Document Type : Research Paper
Authors
1 MA Student of Business Management, Department of Industrial Management, Faculty of Economics, Management, and Administrative Sciences, Semnan University, Semnan, Iran
2 Assistant Professor of Entrepreneurship Management, Department of Industrial Management, Faculty of Economics, Management, and Administrative Sciences, Semnan University, Semnan, Iran
3 Associate Professor of Business Management, Department of Industrial Management, Faculty of Economics, Management, and Administrative Sciences, Semnan University, Semnan, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
در مباحث توسعة پایدار وجود یک فرایند ارتباط، مشاوره و تعامل که امکان مشارکت عمومی ذینفعان را در مراحل مختلف چرخة سیاست فراهم کند، بهطور فزایندهای بهمثابة یک عامل اساسی مورد توجه واقع شده است (Alemanno, 2015: p. 4). گردشگری اجتماعمحور[1] که در مطالعة حاضر به اختصار از آن به عنوان (CBT)یاد می شود، نوع جدیدی از گردشگری با تغییر اشکال ساختار قدرت و سهیمشدن جامعه در تدارکات عمومی گردشگری است که موجب پایداری در بخش گردشگری میشود. محورهای این نوع شامل مدیریت مسئولانة محیطزیست، منابع طبیعی، نظام اجتماعی و فرهنگ در پاسخ به نیازهای جامعه است. جوامع محلی میتوانند با آموزشهای حرفهای مرتبط با جهانگردی و توسعة مهارتهای فردی و سازمانی، تأثیر خود را بر توسعة گردشگری افزایش دهند و شغل و درآمد خود را بهبود بخشند (Anstrand, 2006: p. 14).
امروزه رسیدن به توسعة همهجانبه و پایدار، دغدغة اصلی بیشتر جوامع و دولتهاست. گردشگری اجتماعمحور در شکل اصلی خود موجب پیوند راهبردهای توسعة جامعه و پایداری فعالیتهای گردشگری است. گردشگری اجتماعمحور باید از طریق توسعة پایدار جامعه به استقلال جامعه کمک کند. بدین منظور باید بر فرهنگ محلی در توسعة جامعه تأکید و در سطح مردمی زمینة فرهنگی محلی در نظر گرفته شود و بهمثابة نقطة شروع پروژههای توسعة جامعه به کار رود (Kwangseh, 2014: p. 29).
از آنجا که انسان موجودی فرهنگی است، سنگبنای توسعة حقیقی و پایدار، دستیابی به توسعة فرهنگی است (وثوقی و همکاران، 1391: 82). تفاوت فرهنگی در سه جنبة اصلی ارتباطات، مذاکره و تصمیمگیری نمود مییابد و بر پیشرفت یک برنامه یا پروژه تأثیر میگذارد. ارتباطات یکی از ارکان اصلی در گردشگری اجتماعمحور و از دیگر سو شاید بارزترین جلوة یک فرهنگ باشد. فقدان مهارتهای ارتباطی موجب تشدید فاصلة فیزیکی و نبود مشارکت و تعهد خواهد شد که ناشی از بیاعتمادی در یک محیط چند فرهنگی است (Lückmann& Färber, 2016: p. 89). گردشگری اجتماعمحور، تعامل بین فرهنگهای مختلف در یک فضای واحد و بهرهمندی همة افراد از منافع حاصل از آن است که مستلزم مدیریت اصولی است تا ترجیحات همة افراد در آن لحاظ شود. موانع اجتماعیفرهنگی گردشگری اجتماعمحور مانند ریسکگریزی و تمرکز بر منافع مالی کوتاهمدت بهجای برنامههای پایدار بلندمدت که بر ارزشها و جهتگیری کوتاهمدت دلالت دارد، بهطور فزایندهای برای ارائة پیشنهادهای مفید به جامعة محلی مدنظر قرار گرفته است (Giampiccoli & Hayward Kalis, 2012: p. 181).
Razzaque (2013) طی مطالعهای با هدف بررسی نقش رسانهها در ارتقای مشارکت شهروندان[2] نشان داد که رسانهها ممکن است یک تسریعکننده برای ترویج مشارکت شهروندان در روند تدارکات عمومی باشند تا گروههای مرتبط را مسئول فعالیتهای خود بدانند. همچنین وی تأکید کرد که منابع دانش شهروندان عنصر مهمی در برانگیختن مشارکت شهروندان است.
قربانزاده سوار و همکاران (1395) با بهرهگیری از روشهای تحلیلیتبیینی دریافتند که رسانهها با تأثیر بر سه شاخص هویتی یعنی عناصر، مبانی و جایگاه ویژة خود در اذهان، بر هویت ملی تأثیر شگرف مثبت یا منفی میگذارند.
Kia et al. (2016) پژوهشی را با هدف تبیین نقش رسانههای جمعی در مدیریت شهری انجام دادند. آنها دریافتند که رسانهها بر سبک زندگی رفتاری، منافع عمومی جامعه، مشارکت شهروندان در ادارة امور جامعه و هنجارها تأثیر میگذارند؛ با این حال رسانههای جمعی ایران تاکنون فعالیت مناسبی برای جلب اعتماد افراد نداشتهاند یا فعالیت آنها نتوانسته است اعتماد شهروندان را به شهرداری افزایش دهد.
از سوی دیگر فرهنگ سازمانی در ایران به رهبران اجازة خطرکردن نمیدهد که دلیل اصلی آن ممکن است فشار بینالمللی ازجمله محدودیت در سرمایهگذاری مشترک باشد. رهبران در ایران غالباً بر ساختارهای سازمانی رسمی متمرکز هستند که موجب ریسکگریزی میشود و اجتناب از عدم اطمینان را برای ارتقای کار تیمی در بین اعضا ترویج میکند؛ اما رهبرانی که توانایی نوآوری دارند، نمیتوانند ویژگیهای اجتناب از عدم اطمینان را به اعضای سازمان خود القا کنند (Nazarian, 2013: p. 14).
از آنجا که گردشگری صنعتی خدماتی و انسانمحور است، نباید از نقش سازندگی مردم در توسعه غافل ماند. باید مردم را در توسعة این صنعت و تصمیمگیریها و سیاستگذاریها دخیل کرد تا در اجرای برنامهها مشارکت داشته باشند و با مشکلات، موانع و مزایای حاصل از این صنعت بهخوبی آشنا شوند. همچنین به دلیل اینکه مشارکت به میزان زیادی متأثر از جوّ فرهنگی یک جامعه است و زمینة فرهنگی میتواند محرک یا بازدارندة مشارکت جوامع باشد، درک فرهنگی، یکی از ارکان اساسی در گردشگری اجتماعمحور است. در این زمینه پژوهش حاضر شناسایی و اولویتبندی موانع فرهنگی مؤثر بر گردشگری اجتماعمحور را واکاوی کرده است. با توجه به اهمیت مشارکت جامعه در صنعت گردشگری، موانع فرهنگی مؤثر بر مشارکت ذینفعان گردشگری شناسایی و با استفاده از تکنیک مدلسازی ساختاری تفسیری، الگویی از روابط درونی آنها ارائه شد. این الگو رویکردی مناسب در ایجاد ساختار سلسلهمراتبی از عوامل براساس میزان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری هریک از موانع است تا براساس آن دیدگاهی جامع و روشن از موانع کلیدی و چگونگی ارتباط آنها با یکدیگر شکل گیرد؛ بنابراین هدف اصلی پژوهش حاضر در پاسخ به این پرسشها مطرح و بررسی شده است:
در ادامة مقاله پس از مرور ادبیات، روش پژوهش و یافتهها، نتیجهگیری و پیشنهادهایی برای پژوهشگران آتی بیان شده است. نتایج این مطالعه به سیاستگذاران در معرفی راهحلهای نظاممند و کاربردی برای از بین بردن موانع فرهنگیگردشگری اجتماعمحور و به جوامع و کارآفرینان برای غلبه بر چالشهای توسعة پایدار یاری میرساند.
گردشگری اجتماعمحور
گردشگری اجتماعمحور شکل پایدارتری از توسعه نسبت به گردشگری جمعی رایج است که به جوامع میزبان این امکان را میدهد تا از تسلط ثروتمندان و نخبگان در سطح ملی رها و خود مولد و فعال شوند. مولدبودن اعضای جامعه در حوزة گردشگری اجتماعمحور به مشارکت فعالانه نیاز دارد که این مشارکت به میزان زیادی از جوّ فرهنگی جامعه تأثیر میپذیرد (Giampiccoli & Hayward Kalis, 2012: p. 176).
هدف پروژههای پایدار، خلق مشترک بهوسیلة تمام اعضای جامعه برای رفع نیازهای فعلی عصر حاضر بدون به خطر افتادن منابع نسل آینده به شکل بهینهتر است که این امر مستلزم غلبه بر منفعلبودن شهروندان فعلی و به حاشیه رانده شدن بعضی گروههای جامعه است (Anstrand, 2006: p. 7). گردشگری اجتماعمحور بهمثابة برنامههای مبتنی بر مشارکت با فرهنگ محلی ارتباط دارد؛ از این رو باید فرهنگ محلی مدنظر قرار گیرد و بهدنبال ابزاری برای بقا و بهبود فرهنگ محلی و حفظ میراث فرهنگی بود. هرچند مفهوم گردشگری با اهداف پایداری در کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعهیافته از راهبردهایی حمایت میکند که به نفع منافع بالاتر و کنترل جوامع محلی هستند، توسعة مفهوم گردشگری اجتماعمحور توانایی تغییر شرایط اقتصادیاجتماعی مانند تدوین مفهوم جدید مهماننوازی[3] را دارد. همچنین بهمثابة نوعی تکامل فرهنگی تلقی میشود و شامل راهبردهایی است که قادر به توسعة جامعه، حفظ منابع طبیعی و فرهنگی است (Kwangseh, 2014: p. 29). مزایای رویکرد گردشگری اجتماعمحور منافع زیادی را برای ساکنان و مقصد ایجاد میکند و استانداردهای بالاتری را برای زندگی ساکنان آن مقصد فراهم میآورد که به ارتقای تصویر مقصد میانجامد (Anstrand, 2006: p. 20).
تأثیر ویژگیهای فرهنگی بر گردشگری اجتماعمحور
فرهنگ را میتوان الگویی برای احساس، تفکر، کسب، واکنش و تعریفی از یک مکان یا شخص در نظر گرفت. فرهنگ همچنین شکلدادن به دستاوردهای ویژة گروههای انسانی و تجسم آنها در مصنوعات است. به بیانی ساده میتوان فرهنگ را شیوة تفکر مردم، آنچه انجام میشود و بازتاب آن در مصنوعات مادی تعریف کرد (Adi & Musbah, 2017: p. 86). ارزشگذاری دوبارة فرهنگ و سنتهای گردشگری باعث حفظ و انتقال سنتهای فرهنگی و تاریخی میشود که اغلب به حفظ و مدیریت پایدار منابع طبیعی، حفاظت از میراث محلی و تجدید حیات فرهنگهای بومی و هنرهای فرهنگی کمک میکند و احساس غرور دربارة میراث محلی و ملی و علاقه به حفاظت از آن را تحریک میکند. بهطور گسترده مشارکت جوامع محلی در توسعه و بهرهبرداری از گردشگری، شرط مهمی برای حفظ و استفادة پایدار از تنوع زیستی به نظر میرسد (Giampiccoli & Hayward Kalis, 2012: p. 174). مقاصد گردشگری برای تمایز محصولات خود از سایر محصولات گردشگری موجود در بازار، تفاوتهای زیستمحیطی، اقلیمی و فرهنگی خود را برجسته میکنند. درزمینة فرهنگ، آنها از میراث فرهنگی خود بهمثابة وسیلة تبلیغاتی برای جذب تعداد روزافزون گردشگر بهره میبرند؛ بنابراین فرهنگ یک مرز و بوم، عامل مهمی در مباحث گردشگری پایدار و مبتنی بر مشارکت جامعه است (Anstrand, 2006: p. 14). نقش فرهنگ در ارتباطات بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا بر فرایند تصمیمگیری و حل مسئله و عملکرد کلی تیم مؤثر و یکی از عوامل خلق ثروت و خلاقیت تیم پروژه است. هرچند اختلافات فرهنگی تعارضاتی را نیز به وجود میآورد، با هنجارهای تیمی متقابل و درک آنها میتوان این مشکلات را حل و فصل کرد (Le Bui Ngoc, 2019: p. 29).
برای درک تأثیر فرهنگ بر گردشگری اجتماعمحور، نخست باید ذینفعان گردشگری را شناسایی کرد. ذینفعان گردشگری به کسانی گفته میشود که یک شرکت گردشگری دارند یا در صنعت گردشگری شاغل هستند؛ همچنین آن دسته از کارآفرینانی که در تجارت جهانگردی مشارکت ندارند، اما به نحوی تحت تأثیر صنعت هستند یا کسانی که در صنعت گردشگری اشتغال ندارند، ولی بهطورکلی زندگی آنها متأثر از گردشگری است؛ به این ترتیب ذینفعان گردشگری را میتوان بهمثابة صنایع داخلی (شرکتکننده) و خارجی (غیرشرکتکننده) در صنعت طبقهبندی کرد. همچنین میتوان ذینفعان کلیدی را به افراد (آحاد یک جامعه)، سازمانها یا ارگانهایی تقسیمبندی کرد که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در عملیات بخش گردشگری نقش دارند (بر آن عملیات تأثیر میگذارند یا از آن تأثیر میپذیرند) (Alshboul, 2016: p. 34).
فرهنگ ذینفعان بر نحوة تعامل و عملکرد جمعی آنها تأثیر بسزایی دارد؛ برای نمونه فهم زبان و اعتماد متقابل در نحوة انتقال دانش افراد به یکدیگر و به اشتراک گذاشتن آن تأثیر زیادی دارد. فهم زبان برای به اشتراک گذاشتن دانش ضروری است و فقدان آن به سوءتفاهم در برخوردهای بین فرهنگی منجر میشود و بر روند یادگیری و اشتراک دانش بهطور چشمگیری تأثیر میگذارد. از سوی دیگر اشتراک دانش با یک کانال ارتباطی موفق و در سایة اعتماد توسعه مییابد. اعتماد نقش مهمی در نحوة انتقال دانش افراد به یکدیگر و به اشتراک گذاشتن آن دارد (Adi & Musbah, 2017: p. 85). اعضای یک جامعه را لزوماً یک گروه با فرهنگ خاص و یکنواخت تشکیل نمیدهند، بلکه هر جامعه یک یا چند گروه فرهنگ (فرعی) خاص خود را دارد؛ بنابراین میتوان با استفاده از ابعاد فرهنگی که (1991- 2000) Hofstede تعریف کرده است، عناصری را یافت که تفاوتها و اشتراکات در شیوههای مشارکت عمومی در مدیریت گردشگری اجتماعمحور یا مبتنی بر جامعه را توضیح دهند (Enserink et al., 2007: p. 3).
نظریهپردازان کلاسیک و پژوهشگران اخیر معتقدند خصوصیات فرهنگی مشترک در گروهها و اعتقادات فرهنگی افراد برای تقویت احساسات جامعه مهم است. یک دیدگاه مشترک فرهنگی در یک گروه به اعضا کمک میکند تا وابستگی خود را یک سرمایة احساسی شایسته ببینند (Stroope, 2011: p. 569).
موانع فرهنگی مشارکت ذینفعان گردشگری
اختلافات فرهنگی انتظاراتی متفاوت را درزمینة اهداف تیم و روش کار آن موجب میشود که میتواند در وظایف و فرایندها بازتاب یابد. حوزة وظایف مربوط به ساختار وظیفه، مسئولیتهای نقش و تصمیمگیری است و حوزة فرایندها مربوط به تیمسازی، زبان، مشارکت، مدیریت تعارض و ارزیابی تیم است (Ochieng & Price, 2009: p. 452).
خصیصههای فرهنگی ممکن است مانع یا محرک در امر مشارکت اعضای یک جامعه باشد. گاهی اوقات ارزشهای شخصی مانع مشارکت افراد با یکدیگر است. برخی ذینفعان ممکن است برای مشارکت جامعه ارزش قائل شوند، در حالی که برخی دیگر هیچ ارزشی قائل نباشند (Offenbacker, 2004: p. 284). ارزشها، مفاهیم و مفروضات اساسی در هر فرهنگ متفاوت است. نشناختن پیچیدگی فرهنگی، توانایی مدیریت آن را محدود میکند. پژوهشگران غالباً توقف و تکمیلنشدن برنامهها را ناشی از پیچیدگیهای فرهنگی موجود میدانند؛ بهویژه برای مدیران ایجاد زبان مشترک بهمنظور اطمینان از درک مشترک و فهم متقابل ارزشها ضروری است (Lückmann & Färber, 2016: p. 90). افراد سعی میکنند از طریق تعامل با دیگران به حس تعلق دست یابند. حس تعلق اجتماعی از نیازهای اساسی انسان است و افرادی که در برقراری ارتباط و تعامل با دیگران موفق نیستند، برای انطباق با محیط با استرس و مشکلات زیادی روبهرو میشوند. تعلق، انگیزشی درونی برای هویت افراد در موقعیتهای اجتماعی گوناگون و نشاندهندة وفاداری آنها به بروز رفتاری باثبات است که با انتظارات دیگران از آن موقعیت تطابق دارد و باعث سازگاری فرد با موقعیت اجتماعی میشود. تعلق دلالت بر داشتن تجربة مشترک، آرزوها، ارزشها و هنجارها و روابط ایمن و مطمئن دارد (مبارکی و صلاحی، 1391: 277). احساس تعلق بسیار قوی بر میزان مشارکت بیشتر تأثیر مثبت دارد و کاهش حس تعلق خاطر به جامعه میتواند پیامدهای بسیار مخربی در جامعه داشته باشد؛ ازجمله افزایش میزان مهاجرت، کاهش امید به آینده، انزوای فردی، احساس جدایی و سردرگمی در جامعه، ازخودبیگانگی، گرایش به ارزشهای بیگانه، کاهش احساس امنیت، مخدوششدن روابط بین حقوق و تکالیف نقشها، دشوارشدن پیشبینی کنشهای اجتماعی، بیاعتمادی، قانونگریزی، نزول گرایش به نظم، کاهش وفاق اجتماعی و از بین رفتن انسجام اجتماعی، کاهش انگیزه برای پیشرفت و توسعۀ جامعه و... (صداقت رستمی و ابطحی، 1392: 3). افراد ازنظر میزان احساس تعلق در گروهها با هم متفاوت هستند. افرادی که اعتقادات سنتی دارند، بیشتر احساس تعلق میکنند. فقدان تعلق و ارتباطات پیونددهندة مناسب میتواند پیامدهای ناگواری را برای فرد و جامعة گستردهتر به همراه داشته باشد. داشتن عقاید مشترک با دیگران به ارتقای احساس تعلق و ایجاد پیوند بین افراد کمک میکند. بهدستآوردن تصویری بهتر از رابطة بین باورها و احساس تعلق افراد برای بقای گروهها، سازمانها و جنبشها، بینشهایی را برای افراد و جوامع به همراه دارد (Stroope, 2011: p. 568). چالشی دیگر در مسائل مشارکت ذینفعان در موارد توسعة پایدار، نمونهکاری یا در اصطلاح «توکنگرایی»[4] شهروندان یا مسئولان است. توکنگرایی دلالت بر نبود صداقت و تظاهر به همکاری در بین ذینفعان دارد؛ جایی که مشارکت از سمت مسئولان فقط بهمثابة نیاز به تأیید برنامه استفاده میشود تا وانمود شود که برنامه از طریق فرایند مشاوره، اطلاعرسانی به عموم و پذیرش توسط مردم انجام شده است. از سوی دیگر از سمت جامعه به همکاری با مسئولان تظاهر میشود، در حالی که مشارکت واقعی صورت نگرفته است (Tosun, 2000: p. 614). صداقت و اعتماد دو عنصر لازم و ملزوم هستند و سهم مهمی در همکاری انسانی، زیرساختهای عملیاتی، یادگیری و حل مسائل توسعة پایدار دارند. اعتماد همچنین برپایة دانش و خرد اجتماعی ایجاد میشود و درنتیجه به فرهنگ خاص ملی یا بومی نیز وابسته است. اعتماد معمولاً بهمثابة نتیجة یک عمل درک میشود. بهطور معمول صداقت، اعتماد ایجاد میکند و نبود آن موجب بیاعتمادی میشود (Helo & Ajmal, 2015: p. 3). بهمنظور دستیابی به توسعة پایدار شهری، بهبود شرایط و کیفیت زندگی شهروندان، ارتقای سطح اعتماد شهروندان به مدیریت شهری و ارتقای سطح مشارکت آنها در مدیریت امور شهری، رسانهها بهمثابة یک مؤلفة قدرتمند جامعة مدنی عمل میکنند و بر بخشهای مختلف جامعه تأثیر میگذارند (Kia et al., 2016: p. 115).
کمبود دانش و ظرفیت فرهنگی نیز مانع اصلی ارتباطات بین فرهنگی و مشارکت گروههای مختلف با یکدیگر است. این نوع مشکلات را میتوان به چندین سطح شناختی، عاطفی و رفتاری تقسیم کرد؛ اول، محدودبودن ظرفیت شناختی شامل بیاطلاعبودن یا نداشتن تجربة برخورد با فرهنگ متفاوت یا ناآگاهی از پیشینة فرهنگیاجتماعی و خردهفرهنگهای یک جامعة خاص؛ دوم، محدودبودن ظرفیت عاطفی مانند نگرشهای منفی، تعصبات و کلیشهها که مانع درک نظرات، افکار و رفتار آنها و درنتیجه قضاوت دربارة دیگران براساس نژاد، جنسیت، مذهب، فیزیک یا رنگ پوست میشود و سوم، محدودبودن ظرفیت رفتاری ناشی از نشناختن زمینههای فرهنگی دیگران و نشانههای غیرکلامی آنها مانند حرکات، اشارات و... که موجب ایجاد فاصلههای اجتماعی و اقداماتی است که ارتباط مؤثر را محدود و کُند میکند (Jhaiyanuntana & Nomnian, 2020: p. 207).
بعضی فاکتورهای فرهنگی ازجمله ظرفیت محدود افراد فقیر یا اقلیتها در مدیریت اقتصادی و بیعلاقگی و آگاهی کم در جامعة محلی وجود دارد که مانعی برای ظهور و عملیاتیشدن رویکرد توسعة گردشگری مشارکتی هستند. بیشتر مردم در جهان به میزان زیادی بر نیازهای اساسی و اولیة خود تمرکز دارند و این باعث میشود تا آنها از نزدیک به مسائل مربوط به جامعه توجه نکنند (Tosun, 2000: p. 628). عمدتاً منابع دانش شهروندان عنصر مهمی در برانگیختن مشارکت شهروندان است. بعضی فعالیتها مانند پوششدادن موضوعات اجتماعی، نقشی محوری در ایجاد تغییر در رویکرد رسانه از «انتشار اطلاعات» به «آموزش عمومی» داشته است. بانک جهانی[5] (2010) ادعا کرد که یک بخش رسانهای متنوع و مستقل میتواند روشی مؤثر برای افزایش پاسخگویی دولت و بهرهمندی فقرا با افزایش مشارکت و گفتوگوی آنها باشد. در طیف گستردهای از زمینهها، رسانهها نقشی اساسی در آگاهسازی افراد دارند. در این زمینه فراهمآوردن بستری فراگیر و حیاتی برای گفتوگو و طرح بحثهای عمومی برای تحریک ارتباطات بین فردی و درنهایت سیاستگذاریای که به نفع تعداد بیشتری از مردم باشد، بسیار مؤثر و راهگشاست (Razzaque, 2013: p. 693). نقش رسانه در ایجاد دانش و ظرفیت فرهنگی بسیار جالب توجه است. رسانه بهمثابة یک ابزار قدرتمند نقش بسزایی در فرایندها و اهداف توسعة پایدار و مأموریتی کلیدی در بازتاب و احراز هویت فرهنگی و ارزشهای ملی دارد. رسانهها آیینة باورها، ارزشها، هنجارها و اندیشههای یک جامعه هستند که توان تأثیر بر اذهان بیشماری از آحاد جامعه را دارند. رسانهها میتوانند بهطور جدی با اتخاذ سیاست پویایی اجتماعی در مسیر ترغیب افراد جامعه به ارتباط و مشارکت فعالانه گام بردارند (هاشمزاده ابرسی و عباداتی، 1395: 114). نقش رسانهها در امر مشارکت جوامع بسیار اهمیت دارد؛ زیرا رسانهها از منابع اصلی ایجاد و پویایی فرهنگ محسوب میشوند؛ به طوری که با ورود رسانههای جمعی به جامعه، قدرت دستخوش تغییراتی شده است. برخی پژوهشگران تغییرات اجتماعی را ناشی از رسانهها و نقش پررنگ آنها در زندگی و فرهنگ حاکم بر مردم دانسته و بر قدرت رسانهها در ایجاد دیدگاهی مشارکتی و تسهیم قدرت میان اعضای یک جامعه تأکید کردهاند (Agharafii, 2018: p. 1). رسانه بهمثابة یک عامل ارتباطی، نقش نهادینهسازی ارزشها را در جامعه دارد. هویت ملی بهمثابة والاترین سطح هویتی در داخل کشورها متأثر از رسانه است؛ بنابراین رسانة جمعی با تأثیر بر شاخصهای هویت ملی، آن را تقویت و تحکیم یـا تضعیف و تخریب میکند (قربانزاده سوار و همکاران، 1395: 113).
نقش رسانه در انسجام اجتماعی بسیار حائز اهمیت است. تفکیک یا قطببندی افراد جامعه نقطة مقابل انسجام اجتماعی است. سنجش و اندازهگیری این قطببندیها مبتنی و متمرکز بر پراکندگی است، نه بر گرایشهای مرکزی. قطبیکردن صرفاً معطوف به توزیع افکار و اعتقادات نیست، بلکه ناظر بر قوت روانی و ارادة اقدام براساس تفاوتهای دیدگاهی است (پوری و عنایتی، 1393: 67). رسانهها منابع اصلی اطلاعات هستند و بهمثابة پلی بین دولت و شهروندان عمل میکنند. آنها همچنین برای جوامع بستری را فراهم کردهاند تا نظرات خود را دربارة انواع موضوعات اجتماعی و سیاسی بیان کنند و اطلاعات را با یکدیگر به اشتراک بگذارند؛ بنابراین رسانهها نقش مهمی در تحریک احساسات و ارتقای احساس شهروندی در بین افراد جامعه دارند. میتوان ادعا کرد که رسانهها با انجام سه نوع نقش (منتشرکنندة اطلاعات، وسیلة آموزش تدارکات و بستر شکلگیری افکار عمومی)، مشارکت شهروندان را در برنامهها و پروژههای شهری ارتقا میبخشند (Razzaque, 2013: p. 693).
متأسفانه ماهیت مغرضانة رسانة ملی ایران موجب ضعف در مسیر توسعه و رشد ظرفیت سیاسیفرهنگی جامعه است. از دیدگاه صاحبنظران رسانههای محلی ایران در عرصههای سیاسی، اجتماعی، ارتباطات و فرهنگسازی در راه نیل به اهداف توسعة پایدار مسیر مفیدی را طی نمیکنند. از سویی با از بین رفتن اعتماد مردم به رسانة محلی و هجوم آنها به رسانههای متعدد خارجی، بیش از پیش با فضای قطبی جامعه و به چالش کشیده شدن مشروعیت نظام و همکاری در امور مشترک دولت و ملت مواجهیم (عیوضی و منصورزاده، 1390: 87). به عقیدة پژوهشگران وضعیت دیگر شاخصهای فرهنگی و به بیانی وضعیت توسعة فرهنگی ایران در شرایط مساعد و مطلوبی نیست و ازجمله عوامل تأثیرگذار بر این وضعیت، مقولات فرهنگ سنتی، سنت ایرانی، فرهنگ استبداد و تأخر فرهنگی است. فرهنگ برآمده از نظام ناموزون و ناهمگون جامعة ایران همواره مانع ساختاری روند و فرایند توسعه و همچنین توسعة فرهنگی در جامعة ایران بوده است (وثوقی و همکاران، 1391: 81).
با مروری بر این مطالعات میتوان دریافت که پژوهشهای اندکی برای شناسایی موانع گردشگری اجتماعمحور در ایران انجام شده است. در این پژوهش ضمن شناسایی موانع فرهنگی، چارچوبی جامع برای بررسی تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم هریک از این موانع در ایران با استفاده از روش ISM ارائه و روابط علی و معلولی آنها تعیین شده است. جدول 1 موانع متعدد فرهنگی برآمده از ادبیات مشارکت را نشان میدهد.
جدول 1. موانع بهدستآمده از بررسی مبانی نظری
Table 1. Obstacles derived from the study of theoretical foundations
موانع فرهنگی |
|||
1 |
قطبیشدن جامعه |
6 |
فقدان حس تعلق |
2 |
ظرفیت محدود قشر ضعیف |
7 |
فقدان صداقت اعضا |
3 |
ناکارآمدی رسانة جمعی |
8 |
فقدان مهارتهای تعاملی |
4 |
بیاعتمادی و تعاملات محدود |
9 |
ابهام و بیعلاقگی |
5 |
تفاوت در ارزش و هنجار |
|
|
روش پژوهش
پژوهش حاضر ازنظر جهتگیری، کاربردی و ازنظر نوع و نحوة جمعآوری اطلاعات، پیمایشیتوصیفی است. روش نمونهگیری، قضاوتی هدفمند و ابزار جمعآوری دادهها، مصاحبه و پرسشنامه است. روایی صوری پرسشنامه را خبرگان تأیید کردند. جامعة آماری پژوهش را هفت متخصص (سه متخصص امور مدیریت شهری با سابقة کاری دستکم ده سال، دو کارشناس امور گردشگری با سابقة کاری دستکم پنج سال و دو خبرة دانشگاهی صاحبنظر در حوزة گردشگری با سابقة کاری دستکم ده سال) تشکیل دادهاند.
در ابتدا با استفاده از ادبیات داخلی و خارجی نُه چالش از مهمترین چالشهای مشارکت ذینفعان در گردشگری شناسایی شد و سپس هفت متخصص فعال درزمینة گردشگری و مدیریت امور شهری با استفاده از روش SWARA، آنها را وزندهی کردند. ویژگی مدنظر پژوهشگران مطالعة حاضر برای استفاده از اطلاعات خبرگان براساس شناخت عمیق آنها از حوزة مرتبط و شناخت نسبی آنها از ابعاد فرعی موضوع بوده است. در این مرحله پرسش اصلی این بود که اولویتهای چالشهای فرهنگی شناساییشده از ادبیات در رابطه با مشارکتنکردن ذینفعان در گردشگری مبتنی بر اجتماع کداماند.
با محوریت این پرسش، یک پرسشنامة برخط طراحی و در فضای مجازی مطرح شد. سپس با استفاده از روش سوارا از مجموع نظرات میانگین گرفته شد. استفاده از روش سوارا بهمثابة یکی از روشهای تصمیمگیری گروهی در تصمیمگیریهای سطح بالا و بسیار مهم توصیه شده است که براساس توافق جمعی میان کارشناسان صورت میگیرد. سهولت اجرا، قابل فهم بودن و تعداد مقایسههای زوجی کمتر در این روش موجب شده تا نسبت به بسیاری از روشهای دیگر نظیر AHP و ANP در محیطهای واقعی برای مدیران و تصمیمگیرندگان کاربردیتر از روشهای مشابه باشد. در این روش کارشناسان نقش مهمی در ارزیابی وزنهای محاسبهشده دارند؛ بنابراین بر همین اساس در مقالة کنونی از روش سوارا استفاده شده است (Stanujkic et al., 2015: p. 182).
یافتههای پژوهش
در این بخش نتایج بهدستآمده از پژوهش بررسی و یافتهها تبیین میشود. در بخش وزندهی به موانع براساس روش سوارا، نتایج به قرار جدول 2 به دست آمد.
جدول 2. محاسبة وزن موانع با استفاده از روش SWARA
Table 2. Calculation of barrier weight using SWARA method
شاخص |
مانع |
Sj |
Kj=Sj+1 |
Wj=(Xj-1)/Kj |
qi=Wj/sum (wj) |
B1 |
ناکارآمدی رسانههای جمعی |
- |
1 |
1 |
0/37 |
B2 |
فقدان حس تعلق |
0/714 |
1/71 |
0/58 |
0/21 |
B3 |
ظرفیت محدود فرهنگی |
0/6 |
1/6 |
0/36 |
0/13 |
B4 |
تفاوت در ارزش و هنجار |
0/457 |
1/46 |
0/25 |
0/09 |
B5 |
بیاعتمادی و تعاملات محدود |
0/471 |
1/47 |
0/17 |
0/06 |
B6 |
ابهام و بیعلاقگی |
0/371 |
1/37 |
0/12 |
0/05 |
B7 |
فقدان صداقت اعضا |
0/286 |
1/29 |
0/10 |
0/04 |
B8 |
فقدان مهارتهای تعاملی |
0/257 |
1/26 |
0/08 |
0/03 |
B9 |
قطبیشدن جامعه |
0/2 |
1/20 |
0/06 |
0/02 |
منبع: نگارندگان
در ادامه برای بهدستآوردن ماتریس ساختاری روابط درونی متغیرها پرسشنامهای طراحی و برای خبرگان اشارهشده ارسال شد. فاکتورهای انتخابشده در سطر و ستون اول جدول جایگذاری شدند و از پاسخدهنده خواسته شد با توجه به نمادهای معرفیشدة V, A, X, O نوع ارتباط دوبهدوی فاکتورها را مشخص کند. سپس نتایج بهدستآمده از این پرسشنامهها در اختیار یک گروه سهنفره از استادان دانشگاه قرار گرفت و این گروه اقدام به تکمیل و ادغام نهایی پرسشنامه کردند. درنهایت با توجه به موانع جدول 1، روابط بهدستآمده در جدول 3 بیان شد.
جدول 3. ماتریس ساختار روابط درونی موانع
Table 3. The matrix of the structure of the internal relations of obstacles
مانع |
1 |
2 |
3 |
4 |
5 |
6 |
7 |
8 |
9 |
1 |
V |
V |
V |
V |
V |
V |
V |
V |
|
2 |
V |
A |
A |
A |
A |
A |
A |
||
3 |
A |
A |
A |
A |
A |
A |
|||
4 |
V |
X |
X |
V |
V |
||||
5 |
A |
A |
A |
X |
|||||
6 |
X |
V |
V |
||||||
7 |
V |
V |
|||||||
8 |
V |
راهنمای جدول: A معیار jبر معیار i تأثیرگذار است، V معیار i بر معیار j تأثیرگذار است، X معیار i و j بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند و O نشانة نبود ارتباط درست است.
پس از این مرحله، برای ترسیم ماتریس دستیابی اولیه از چهار نشانه بهمنظور نشاندادن چگونگی روابط میان دو معیار i و j استفاده شد. به این منظور بهجای حروف انگلیسی از اعداد 2، 1، 0 و 1- استفاده شد. درگام بعدی روابط درونی ابعاد ترسیم و سپس با بررسی انتقالپذیری به ماتریس دستیابی نهایی تبدیل شد. انتقالپذیری با توجه به این فرض شکل میگیرد که اگر عامل A با B در ارتباط باشد و B نیز با C مرتبط باشد، آنگاه A لزوماً با C در ارتباط است. در مرحلة بعد سطح و اولویت ابعاد تعیین شد. برای تعیین سطح و اولویت موانع، مجموعة خروجی، مجموعة ورودی و مجموعة اشتراک برای هر متغیر مشخص و سطح متغیرها (موانع) براساس جدول 4 تعیین شد.
جدول 4. تعیین سطح موانع
Table 4. Determine the level of obstacles
مانع |
مجموعة خروجی |
مجموعة ورودی |
مجموعة اشتراک |
سطح |
1 |
1 |
1، 2، 3، 4، 5، 6، 7، 8، 9 |
1 |
1 |
2 |
1، 2، 4، 5، 6، 7، 8، 9 |
2، 3 |
2 |
4 |
3 |
1، 2، 3، 4، 5، 6، 7، 8، 9 |
3 |
3 |
5 |
4 |
1، 4، 6، 7 |
2، 3، 4، 5، 6، 7، 8، 9 |
4، 6، 7 |
2 |
5 |
1، 4، 5، 6، 7، 8، 9 |
2، 3، 5، 8، 9 |
5، 8، 9 |
3 |
6 |
1، 4، 6، 7 |
2، 3، 4، 5، 6، 7، 8، 9 |
4، 6، 7 |
2 |
7 |
1، 4، 6، 7 |
2، 3، 4، 5، 6، 7، 8، 9 |
4، 6، 7 |
2 |
8 |
1، 4، 5، 6، 7، 8، 9 |
2، 3، 5، 8، 9 |
5، 8، 9 |
3 |
9 |
1، 4، 5، 6، 7، 8، 9 |
2، 3، 5، 8، 9 |
5، 8، 9 |
3 |
منبع: نگارندگان
پس از تعیین سطحبندی موانع، مدل ساختاری تفسیری موانع برمبنای شکل 1 ترسیم شد.
شکل 1. مدل ساختاری تفسیری موانع فرهنگی گردشگری اجتماعمحور
Figure 1. Interpretive structural model of cultural barriers to community-based tourism
در ادامه برای آزمون و تأیید مدل از روش دیمتل استفاده شد. روش دیمتل مبتنی بر نمودارهایی است که عوامل درگیر را به دو گروه علت و معلول تقسیم میکنند، شدت روابط کمّی میان عوامل را نشان میدهند و همچنین رابطة میان آنها را بهصورت یک مدل ساختاری قابل درک بیان میکنند. در گام اول برای تهیة ماتریس روابط مستقیم اقدام شد. برای تشکیل آن پرسشنامهای از شاخصهای تعیینشدة موجود در جدول 1 تهیه شد و هر کدام از هفت خبرة اشارهشده برمبنای میزان اهمیت و تأثیر مطابق با طیف اعداد جدول 5 به آنها امتیاز دادند.
جدول 5. عبارات کلامی تأثیر متقابل معیارها
Table 5. Verbal expressions interact with criteria
ترجیحات (قضاوت شفاهی) |
مقدار عددی |
بدون اثرگذاری (کاملاً اثرپذیر) |
0 |
اثرگذاری بسیار کم |
1 |
اثرگذاری کم |
2 |
اثرگذاری زیاد |
3 |
بسیار اثرگذار |
4 |
در گام بعدی میانگین حسابی نظرات استخراج شد؛ سپس با نرمالکردن ماتریس متوسط تصمیم (N)، ماتریس رابطة کل (T) تهیه شد. در گام بعدی روابط علی و معلولی تعیین شد. در این مرحله برای ماتریس (T)، جمع عناصر هر سطر (D) برای هر عامل نشانگر میزان تأثیرگذاری آن عامل بر سایر عوامل سیستم است (میزان تأثیرگذاری متغیرها). جمع عناصر هر ستون (R) برای هر عامل نشاندهندة میزان تأثیرپذیری آن عامل از سایر عوامل سیستم است (میزان تأثیرپذیری متغیرها) که این مقادیر در جدول 6 آمده است.
جدول 6. مجموع مقادیر سطری و ستونی و شدت تعامل و اثرگذاری عوامل
Table 6. The sum of row and column values and the intensity of interaction and the effect of factors
Di-Rj |
Di+Rj |
Rj |
Di |
عوامل |
|
-1/3 |
1/82 |
1/56 |
0/25 |
قطبیشدن جامعه |
1 |
0/96 |
1/4 |
0/2 |
1/18 |
ظرفیت محدود فرهنگی |
2 |
1/24 |
1/45 |
0/1 |
1/35 |
فقدان حس تعلق |
3 |
5/0- |
2/2 |
1/3 |
0/85 |
بیاعتمادی و تعاملات محدود |
4 |
0/53 |
1/74 |
0/6 |
1/14 |
تفاوت در ارزش و هنجار |
5 |
1/45 |
1/45 |
0 |
1/45 |
ناکارآمدی رسانههای جمعی |
6 |
-0/56 |
1/94 |
1/25 |
0/69 |
فقدان صداقت اعضا |
7 |
-0/468 |
1/86 |
1/16 |
7/0 |
فقدان مهارتهای تعاملی |
8 |
36/1- |
06/2 |
7/1 |
35/0 |
ابهام و بیعلاقگی |
9 |
منبع: نگارندگان
با ورود دادههای جدول 6 به خانة معیار، یک نمودار گرافیکی برمبنای شکل 2 به دست آمد. بردار افقی (D+R) میزان تأثیر و تأثر عامل مدنظر در سیستم است؛ به بیان دیگر هرچه مقدار (D+R) برای عاملی بیشتر باشد، آن عامل تعامل بیشتری با سایر عوامل سیستم دارد. بردار عمودی (D-R) قدرت تأثیرگذاری هر عامل را نشان میدهد. بهطورکلی اگر (D-R) مثبت باشد، متغیر یک متغیر علّی محسوب میشود و اگر منفی باشد، معلول محسوب میشود. درنهایت یک دستگاه مختصات دکارتی ترسیم میشود. در این دستگاه محور طولی مقادیر (D+R) و محور عرضی براساس (D-R) است. بهطورکلی اگر (D-R) مثبت باشد، متغیر یک متغیر علّی محسوب میشود و اگر منفی باشد، معلول محسوب میشود. موقعیت هر عامل با نقطهای به مختصات، (D+R و D-R) در دستگاه معین میشود.
شکل 2. شدت تأثیرگذاری و تأثیرپذیری موانع فرهنگی گردشگری اجتماعمحور (منبع: نگارندگان)
Figure 2. Intensity of CBT cultural barriers
نتیجهگیری
در این پژوهش با مرور جامع ادبیات پژوهش و استفاده از نظرات خبرگان، موانع فرهنگی گردشگری اجتماعمحور شناسایی و اولویتبندی شد. با توجه به یافتههای تجزیه و تحلیل علّی و معلولی دیمتل، موانع ناکارآمدی رسانة جمعی، فقدان حس تعلق و ظرفیت محدود فرهنگی به دلیل مثبتبودن (D-R)، به ترتیب با بیشترین اثرگذاری بهمثابة علت و سایر موانع با (D-R) منفی بهمثابة معلول شناخته شدند. همچنین موانع بیاعتمادی و تعاملات محدود، ابهام و بیعلاقگی و فقدان صداقت اعضا به ترتیب با بیشترین (D+R)، بیشترین تعامل را داشتهاند.
با توجه به اثرگذاری زیاد رسانههای جمعی در فرهنگ حاکم بر جامعه و تأثیر آن بر ایجاد ظرفیت فرهنگی، احساس تعلق جامعه، اعتماد و مشارکت مردمی میتوان گفت که اتخاذ راهبردهای مناسب رسانهای بهمنظور مدیریت دلسوزانه، درست و هدفمند رسانه برای اهداف پایداری بسیار لازم است. چنین رسانههای مدیریتشدهای با کمک به شهروندان در دسترسی کافی به اطلاعات و درنتیجه اطمینان از شفافیت و پاسخگویی موجب تغییرات مثبت در ساختار قدرت در جامعه میشوند. از آنجا که منابع دانش شهروندان عنصر مهمی در برانگیختن مشارکت شهروندان است، باید با انتشار اطلاعات رسانههای جمعی، فضایی را برای دیدگاههای متنوع مردم دربارة فرایندهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایجاد کرد و دامنة اطلاعات مردم را برای مشارکت دموکراتیک به دور از قطبیسازی ایدئولوژیکی افزایش داد.
برای بهرهمندی از مشارکت و پویش اجتماعی مردم و رسیدن به مقصدی پایدار و مشارکتی در سایة حضور فعال و مؤثر مردم و بخش غیردولتی و ایجاد بستر مزبور، لازم است آنان را تشویق و توانمند و از آنان حمایت کرد. رسانه، انتشاردهندة اطلاعات، وسیلة آموزش تدارکات و بستر شکلگیری افکار عمومی است؛ بنابراین رسانهها قطعاً مشارکت شهروندان در برنامههای مشترک و تدارکات عمومی را ارتقا میدهند. در مواقعی رسانهها دربارة پیشرفت پروژهها، قوتها و ضعفهای روند اجرا و هرگونه انحراف ایجادشده توسط پیمانکار یا نهاد تهیهکننده گزارش ارائه میدهند. البته بهتر است پیش از تهیة گزارش با مردم محلی مشورت کنند. افراد میتوانند با بعضی ابزارهای پاسخگویی اجتماعی مانند کارتهای گزارش شهروندان، کارتهای امتیازی جامعه، نظرسنجیهای پیگیری هزینههای عمومی و نظرسنجیهای یکپارچگی با استفاده از رسانهها در مرحلة اجرای قراردادها شرکت کنند. اطلاعات خوب منتشرشده به شخص ثالث کمک میکند تا اطمینان یابد که روند امور توسعة مشترک و تسهیم منافع حاصل مشارکت بهخوبی اجرا میشود.
علاوه بر رسانهها، دولتها با هدف پرهیز از ایجاد فضای قطبی در جامعه، باید سازوکارهای مشارکت عمومی از پایین به بالا و مقرون بهصرفه را طراحی کنند که متناسب با نیازهای آنها باشد و همچنین برای همة ذینفعان بهویژه افرادی که تخصص کافی ندارند و سواد دولتی محدودی دارند، بهطور مناسب و کاربردی طراحی شود. تمرکز ما باید بر این باشد که گردشگری اجتماعمحور با توسعة پایدار جامع به استقلال همة قشرهای جامعه کمک کند. اساساً به دلیل ماهیت چندوجهی فرهنگ و پیچیدگیهای پویایی مرتبط باید بتوان رویکردهای دقیقتر و توانمندتری را برای نقش فرهنگ در کار توسعه با جوامع، بهویژه کسانی که در حاشیة اقتصادی و فرهنگی هستند، اتخاذ کرد. از سوی دیگر به دلیل اینکه بعضی از اعتقادات و ارزشهای ذاتی سیستمهای فرهنگی جوامع ما میتوانند اختیارات برخی از اعضای آنها را محدود کنند، باید با بررسی علل نابرابریهای قومیتی و جنسیتی، مسئله را در سطح کلان (بخش نهادی و سیاستگذاری) ریشهیابی کرد.
همچنین تلاشها باید برای رسیدن به توسعه بهواسطة فرهنگ باشد، نه اینکه فرهنگ ما را واسطه قرار دهد. باید فرهنگ را بهمثابة ابزاری برای سازگاری و توانمندسازی در زمینههای جدید فرهنگی بررسی کرد. ارزیابی فرهنگی و بررسی تغییرات در جوامع و درک پویایی بین گروههای غالب فرهنگی و درک ماهیت لایهای توانمندسازی آنها، با بررسی تأثیر همزمان پویایی قدرت قومی، جنسیتی، مذهبی و طبقاتی میسر خواهد شد (Williams, 2004: p. 346). باید توجه داشت که گفتمان توسعة ارتباطات و مشارکت جمعی در جوامع بومی فقط در صورتی منطقی است که در چارچوب سنتهای فرهنگی بومی آنها انجام شود. هرگونه تلاش خارج از این چارچوب، سرکوب بیشتر مردم بومی و تقویت ساختارها و گفتمان سلطه است که این موجب بیاعتمادی، بیصداقتی، ابهام و درنتیجه مشارکتنکردن نتیجهبخش خواهد شد؛ بنابراین لازم است فرهنگ محلی را درک و کشف کنیم تا روابط احتمالی با گردشگری اجتماعمحور بررسی شود.
الگوی توسعة پایدار به این مفهوم است که مردم محلی باید دربارة توسعة خود تصمیم بگیرند؛ بنابراین مهم است که آنها صاحب تجارت خود باشند و این یکی از اصلیترین تفکرات گردشگری اجتماعمحور است. گردشگری اجتماعمحور و سایر اشکال گردشگری جدید بهطورکلی بهدرستی تعریف نشدهاند. مهم است که مفهوم گردشگری اجتماعمحور و همچنین اشکال دیگر گردشگری جدید روشن شود. اگر این مفهوم بهتر تعریف شود، به درک جهانیتری از گردشگری اجتماعمحور و بهطورکلی گردشگری جدید و همچنین به شرکتهای گردشگری محلی در بازاریابی کمک میکند.
برای توفیق در اجرای گردشگری اجتماعمحور باید مدتی آن را امتحان کنیم تا مشکلات را دریابیم. خصوصیات ساختاری و رابطهای مانند اندازة گروهها و روابط شبکهای یک فرد در یک گروه تأثیر زیادی بر احساس تعلق دیگر اعضا دارد. باید تغییرات پایدار ایجاد کنیم که لازمة آن مقیاسگذاری از سطح منطقهای به سطح بینالمللی است؛ همچنین باید با ایجاد اتحادهای راهبردی فرصتهایی را فراهم کنیم تا بر سیاستهای تحقیقاتی ملی و اروپایی به شیوهای روشن و متقاعدکننده تأثیر بگذاریم و فرصتهایی مناسب برای توسعة بیشتر ایجاد کنیم. این تغییرات و فرصتها در گرو بررسی موضوعات مربوط به سیاستها، ساختارها و مقابله با فضای قطبی جامعه است که میتواند بهترین شرایط تغییر را فراهم آورد. ما باید جوامع خود را از دیدگاهی گسترده بررسی کنیم؛ منظور دیدگاهی است که براساس آن واقعیات را آنگونه که هستند، ببینیم، نه الزاماً آنچه از نظر متخصصان شایسته است. هدایت این انتقال و سازماندهی دوبارة شیوههای زندگی مشترک ما به روشهای جدیدی از تفکر، بحث و عمل در سطح فردی و جمعی نیاز دارد. از آنجا که غالباً عواملی که جامعه مدیریت میکند، به دلیل درگیری درون جامعة داخلی از بین میروند، لازم است که همة ذینفعان در بازههای زمانی نزدیک به هم از نتایج مشارکت بهرهمند شوند.
سرانجام اینکه هر دولتی باید تعادل مطلوبی بین مشارکت شهروندان عمومی و تصمیمگیری نمایندگان خود پیدا و آن را حفظ کند. ارزیابی اینکه آیا فرایندهای تحقیق مشارکتی بهدرستی عمل میکنند یا نه، بسیار مهم است. آسانترین مسیر برای این کار، اطمینان از بازبودن و شفافبودن کل سیستم عملیاتی است. این امر مستلزم تثبیت جایگاه فرهنگ در برنامهریزیهای شهرداری از چند طریق، مانند اتخاذ فرهنگ بهمثابة ستون توسعة پایدار در لیستهای بررسی و ارزیابی پایداری است. ادغام ملاحظات فرهنگی در تمام ادارههای شهرداری از طریق سیاستگذاری و همکاری بین بخشها و ادغام ملاحظات فرهنگی در تصمیمگیری دربارة برنامهریزی شهر، سرمایهگذاریها، کاربری زمین و توسعه است. از منظر برنامهریزی فرهنگی، تأکید بیشتر بر توسعة فرهنگی جامعه و مشارکت گسترده است که با تعاملات اجتماعی منظم و طولانیمدت و با پشتیبانی اساسی نهادی از مراکز فرهنگی اعمال و پشتیبانی شود.
پژوهشها در آینده میتوانند چگونگی عملکرد رسانهها را در برانگیختن احساس تعلق در جوامع و مشارکت عموم در تدارکات گردشگری بررسی کنند؛ اینکه سیاستهای رسانهای چگونه با حذف فضای قطبی در جوامع، انگیزة مشارکت در برنامههای مشترک بین دولت و ملت را موجب میشوند و اساساً چگونه میتوان فرهنگی مشارکتی و همنوا را در توسعة امور مشارکتی مقصد گردشگری خلق کرد و آن را پرورش داد و همچنین چگونه میتوان بهواسطة فرهنگ به توسعه در عرصة گردشگری پایدار رسید.
نقش ارزشهای فرهنگی بهمثابة تسهیلکننده یا محدودکنندة توسعه و مشارکت مردمی از منظر تعیین سرنوشت باید همواره مدنظر پژوهشگران آتی باشد و دربارة ابعاد و موضوعاتی شناخت حاصل شود که از طریق آنها هویتهای قومی، جنسیتی و فرهنگی مختلف به ظرفیت کامل برای تغییر و بهبود زندگی در جوامع خود دست یابند.
[1]. Community-based tourism (CBT)
[2]. Citizen engagement (CE)
[3]. hospitality
[4]. Tokenism
[5]. World Bank