 66).
برای روشنشدن مفهوم سیاستگذاری به تعریف علمی و دقیق این واژه نیاز است و باید سیاستگذاری[4] را براساس فرهنگ لغت کمبریج «تصمیمگیری دربارة رفتارهای جدیدی دانست که بهویژه یک دولت یا حزب سیاسی اتخاذ میکند یا به بیان دیگر به افراد مؤثر اطلاق میشود» (Cambridge dictionary, 2019). اگر سیاستگذاری «هر آنچه حکومت تصمیم به انجام یا عدم انجام آن میگیرد» (Dye and Dye, 1992: 1) تعریف شود، این تصمیمات با شاخصهایی گرفته میشود که هم از آن تأثیر میپذیرد و هم بر تصمیمات در آینده اثرگذار است.
با پیچیدگی برنامههای توسعه و پیشرفت چنین به نظر میرسد که اتخاذ رویکردهای آیندهپژوهانه ضرورت دارد. امروزه ادبیات برنامهریزی از مفاهیم پیشبینی، آیندهنگری و کشف آینده عبور کرده و به حوزة آیندهپژوهی رسیده است که وظیفهاش نگاشت آینده و ساخت آن است (مقیمی، 1395: 96). برای نخستینبار در کشور ژاپن بود که پژوهشگران از روشهای آیندهپژوهی برای سیاستگذاری و تصمیمگیری استفاده کردند و از آن پس حکومتها و دولتها به سمت استفاده از این روشها گرایش یافتند؛ زیرا آیندهپژوهی نسبت به سایر روشها قابلیت تحلیل بیشتر شرایط را در آینده دارد و تصمیمات برمبنای آن طولانیمدت است؛ همچنین کشف روابط بین برنامهریزی راهبردی منابع انسانی و آیندهپژوهی، فرصتهای محتملی را برای اثربخشی دوچندان هر دو حوزه فراهم میآورد (اصلانیان و همکاران، 1395: 389) و با اطمینان و دقت بیشتری میتوان برای آیندة نواحی مختلف، تصمیمات متناسب گرفت. درحقیقت این علم در پی آن است که نیروها و عواملی را شناسایی و درک کند که سبب تغییرات و تحولات بنیادین در زندگی بشر میشوند (بکتاش و همکاران، 1396: 534). سیاستگذاری برای توسعه براساس بینش و درک تهدیدات و فرصتهای آینده به مهارت و دوراندیشی نیاز دارد و آیندهنگاری برای نگاشتن آینده و تغییرات محتمل در زمینههای ملی، منطقهای و سازمانی برای پاسخ به این تغییرات استفاده میشود (Dufva et al., 2015: 100). درمجموع این پژوهش بر این مبنای نظری استوار است که مهمترین بخش برای توسعة جوامع روستایی، مدیریت این جوامع و سیاستگذاری برای ادارة آنهاست و با توجه به اینکه تأثیر این تصمیمات در آینده خواهد بود، با رویکرد و مبنای نظریات آیندهپژوهی انجام شده است.
روششناسی پژوهش
روش پژوهش حاضر بهلحاظ ماهیت، توصیفیتحلیلی و بهلحاظ هدف، کاربردی است. در این پژوهش با دید سیستماتیک و ساختاری، ادبیات نظری درزمینة سیاستگذاری و مدیریت روستایی مطالعه شد و برپایة آن، با انجام مصاحبه با دوازده نفر (پنج نفر دانشیار و هفت نفر استاد تمام) از استادان جغرافیا و برنامهریزی روستایی دانشگاههای تهران و اصفهان که دسترسی به آنها در زمان پژوهش ممکن بود، شاخصها و متغیرهای تأثیرگذار در سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی با روش تحلیل مضمون استخراج شد. این استادان با تخصصهای جغرافیای انسانی، جغرافیا و برنامهریزی روستایی، برنامهریزی منطقهای، توسعة روستایی، مدیریت روستایی، کیفیت زندگی در نواحی روستایی، جغرافیای جنسیت، سرمایة اجتماعی در روستا، جغرافیای اقتصادی، روابط بین شهر و روستا و... بهصورت تصادفی انتخاب شدند.
در مرحلة بعد شاخصهای بهدستآمده از مصاحبهها نامگذاری شد. در ادامه در قالب 30 پرسشنامه که روایی آنها را استادان جغرافیا و برنامهریزی روستایی تأیید کردند و با در نظر گرفتن نظر 30 نفر از کارشناسان استانداری کرمان که در تهیه و تدوین برنامهها و سیاستهای روستایی نقش و اطلاع کافی داشتند، وضعیت این شاخصها و میزان تأثیر هرکدام بر نواحی روستایی استان کرمان با استفاده از تکنیک تأثیرات متقابل (روش تحلیل ساختاری) امتیازدهی و در محیط نرمافزار MICMAC تحلیل شد. در پایان، مهمترین و تأثیرگذارترین عوامل برای سیاستگذاری مدیریت روستایی شناسایی شد. وزندهی متغیرها با مقایسة زوجی و میزان ارتباط آنها (تأثیرگذاری و تأثیرپذیری) با طیفی از اعداد صفر تا سه سنجیده شد که در آن عدد صفر نشاندهندة عدم تأثیر، عدد 1 تأثیر اندک، عدد 2 تأثیر متوسط و عدد 3 تأثیر زیاد بوده است (موسوی و همکاران، 1395: 11).
محدودة پژوهش
محدودة این پژوهش، نواحی روستایی استان کرمان است. استان کرمان بین 54 درجه و 21 دقیقه تا 59 درجه و 34 دقیقه طول شرقی و 26 درجه و 29 دقیقه تا 31 درجه و 58 دقیقه عرض شمالی در جنوب شرقی ایران قرار گرفته و با مساحت 183285 کیلومترمربع، حدود 15/11 درصد از مساحت کل کشور را به خود اختصاص داده است. براساس سرشماری سال 1395، استان کرمان 3164718 نفر جمعیت دارد که از این تعداد، 1302557 نفر در روستاها زندگی میکنند و 41 درصد جمعیت استان را تشکیل میدهند (سالنامة آماری سازمان مدیریت و برنامهریزی استان کرمان، 1395).
شکل 1. نقشة استان کرمان و نقاط روستایی شهرستانها
یافتههای پژوهش
پس از انجام مصاحبههای هدفمند با استادان و متخصصان جغرافیا و برنامهریزی روستایی و کدگذاری و تجزیه و تحلیل آنها و همچنین مطالعة پژوهشهای مرتبط با مدیریت روستایی و سیاستگذاری، مهمترین شاخصهای سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی به دست آمد که در 13 دستة کلی طبقهبندی شدند. جدول زیر این شاخصها را نشان میدهد.
جدول 2. شاخصهای مؤثر بر سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی
گویهها |
شاخصها |
هویت محیطی- اجتماعی روستا، هویت اقتصادی روستا |
روستاییت (روستاگونگی)(Rurality) |
اهمیت سیر تاریخی ادارة روستاها، نظام سرمایهداری بهرهوری، اصلاحات ارضی، موج جهانی نوسازی، تأثیر انقلاب اسلامی |
تاریخمندی |
محیط بهمثابة عامل اثرگذار و بستر سیاستگذاریها، محیط بهمثابة فرم شکلگرفته و نتیجة سیاستگذاریها |
محیط بهمثابة عامل مؤثر و فرم حاصل از سیاستها |
بستر فرهنگی روستاهای ایران، آثار فرهنگ بر سیاستگذاریها |
نقش فرهنگ در سیاستگذاری و مدیریت نواحی روستایی |
تأمین نیازهای اساسی، تفکر اقتصادی، کشاورزی |
تأثیر و اهداف اقتصادی سیاستها |
اهمیت و ضرورت مشارکت مردم در سیاستگذاری و اجرای سیاستها، پیامدهای مشارکت مردم در سیاستگذاریها |
جایگاه مشارکت در سیاستگذاری و مدیریت جوامع روستایی |
عوامل اقتصادی، اجتماعی و سازمانی |
چندگانگی عوامل اثرگذار بر سیاستگذاریها |
دولت در مقام سیاستگذار و مجری اصلی سیاستها، دولت بهمثابة تنها منبع مالی تهیه و اجرای سیاستها |
نقش انحصاری دولت |
دیدگاه شهری حاکم بر سیاستگذاریها، وابستگی روستاها به شهر |
شهرزدگی سیاستها |
ویژگیهای فردی سیاستگذاران و مدیران، اهمیت و ویژگیهای مدیریت روستایی |
تأثیر مدیران |
موانع اثربخشی سیاستگذاریها، توجه به عدالتمحوری در سیاستگذاریها، اصلیترین ویژگیهای سیاستگذاری و مدیریت روستاها در آینده |
عدالتمحوری |
ضرورت شناخت الگوهای داخلی و خارجی، انسجام سیاستها و سیاستگذاران، تمرکززدایی از سیاستهای موجود، ضرورت پایداری سیاستها |
پایداری سیاستها |
معایب شیوههای مدیریت و سیاستگذاری برای روستاها، اهمیت شناخت اساسیترین ویژگیهای مدیریت امروزی روستاها |
شناخت شرایط موجود |
منبع: یافتههای مصاحبه، 1398
پس از مشخصشدن شاخصها، با استفاده از پرسشنامه از کارشناسان مرتبط با برنامهریزی و سیاستگذاری روستایی در استان کرمان خواسته شد با انجام مقایسة زوجی به این 13 شاخص وزن دهند؛ درواقع ورودی نرمافزار MICMAC حاصل این وزندهی است.
از روش تحلیل ساختاری با نرمافزار برای بهدستآوردن شاخصهای اصلی اثرگذار و شاخصهای تأثیرپذیر برای آیندة سیاستگذاری در محدودة پژوهش استفاده شد. برمبنای تعداد متغیرها، ابعاد ماتریس 13*13 است و با تشکیل این ماتریس، میزان تأثیرگذاری هر کدام از شاخصها بر یکدیگر با وزندهی از 0 تا 3 مشخص شد. روش تحلیل ساختاری برای تحلیل بین متغیرها به کار میرود و یکی از پرکاربردترین روشها در آیندهپژوهی به شمار میآید؛ درواقع آیندهپژوهی به ما میگوید از چه مسیرهایی با سهولت بیشتر به آیندة مطلوب میرسیم. همانگونه که در جدول زیر نشان داده شده است، تحلیل اولیة دادهها نشان داد عدد دو (تأثیرگذاری متوسط) با 76 بار، بیشترین تکرار را در نظرات کارشناسان داشته و درمجموع 3/86 درصد ماتریس پر شده است.
جدول 3. تحلیل اولیة دادههای ماتریس آثار متقابل
ابعاد ماتریس |
تعداد تکرار |
تعداد صفر |
تعداد یک |
تعداد دو |
تعداد سه |
مجموع |
درجة پرشدگی |
13 |
2 |
23 |
34 |
76 |
36 |
146 |
3/86% |
منبع: نویسندگان، 1398
محل قرارگیری هر متغیر روی محور مختصات با استفاده از وزن آن مشخص میشود. با توجه به پلان تأثیرپذیری و تأثیرگذاری، که در شکل زیر نشان داده شده، وضعیت هر متغیر امکان تحلیل خواهد داشت.
اهداف |
محیط
|
متغیرهایدووجهی |
متغیرهای تأثیرگذار |
تنظیمکننده |
متغیرهای وابسته |
متغیرهای مستقل |
کمتراستراتژیک |
تأثیرپذیری |
شکل 2. پلان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری شاخصها؛ منبع: ربانی، 1391: 267
شکل 3، وضعیت تأثیرگذاری و تأثیرپذیری متغیرها را روی نمودار نشان میدهد. در اینجا متغیرها را براساس محل قرارگیری آنها روی نمودار تحلیل میکنیم:
متغیرهای تأثیرگذار: بیشتر تأثیرگذار و کمتر تأثیرپذیر و معمولاً بحرانیترین متغیرهای پژوهش هستند. این متغیرها بیشتر محیطیاند و ورودی سیستم محسوب میشوند. در نمودار زیر که خروجی نرمافزار MICMAC است، متغیرهای نقش فرهنگ در سیاستگذاری و مدیریت نواحی روستایی و تاریخمندی یا سیر تاریخی مدیریت جوامع روستایی استان در این بخش قرار گرفتهاند.
متغیرهای دووجهی: این متغیرها همزمان هم بیشترین تأثیرگذاری و هم بیشترین تأثیرپذیری را دارند و طبیعت این متغیرها با ناپایداری آمیخته است. متغیرهای دووجهی به دو دسته تقسیم میشوند؛ متغیرهای ریسک و متغیرهای هدف. متغیرهای ریسک در حول خط قطری قرار گرفتهاند و ظرفیت بسیار زیادی برای تبدیلشدن به بازیگران کلیدی سیستم دارند و متغیرهای محیط و روستاییت در سیستم سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی استان کرمان در این قسمت واقع شدهاند. متغیرهای هدف در زیر خط قطری این ناحیه قرار گرفتهاند و بیشتر از آنکه تأثیرگذار باشند، تأثیرپذیر هستند. این متغیرها نتیجة تکامل سیستم است و با دستکاری آنها میتوان به تکامل سیستم دست یافت. متغیرهای اقتصاد، دولت و مشارکت برای سیاستگذاری در این بخش قرار گرفته است؛ البته متغیرهای دولت و مشارکت با توجه به اینکه در نزدیکی مرکز محور مختصات واقع شدهاند، متغیر تنظیمی نیز در نظر گرفته میشوند؛ یعنی این متغیرها با توجه به سیاستهایی که مدیران و برنامهریزان برای رسیدن به اهداف خود به کار میبرند، بهمثابة اهرم ثانویه عمل میکنند و قابلیت ارتقای متغیرهای تأثیرگذار یا هدف و ریسک را دارند.
متغیرهای تأثیرپذیر یا وابسته: این متغیرها تأثیرگذاری کم، ولی تأثیرپذیری بسیار زیادی دارند و به تکامل و تغییر متغیرهای تأثیرگذار و دووجهی حساس هستند و به تغییر آنها واکنش نشان میدهند. این متغیرها بهمثابة خروجی سیستم در نظر گرفته میشوند که در این پژوهش، متغیرهای عدالتمحوری، تأثیر مدیران، چندگانگی، شناخت شرایط موجود شیوة سیاستگذاری و پایداری سیاستها در این بخش قرار گرفتهاند.
متغیرهای مستقل: متغیرهایی که از دیگر متغیرها تأثیر نمیپذیرند و همچنین تأثیر کمی بر دیگر متغیرها دارند، «متغیر مستقل» نامیده میشوند. آنها نه موجب توقف یک متغیر و نه موجب پیشرفت متغیری میشوند. همانطور که در شکل زیر دیده میشود، متغیر شهرزدگی سیاستها در این قسمت از نمودار واقع شده است.
شکل 3. وضعیت تأثیرگذاری و تأثیرپذیری شاخصها در خروجی نرمافزار MICMAC؛ منبع: نویسندگان، 1398
روابط بین متغیرها و میزان شدت و ضعف تأثیرگذاری آنها بر یکدیگر و تأثیرپذیری آنها از یکدیگر در نمودار زیر آورده شده است. همانطور که نتایج پلان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری نیز نشان داد، بیشترین و قویترین روابط را متغیرهای محیط، روستاییت، اقتصاد، دولت و مشارکت دارند. این متغیرها درواقع متغیرهای کلیدی و راهبردی در سیاستگذاری و هرگونه تصمیمگیری برای مدیریت نواحی روستایی استان کرمان در آینده هستند. جهت فلشها سمت تأثیر متغیر را بر دیگری نشان میدهد.
شکل 4. گراف روابط و تأثیرات مستقیم بین متغیرها؛ منبع: نویسندگان، 1398
شکل 5، گراف تأثیرات غیرمستقیم متغیرها را بر یکدیگر نشان میدهد. بیشترین تأثیر غیرمستقیم را نیز محیط بر دیگر متغیرها دارد که قویترین این تأثیرات بر پایداری سیاستها و اقتصاد است.
شکل 5. گراف روابط و تأثیرات غیرمستقیم؛منبع: نویسندگان، 1398
درنهایت تحلیلها نشان میدهد همانگونه که در جدول زیر آورده شده است، شاخصها دو نوع تأثیرگذاری و تأثیرپذیری بر یکدیگر دارند؛ تأثیرگذاری مستقیم (بدون واسطه) و تأثیرگذاری غیرمستقیم و همچنین تأثیرپذیری مستقیم و تأثیرپذیری غیرمستقیم. در اینجا با استفاده از خروجی نرمافزار MICMAC، این میزان محاسبه و شاخصها برمبنای آن رتبهبندی شده است. این رتبهبندی در جدول زیر آورده شده است. بیشترین تأثیرگذاری مستقیم را شاخصهای محیط، روستاییت، اقتصاد و فرهنگ داشتهاند و بیشترین تأثیرپذیری مستقیم را شاخصهای محیط، اقتصاد و شناخت شرایط موجود سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی در استان کرمان داشتهاند؛ همچنین بیشترین تأثیرگذاری غیرمستقیم را نیز شاخصهای محیط، روستاییت و اقتصاد و بیشترین تأثیرپذیری غیرمستقیم را شاخصهای اقتصاد، محیط و پایداری سیاستها داشتهاند.
جدول 4. میزان تأثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم متغیرها بر یکدیگر و میزان تأثیرپذیری مستقیم و غیرمستقیم متغیرها از یکدیگر
رتبه |
متغیر |
تأثیرگذاری مستقیم |
متغیر |
تأثیرپذیری مستقیم |
متغیر |
تأثیرگذاری غیرمستقیم |
متغیر |
تأثیرپذیری غیرمستقیم |
1 |
محیط |
986 |
محیط |
952 |
محیط |
964 |
اقتصاد |
947 |
2 |
روستاییت |
918 |
اقتصاد |
952 |
روستاییت |
911 |
محیط |
927 |
3 |
اقتصاد |
884 |
شناخت شرایط موجود |
918 |
اقتصاد |
859 |
پایداری |
916 |
4 |
فرهنگ |
850 |
پایداری |
884 |
فرهنگ |
847 |
شناخت شرایط موجود |
905 |
5 |
تاریخمندی |
816 |
روستاییت |
850 |
تاریخمندی |
821 |
روستاییت |
850 |
6 |
مشارکت |
816 |
تأثیر مدیران |
850 |
دولت |
815 |
تأثیر مدیران |
826 |
7 |
دولت |
816 |
عدالتمحوری |
816 |
مشارکت |
808 |
عدالتمحوری |
804 |
8 |
عدالتمحوری |
748 |
دولت |
748 |
عدالتمحوری |
744 |
مشارکت |
736 |
9 |
شهرزدگی |
714 |
مشارکت |
714 |
شهرزدگی |
724 |
دولت |
728 |
10 |
تأثیر مدیران |
680 |
چندگانگی |
714 |
تأثیر مدیران |
682 |
چندگانگی |
726 |
11 |
شناخت شرایط موجود |
612 |
فرهنگ |
612 |
شناخت شرایط موجود |
624 |
فرهنگ |
635 |
12 |
چندگانگی |
578 |
شهرزدگی |
612 |
پایداری |
608 |
شهرزدگی |
606 |
13 |
پایداری |
578 |
تاریخمندی |
374 |
چندگانگی |
587 |
تاریخمندی |
387 |
منبع: نویسندگان، 1398
نتیجهگیری
هدف از انجام این پژوهش، تبیین مهمترین شاخصهای اثرگذار در سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی بود و از آنجا که سیاستگذاریها، تصمیماتی هستند که برای آینده گرفته میشوند، از روش تحلیل ساختاری و نرمافزار MICMAC برای این آیندهپژوهی استفاده شد. مدیریت جوامع روستایی، یکی از کلیدیترین ارکان برای دستیابی به توسعه در روستاهاست و این امر ضرورت شناخت و تبیین شاخصهای تأثیرگذار را برای گرفتن تصمیمات بهتر و دقیقتر نشان میدهد؛ بهویژه در استان کرمان که هنوز هم بخش جالب توجهی از جمعیت آن (41 درصد) در نواحی روستایی زندگی میکنند.
تحلیلها نشان داد به علت پراکندگی متغیرها روی محور مختصات، سیستم موجود سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی در استان کرمان وضعیت پایداری ندارد؛ بر این اساس متغیرها در پنج دسته قرار گرفتند؛ متغیر تاریخمندی یا لزوم توجه به سیر تاریخی مدیریت در نواحی روستایی جزو متغیرهای تأثیرگذار، متغیرهای محیط بهمثابة عامل مؤثر و فرم حاصل از سیاستها و روستاییت (روستاییگونگی) یا هویت محیطی- اجتماعی و هویت اقتصادی روستا در دستة متغیرهای دووجهی، متغیرهای اقتصاد، نقش انحصاری دولت و مشارکت در دستة متغیرهای هدف، متغیرهای عدالتمحوری در سیاستگذاری، تأثیر مدیران در تصمیمگیری و سیاستگذاری، چندگانگی، شناخت شرایط موجود سیاستگذاری و مدیریت روستایی و پایداری سیاستها در دستة متغیرهای تأثیرپذیر یا وابسته و متغیر شهرزدگی سیاستها بهمثابة متغیر مستقل دستهبندی شدند.
براساس وزن نهایی بهدستآمده در خروجی نرمافزار، متغیرهای محیط، روستاییت، اقتصاد و فرهنگ بیشترین تأثیرگذاری و متغیرهای محیط، اقتصاد، لزوم شناخت ویژگیهای الگوی مطلوب و نامناسبی شیوة موجود سیاستگذاری، تأثیرپذیرترین متغیرهای پژوهش بودهاند؛ بنابراین برای سیاستگذاری بهتر بهمنظور مدیریت نواحی روستایی استان در آینده، باید به متغیرهای راهبردی بیشتر توجه داشت که به ترتیب متغیرهای محیط بهمثابة عامل مؤثر و فرم حاصل از سیاستها، روستاییت یا هویت محیطیاجتماعی و هویت اقتصادی روستا، تأثیر و اهداف اقتصادی سیاستها، نقش دولت و توجه به مشارکت روستاییان در سیاستگذاری و تصمیمگیری هستند؛ درواقع بازیگر کلیدی در آینده، محیط بهمثابة عامل اثرگذار و بستر سیاستگذاریها، و محیط بهمثابة فرم شکلگرفته و نتیجة سیاستگذاریهاست؛ همچنین با دستکاری و بهبود متغیرهای اقتصاد، نقش دولت و افزایش مشارکت مردم در سیاستگذاری میتوان برای تکامل و پایداری و بهبود سیستم مدیریت روستایی استان اقدام کرد.
نتایج این پژوهش با پژوهش حسینی ابری (1380) ازنظر لزوم توجه به مدیریت سنتی و سابقة تاریخی مدیریت روستاها که قرنها تجربه در پشت آن است، با مدنظر قرار دادن تاریخمندی یا سیر تاریخی مدیریت و سیاستگذاری برای روستاها همسوست؛ همچنین از این نظر که مطالعات دربارة حکمروایی روستا باید بیشتر بر بسترها و شالودههای محیطی و روابط اقتصادی تأکید داشته باشند، با پژوهش لیتل[5] (2001) نتایج نزدیکی را نشان میدهد. این پژوهش از جنبة توجه به مشارکت مردم محلی در فرایند تصمیمگیری و مدیریت نیز با نتایج پژوهش افتخاری و همکاران (1391) در بخشهایی همسوست و شاخص مشارکت در دستة متغیرهای تأثیرگذار آورده شده است؛ همچنین با بیشتر شاخصهای حکمروایی خوب که در پژوهش گودوین[6] (1998) و نوروزی و ابراهیمی (1397) آورده شده است، مانند عدالتمحوری، توجه به فرهنگ، اقتصاد و مشارکت مردم در مدیریت نتایج همسویی به دست آمد.
تفاوت و نوآوری نتایج این پژوهش در مقایسه با پژوهشهای پیشین که در پیشینة پژوهش آورده شد، در شناسایی تأثیرگذاری و تأثیرپذیری و نوع متغیرها ازنظر اهمیتداشتن برای آینده و شناخت متغیرهای مستقل و وابسته، هدف و تنظیمیبودن و قابلیت دستکاری متغیرهایی مانند نقش دولت و مشارکت مردم در سیاستگذاری و همچنین مشخصشدن چگونگی تأثیر این متغیرها بر یکدیگر و شدت تأثیرگذاری و تأثیرپذیری آنها برای مدیریت نواحی روستایی استان کرمان بود.
برای اثربخشی بیشتر سیاستگذاری و مدیریت نواحی روستایی متناسب با نتایج بهدستآمده پیشنهاد میشود قدرت اجرایی و تصمیمگیری مدیران استانی و محلی بهویژه دهیاران در روستاها افزایش یابد؛ همچنین پیشنهاد میشود برای هماهنگی و انسجام بیشتر تصمیمات، در استانداری یک شورا با عنوان شورای سیاستگذاری و مدیریت نواحی روستایی، متشکل از دهیاران و کارشناسان شهرستانها و معاونتهای مختلف استانداری، دستکم یک بار در سال تشکیل شود. توجه به محیط خاص نواحی روستایی استان در تصمیمگیریهای آینده باید مدنظر قرار گیرد. پیشنهاد میشود برای شناخت و تأثیر نقش بازیگران اصلی در مدیریت روستاها در پژوهشهای آینده با روش تحلیل بازیگران، این نقشها و تأثیر هر کدام بررسی شود. با توجه به نتایج تحلیلها، متغیرهای نقش دولت و مشارکت مردم بهمثابة متغیرهای تنظیمی در سیاستگذاریها مشخص شدند؛ این امر گویای این موضوع است که با بهبود وضعیت این شاخصها و تغییر نقش دولت از انحصار به سمت نظارت و مشارکت بیشتر مردم روستاها در فرایند سیاستگذاری و اجرا، اثربخشی تصمیمات در آینده بیشتر، بهتر و متناسب با شرایط روستاها میشود.