تحلیل الگوی نامناسب تقسیمات کشوری بر تخریب اکوسیستم‌های طبیعی (مطالعۀ موردی: حوضۀ آبریز بختگان و طشک)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استاد جغرافیای سیاسی دانشگاه تربیت‌مدرس، تهران، ایران

2 دکترای جغرافیای سیاسی دانشگاه تربیت‌مدرس، تهران، ایران

3 دکتری جغرافیا و برنامه‌ریزی شهری، دانشگاه تربیت‌مدرس، تهران، ایران

چکیده

چگونگی مدیریت و سازماندهی سیاسی فضا در قالب تقسیمات کشوری نقش مهمی در مدیریت قلمروهای طبیعی و پیوندهای اکوسیستمی آنها دارد. تطبیق‌نداشتن مرزبندی‌های سیاسی–اداری با عوارض طبیعی منطقه‌ها به‌ویژه مرزها و محدوده‌های حوضه‌های آبریز یکی از عوامل مهم تهدید پیوندهای اکوسیستمی منطقه‌هاست. با‌توجه به این امر در پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی–تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه‌ای تأثیرات چگونگی سازماندهی سیاسی فضا در قالب تقسیمات کشوری و تغییرات آن بر اکوسیستم حوضۀ آبریز دریاچۀ بختگان و طشک به‌عنوان دومین دریاچۀ بزرگ کشور بررسی شده است. نتایج نشان داد که تغییرات مکرر و غیر‌اصولی تقسیمات کشوری در قالب ایجاد واحدها و شهرستان‌های جدید به‌ویژه در منطقه‌های بالادستی حوضه باعث افزایش تعداد قلمروهای سیاسی–اداری، حاکم‌شدن رویکرد توسعه‌بخشی در‌سطح حوضه، افزایش بازیگران محلی، عبور جریان‌های آبی از قلمروهای سیاسی-اداری متعدّد، گسترش تنش‌های هیدروپلیتیکی، امکان‌پذیر‌نبودن مدیریت یکپارچۀ حوضه، از بین رفتن همگنی‌های طبیعی و تطبیق‌نداشتن مرزهای طبیعی حوضه با مرزهای سیاسی-اداری شده که چنین شرایطی در گسترش بهره‌برداری از منابع آبی در‌سطح قلمروهای بالادستی حوضه بدون توجه به پیوندهای زیست‌محیطی و اکوسیستمی آن با دریاچۀ مطالعه‌شده و در‌نتیجه خشک‌شدن آن مؤثر بوده است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Analyzing the Adverse Impact of Inadequate Administrative Divisions on Natural Ecosystem Degradation: A Case Study of the Bakhtegan-Tashk Basin

نویسندگان [English]

  • Zahra Ahmadipour 1
  • Hassan Jafarzadeh 2
  • Hassan Behnammorshedi 3
1 Professor in Political Geography, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran
2 Ph.D. in Political Geography, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran
3 Ph.D. in Geography and Urban Planning, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran
چکیده [English]

 
Abstract:
Organization and management of political space through administrative divisions play a crucial role in effectively managing natural territories and their interconnected ecosystems. Failure to align political-administrative boundaries with the natural characteristics of regions, particularly the borders and boundaries of basins, poses a significant threat to ecosystem connectivity. In this study, by employing a descriptive-analytical approach and drawing on library sources, we examined the impacts of political organization of space, specifically national divisions and their changes, on the ecosystem of the Bakhtegan Lake and Tashk Basin. As the second-largest lake in the country, this basin served as a critical case study. The research findings revealed that frequent and arbitrary changes in the country's administrative divisions, particularly the creation of new units and cities in the upstream areas of the basin, had resulted in an increase in political-administrative territories, predominance of a sectoral development approach at the basin level, proliferation of local actors, passage of water currents across multiple political-administrative territories, escalation of hydropolitical tensions, hindrance of integrated basin management, loss of natural homogeneity, and failure to align the basin's natural borders with political-administrative borders. Consequently, this trend had facilitated the unrestrained exploitation of water resources in the upstream territories, disregarding environmental and ecosystem linkages with the lake and ultimately leading to its depletion.
Keywords: Basin, Administrative Divisions, Ecosystem, Kor and Sivand Rivers, Water Tension, Bakhtegan and Tashk Lakes.
Introduction
Recent studies have revealed that Fars Province has experienced the highest rate of changes in terms of national divisions and establishment of political-administrative units compared to other provinces in the country. These transformations have primarily occurred within the Bakhtegan-Tashk Basin. Given the significant implications of changes in national divisions on the local and regional ecosystems, this research aimed to investigate the developments in country divisions within the mentioned basin over the past few decades. Additionally, the study analyzed the impact of these changes on the ecosystem of the Bakhtegan and Tashk lakes.
 
Materials & Methods
This study adopted a practical research approach with the intention of providing valuable insights for planners and decision-makers. In terms of its qualitative nature and methodology, it was characterized as a descriptive-analytical research study. The primary objective was to examine the impacts of the pattern of country divisions and its associated changes on the Bakhtegan-Tashk Basin.
 
Research Findings
Based on the calculations derived from the provided table, the Bakhtegan-Tashk Basin encompassed 18 cities, 36 districts, and 81 villages. Additionally, the basin was home to approximately 2,400,000 individuals out of the total population of Fars Province in 2015, which stood at 4,851,274.
 
Discussion of Results & Conclusion
The findings of this study indicated several key factors that significantly impacted the Bakhtegan-Tashk Basin. The unregulated and haphazard expansions of divisional levels and components within the basin, along with the misalignment of political-administrative boundaries with the basin's natural boundaries, had had adverse consequences. Adoption of sectoral policies at the political-administrative level without considering the ecosystem linkages of the basin had further exacerbated the situation. This had led to intensified competition, hydropolitical tensions, and conflicts at the basin level, hindering the implementation of integrated basin management strategies. Environmental considerations had been largely overlooked, resulting in the obstruction and diversion of natural water flow in the upstream areas, excessive water extraction, environmental pollution, and disruptions in the natural drainage process of Bakhtegan and Tashk lakes. These findings highlighted the urgent need for comprehensive and coordinated measures to address these challenges and ensure sustainable management of the basin's resources.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Basin
  • Administrative Divisions
  • Ecosystem
  • Kor and Sivand Rivers
  • Water Tension
  • Bakhtegan and Tashk Lakes

مقدمه

در‌میان منابع طبیعی، پهنه‌های آبی داخلی مانند دریاچه‌ها و تالاب‌ها یکی از با‌ارزش‌ترین منابع اکوسیستمی داخلی کشورهاست که کارکرد آنها متأثر از فعالیت و چرخۀ ارتباطات متقابل عناصر مختلف طبیعی و اقلیمی از‌قبیل بارش، دما، تبخیر، توپوگرافی، جریان طبیعی آب و شبکۀ هیدروگرافی، خاک و ... در طی هزاران سال است. دریاچه‌ها و تالاب‌ها با کارکردهایی مانند تأمین و ذخیره‌سازی آب، تغذیۀ سفره‌های آب زیرزمینی، پالایش آب با تثبیت عناصر محلول، رسوبات و دیگر آلودگی‌ها و تعدیل آب‌و‌هوا، حفاظت در‌مقابل طوفان و کاهش تخریب سیل، مهار فرسایش خاک، حفاظت گونه‌های گیاهی و جانوری و ... نقش مهمی در حفظ تعادل‌های زیست‌محیطی و اکوسیستم منطقه‌ها دارند. با‌وجود این امر، طی دهه‌های اخیر بسیاری از دریاچه‌های کشور در‌نتیجۀ سیاست‌های نادرست مدیریتی و تغییرات آب‌و‌هوایی رو‌به نابودی پیش رفته‌اند. در این میان، دریاچۀ بختگان-طشک در استان فارس به‌عنوان دومین دریاچۀ بزرگ کشور طی سال‌های اخیر در‌نتیجۀ کاهش آب ورودی به آن به‌طور کامل خشکیده است. خشک‌شدن دریاچۀ بختگان-طشک مجموعه‌ای گسترده و سیستماتیکی از پیامدهای منفی زیست‌محیطی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی و... را در‌سطح منطقه‌های اطراف دریاچه و در‌سطح استان فارس در‌پی خواهد داشت که از مهم‌ترین آنها می‌توان به گسترش اراضی شوره‌زار نمکی و ایجاد کانال‌های وسیع گرد‌و‌غبار و به‌تبع آن ایجاد طوفان‌های نمکی، تهدید سکونتگاه‌های انسانی پیرامون دریاچه و زیست‌بوم‌های جانوری و گیاهی منطقه، کاهش سطح آب‌های زیرزمینی و شکل‌گیری پدیدۀ فرونشست زمین، مختل‌شدن سیستم اکولوژیکی منطقه، پیدایش و گسترش بیماری‌های وابسته به ذرات نمکی دریاچه، از بین رفتن اراضی کشاورزی و باغ‌های منطقه (از‌جمله بزرگ‌ترین انجیرستان دیم جهان در مجاورت آن)، از بین رفتن اقتصاد محلی و تشدید تنش‌ها و منازعه‌های محلی بر سر آب اشاره کرد. تاکنون دلایل مختلفی از‌جمله تغییر کاربری زمین (حسینی و همکاران، 1400)، خشکسالی و افزایش دما (مظفری و همکاران، 1401)، افزایش سطح‌های زیر کشت آبی در بالادست دریاچۀ بختگان و درنتیجه افزایش مصرف آب برای آبیاری (باقری و همکاران، 1395)، احداث سد‌های متعدّد (از جمله سیوند و ملاصدرا) در بالادست حوضه بدون توجه به اثر‌های زیست‌محیطی آنها در پایین‌دست حوضه (مرادی کوچی و ولی الهی، 1391؛ داوری و همکاران، 1398)، برداشت بی‌رویۀ آب کشاورزان و ساکنان نواحی بالا‌دست حوضه بدون توجه به پیامدهای زیست‌محیطی آن بر نواحی پایین‌دستی (رهنما و همکاران، 1400)، تشدید فشار بر منابع آب حوضه با افزایش رد پای آب ناشی از تغییرات نیاز آبی محصولات کشاورزی در حوضه (عباسی و همکاران، 1398) و شیوۀ غیر‌منطقی نظام حکمرانی توزیع آب در‌سطح حوضه (رحیمی و همکاران، 1400) از مهم‌ترین دلایل خشک‌شدن دریاچۀ بختگان-طشک عنوان شده است. محققان در پژوهش‌های یاد‌شده به‌صورت نمونه‌ای یکی از عوامل خاص انسانی و طبیعی در‌سطح‌های محلی را به‌عنوان عامل خشک‌شدن دریاچه‌های فوق معرفی کرده‌اند. این در‌حالی است که این عوامل تا حد زیادی ناشی از شیوۀ مدیریت سیاسی فضا در‌مقیاس کلان‌تر است. در این راستا، مدیریت سیاسی فضا در چارچوب تقسیمات کشوری یکی از مهم‌ترین عوامل مؤثر بر کارکرد اکوسیستم‌های طبیعی است. بررسی‌های صورت‌گرفته نشان می‌دهد که طی دهه‌های اخیر، استان فارس در‌بین استان‌های کشور بیشترین تغییرات را در‌زمینۀ تقسیمات کشوری و ایجاد واحدهای سیاسی–اداری داشته که این تغییرات بیشتر در‌سطح حوضۀ آبریز بختگان-طشک انجام گرفته است؛ بنابراین با‌توجه به تأثیرات مهم تغییرات تقسیمات کشوری در چارچوب الگوی مدیریت و سازماندهی سیاسی فضا بر اکوسیستم‌های محلی و ناحیه‌ای در پژوهش حاضر تغییر و تحولات صورت‌گرفته در‌زمینۀ تقسیمات کشوری در حوضۀ آبخیز دریاچۀ بختگان و طشک طی دهه‌های اخیر بررسی و سپس تأثیر این تغییرات بر اکوسیستم دریاچۀ بختگان و طشک تحلیل می‌شود؛ بنابراین مسئلۀ اصلی پژوهش حاضر را می‌توان اینگونه تعریف کرد: الگوی تقسیمات کشوری و تغییرات گستردۀ آن در قالب ایجاد واحدهای جدید سیاسی–اداری در حوضۀ آبریز بختگان-طشک چه تأثیراتی بر اکوسیستم این حوضه داشته است؟

 

روش‌شناسی پژوهش

پژوهش حاضر از‌حیث هدف، کاربردی است؛ بنابراین برنامه‌ریزان و مسئولان تصمیم‌گیرنده می‌توانند از نتایج حاصل از آن استفاده کنند. این پژوهش از‌لحاظ ماهیت، کیفی و از‌لحاظ روش یک پژوهش توصیفی-تحلیلی است که محققان آن در‌صدد بررسی تأثیرات الگوی تقسیمات کشوری و تغییرات مربوط به آن بر حوضۀ آبریز بختگان و طشک هستند. در این راستا با تکیه بر منابع کتابخانه‌ای از‌جمله پژوهش‌های صورت‌گرفتۀ پیشین از‌جمله کتاب‌ها، مقاله‌ها و گزارش‌های سازمان‌های ذی‌ربط ابتدا چگونگی تقسیمات کشوری و تغییرات ایجاد‌شده در‌سطح حوضۀ بختگان-طشک بررسی و استخراج و سپس چگونگی عملکرد این تغییرات بر حوضۀ مذکور تحلیل می‌شود.

 

مبانی نظری پژوهش

تقسیمات کشوری و تغییرات آن

تقسیمات کشوری به‌عنوان بازتاب نظام حاکمیت ملی و ساختار سازمانی آن در پهنۀ فضای جغرافیایی، ابزار مؤثری برای مدیریت بخش‌های مختلف کشور و موضوعی استراتژیک دربارۀ نظام توسعۀ ملی در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. این تقسیمات با توزیع فضایی قدرت حکومت نقش مهمی در مدیریت سیاسی کشور و اجرای سیاست‌های دولت در‌سطح منطقه‌ها دارد (Wang & Wang, 2020, p. 1341). نظام تقسیمات کشوری به‌عنوان بستر شکل‌یابی نظام مدیریت سرزمینی و تشکیلات اداری تقسیم سرزمین به واحدهای همگن کوچک‌تر اداری-سیاسی (احمدی‌پور و همکاران، 1390، ص. 17) تعادل‌های فضایی را با امکان سازماندهی و مدیریت کارآمد و بهینۀ فضا فراهم می‌کند (Halas et al., 2017, p. 3).

برای سازماندهی سیاسی بهینۀ فضای کشور و تطبیق با دگرگونی‌ها و نیازهای جدید در‌سطح نواحی می‌توان اصلاحات و تغییراتی را در این تقسیمات اعمال کرد. اصلاحات و تغییرات اداری–سیاسی نوعی از سازماندهی مجدد اندازه و تعداد سطح‌های واحدهای تقسیماتی است که برای ادارۀ بهتر نواحی و کارکرد مؤثرتر نهادهای مدیریتی صورت می‌گیرد؛ از این رو امکان طراحی و اجرای راهبردهای جدید مدیریتی را فراهم می‌کند (Wilk, 2004, p. 3). بر این اساس، اصلاحات تقسیمات کشوری امکان تغییر و تحول ساختار قدرت اداری نهادهای اداره‌کنندۀ سرزمین و به‌طور کلی، سیستم‌های جدید مدیریتی را در‌سطح فضا فراهم می‌کند (Liqun, 2016, p. 1). تغییرات تقسیمات سیاسی-اداری با مجموعه‌ای گسترده از پدیده‌های مثبت و منفی در ابعاد مختلف همراه است. تغییرات غیر‌اصولی مرزها و محدوده‌های تقسیمات کشوری از‌منظر زیست‌محیطی ممکن است با تغییرات در همگنی‌های طبیعی قلمروهای تقسیماتی، گسترش رقابت‌های تنش‌آمیز جوامع محلی بر سر منابع جغرافیایی، بهره‌برداری بیش از حد از منابع زیستی و تشدید فشارهای اکولوژیکی بر منابع تعادل‌های اکولوژیک منطقه‌های جغرافیایی را بر‌هم زند و پیوندهای اکوسیستمی آنها را با چالش مواجه کند (Swianiewicz, 2010, p. 11).

 

تقسیمات کشوری و سیستم حوضۀ آبریز

حوضه‌های آبریز به‌عنوان چارچوب و واحد ژئومورفولوژیکی در‌برگیرندۀ مورفوسیستم‌های رودخانه‌ای هستند (زمردیان، 1391، ص. 94). این حوضه‌ها به‌دلیل تبادلات انرژی و ماده‌ای که در قلمرو خود دارند، به‌عنوان یک سیستم فرآیند-کنشی از نوع باز قلمداد و از تغییرات رخ‌داده در شرایط محیطی متأثر می‌شوند (رامشت و همکاران، 1389، ص. 143). کارکرد حوضه‌های آبریز مبتنی بر پیوند سیستماتیک میان تمام اجزای آن در منطقه‌های پایین‌دستی و بالا‌دستی حوضه است. اکوسیستم‌های طبیعی از‌جمله حوضه‌های آبریز مرزهای اکولوژیکی خاص خود را دارند که از آن به‌عنوان مرزهای طبیعی حوضه تعبیر می‌شود؛ بنابراین تطابق مرزهای اکوسیستم‌های طبیعی از‌جمله حوضه‌های آبریز با مرزهای سیاسی–اداری یکی از مهم‌ترین ملاحظه‌ها در فرآیند سازماندهی سیاسی فضاست که به‌طور مستقیم بر حفظ یا گسست پیوندهای زیست‌محیطی منطقه‌ها تأثیرگذار است. در این زمینه تغییرات تقسیمات کشوری می‌تواند با منطبق‌کردن قلمروهای سیاسی–اداری با مرزهای اکولوژیکی حوضه منجر به بهبود مدیریت حوضه و حفاظت از آن شود. در‌مقابل، در‌صورت منطبق‌نبودن مرزهای سیاسی–اداری جدید با مرزهای طبیعی حوضه، پیوندهای زیست‌محیطی نواحی مختلف حوضه با چالش مواجه می‌شود که این امر نظام طبیعی حوضه را مختل می‌کند؛ از این منظر می‌توان گفت که تقسیمات کشوری و تغییرات مربوط به آن از راهبردهای مهم مدیریت زیست‌محیطی حوضه‌های آبریز است (Fenghua et al., 2023, p. 6).

به‌طور کلی از مهم‌ترین پیامدهای منطبق‌نبودن مرزهای سیاسی–اداری و تغییرات آن با حوضه‌های آبریز می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • جریان‌های آبی که از قلمروهای سیاسی–اداری مختلف گذر می‌کنند، وابستگی متقابل هیدرولوژیکی، زیست‌محیطی، اجتماعی و اقتصادی بین جوامع و قلمروهای آنها ایجاد می‌کنند. تکه‌تکه‌شدن و پراکندگی جریان‌های آبی در‌بین قلمروهای سیاسی–اداری مختلف و جاری‌شدن در بالا و پایین‌دست آنها از عوامل اصلی ازبین رفتن پیوندهای طبیعی آنها در قالب اکوسیستم‌های ناحیه‌ای و منطقه‌ای است (Portner et al., 2022, p. 36). چنین شرایطی به‌تدریج باعث ناپدید‌شدن حوضه‌های آبریز کوچک در پایین‌دست جریان‌های آبی می‌شود که این امر ضمن کاهش آب جریان‌های آب اصلی در پایین‌دست رودخانه و پیامدهای گستردۀ زیست‌محیطی، باعث تشدید تنش‌ها و منازعه‌ها (به‌دلیل کمبود آب) می‌شود (Munia et al., 2016, p. 24). بر این اساس، می‌توان گفت که حفاظت از اکوسیستم‌های ناحیه‌ای مبتنی بر جریان‌های آبی بدون توجه به حفاظت از سرشاخه‌های کوچک آنها در منطقه‌های بالادستی امکان‌پذیر نیست. با وجود این به‌دلیل گسترش مرزهای سیاسی–اداری، مرزهای طبیعی حوضه‌های جریان‌های آبی بزرگ در‌حال ناپدید‌شدن هستند؛ زیرا شاخه‌ها و نهرهای سرازیر به آنها با‌ سرعت در‌حال از بین رفتن هستند.
  • منطبق‌نبودن واحدهای تقسیماتی با حوضه‌های آبریز می‌تواند به‌عنوان منبع کشمکش و درگیری بر سر منابع آب به‌خصوص در منطقه‌های خشک نقش‌آفرین باشد. در این صورت منطبق‌نبودن حوضۀ آبریز با محدوده‌های سیاسی-اداری و تقسیم آن بین چند واحد باعث ایجاد رقابت و مشاجره برای بهره‌برداری از منابع آبی حوضه می‌شود. تا هنگامی که یک حوضۀ آبریز بین چند واحد تقسیمات سیاسی–اداری تقسیم شده باشد، رقابت این واحدها برای بهره‌برداری از منابع طبیعی سبب ایجاد بحران‌های اکولوژیکی خواهد شد. حوضه‌های آبریز یک ساختار متقابل روابط اجتماعی–اقتصادی را مبتنی بر همکاری‌های متقابل به وجود می‌آورند. در‌صورتی که کارکرد این روابط تحت‌تأثیر مرزهای سیاسی–اداری کاهش یابد، سبب آشفتگی نظام فضایی روابط در‌سطح حوضه می‌شود که این خود از‌طرفی، منافع متعارض را میان گروه‌های مختلف گسترش می‌دهد و از طرف دیگر، در ایجاد تنش‌ها و منازعه‌های احتمالی مؤثر است (حاصلی و همکاران، 1398، ص. 61).
  • مدیریت یکپارچۀ منطقه‌های زیست‌محیطی مبتنی بر طراحی و اجرای سیاست‌گذاری‌ها، راهبردها و برنامه‌های هماهنگ و همسو با وضعیت طبیعی منطقه‌های زیست‌محیطی و بر‌پایۀ حفاظت از بنیادهای زیستی منطقه‌هاست. این رویکرد بر‌اساس تعامل بخش‌های مختلف طبیعی، اجتماعی، اقتصادی و نهادی و برپایۀ مشارکت و نقش جوامع محلی در حفاظت و مدیریت منابع طبیعی قلمرو خود از‌جمله آب و به‌طور کلی الگوی مدیریتی پایین به بالا صورت می‌گیرد. سازماندهی سیاسی فضا در چارچوب تقسیمات کشوری علاوه‌بر تعیین محدوده‌های سیاسی–اداری، چگونگی مدیریت، برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری‌های حاکم بر حوضه را نیز تعیین می‌کند. تداخل مرزهای حوضه‌های آبریز با مرزهای سیاسی–اداری یکی از چالش‌های مهم در مدیریت و برنامه‌ریزی زیست‌محیطی حوضه‌هاست (Pegram et al., 2013, p. 17). تفاوت در سیاست‌ها و اولویت‌های توسعه در هر واحد سیاسی–اداری باعث بروز چالش‌های مختلفی درزمینۀ مدیریت منابع آب حوضه و تشدید رقابت‌های محلی در‌زمینۀ مصرف‌های گوناگون کشاورزی، صنعتی و آشامیدنی می‌شود. در منطقه‌‌هایی که مرزهای سیاسی–اداری با حوزه‌های آبخیز انطباق ندارد، شیوۀ حکمرانی و مدیریت محلی بیشتر بر‌اساس همان قلمرو سیاسی–اداری متبوع خویش (بدون توجه به پیوندهای اکوسیتمی آنها) صورت می‌گیرد که این امر از‌طرفی، باعث تأثیرات منفی بر محیط زیست منطقه‌های پیرامونی می‌شود و از طرف دیگر، امکان مدیریت یکپارچۀ منطقه‌های زیست‌محیطی را با چالش مواجه می‌کند (Dyke & Pearson, 2021).
  • تغییرات تقسیمات کشوری در قالب ایجاد واحدهای جدید باعث گسترش مرزهای سیاسی–اداری در‌سطح حوضه‌ها و در‌نتیجه انطباق کمتر آنها با مرزهای طبیعی حوضه خواهد شد. در چنین حالتی برنامه ریزی های توسعه در واحدهای سیاسی – اداری ایجاد شده به صورت برون‌زا، متمرکز و بخشی اجرا می‌شود که در بیشتر موارد بدون توجه به پیوندهای زیست‌محیطی آن با قلمروهای پیرامونی صورت می‌گیرد. اجرا‌شدن چنین رویکردی در قلمروهای سیاسی–اداری ایجاد‌شده و ارتقا‌یافته بدون توجه به پیوندهای سیستماتیک آن با دیگر منطقه‌ها منجر به فشار و بهره‌برداری بیش از حد از منابع (منابع مشترک آبی) و در‌نتیجه بروز پیامدهای منفی گستردۀ زیست‌محیطی و اکوسیستمی منطقه‌ها بر یکدیگر می‌شود. اثر‌های منفی چنین فرآیندی در‌سطح حوضه‌های آبریز که مبتنی و وابسته بر کارکرد سیستماتیک همۀ اجزای فعّال در آن است، به‌سرعت تأثیرات خود را نشان می‌دهد.
  • منطبق‌نبودن مرزهای سیاسی–اداری با مرزهای حوضه‌های آبریز طبیعی باعث می‌شود تا امکان تهیۀ برنامه‌ها و راهبردهای توسعۀ محلی دربرگیرندۀ جنبه‌های مختلف توسعه از‌قبیل اجتماعی، اقتصادی، زیست‌محیطی و ارتباط هماهنگ آنها میسر نباشد و در بسیاری از موارد هدف‌های اقتصادی برنامه‌های توسعه مغایر با ملاحظه‌های زیست‌محیطی است؛ به‌طوری که گاهی بر آن ترجیح داده می‌شود (Munia, 2016, p. 24). این امر در‌نهایت، باعث بروز چالش‌های مختلف در‌زمینۀ مدیریت منابع زیست‌محیطی حوضه‌ها و در اغلب موارد زمینه‌ساز تقابل سازمان‌ها و نهادهای اقتصادی با نهادهای زیست‌محیطی می‌شود.
  • واحدهای هیدرولیک شکل‌یافته در‌سطح حوضه‌های آبریز حاصل هزاران سال ارتباط و کنش سیستماتیک عناصر طبیعی نقش‌آفرین در‌سطح حوضه است. این واحدها با ایجاد محدوده‌های طبیعی همگن، نوعی ساختارهای طبیعی را ایجاد کرده‌ است که می‌توانند در قالب واحدهای آمایشی و محدوده‌های برنامه‌ریزی نقش‌آفرینی و به این ترتیب، زمینۀ انتظام فضایی اجزا و عناصر طبیعی و انسانی و کارکردهای مشترک حوضه را فراهم کنند. بر این اساس، ایجاد واحدهای همگن سیاسی–اداری در چارچوب عوارض پایدار جغرافیایی از‌جمله حوضه‌های آبریز امکان تحقق بیشتری خواهد داشت (کریمی‌پور و محمدی، 1389، ص. 199). در‌مقابل، منطبق‌نبودن مرزهای‌های سیاسی–اداری با مرزهای طبیعی حوضه سبب تعیین محدوده‌های غیر‌همگن و غیر‌متجانس سیاسی–اداری به‌عنوان محدوده‌های برنامه‌ریزی‌شده و چنین شرایطی سبب می‌شود سیاست‌گذاری‌ها، راهبردها، طرح‌ها و برنامه‌های مختلف در چارچوب بستری ناهمگن ونامتجانس طراحی و اجرا شود. در‌نهایت، چنین فرآیندی باعث بروز تعارضات در نظام فضایی و درادامه، سبب بر هم خوردن نظم طبیعی حوضه می‌شود.

 

محیط‌شناسی پژوهش

حوضۀ آبریز دریاچه‌های طشک و بختگان با وسعت 27523 کیلومتر مربع شامل بخش‌هایی از منطقه‌های شمال، مرکز و شرقی استان فارس به همراه منطقۀ کوچکی (یک درصد از حوضه) از استان کهکیلویه و بویر احمد است. حوضۀ این دریاچه‌ها در مختصات جغرافیایی ٥١ درجه و ٤٢ دقیقه تا ٥٤ درجه و ٣٣ دقیقه طول شرقی و ٢٩ درجه و ٢ دقیقه تا ٣١ درجه و ١٥ دقیقه عرض شمالی واقع شده است. بلندترین نقطۀ آن در غرب حوضه به ارتفاع حدود 3800 متر از سطح دریای آزاد و کمترین ارتفاع در حاشیۀ دریاچۀ طشک-بختگان به ارتفاع حدود1870 متر است (ایمانی امیر‌آباد و همکاران، 1399، ص. 2932).

این حوضه شامل دریاچه‌های کافتر، طشک و بختگان و رودخانه‌های دائمی کُر و سیوند و سه سد مخزنی به نام‌های سد درودزن، سیوند و ملاصدرا است. سد درودزن با حجم 96۱ میلیون متر مکعب و با تنظیم آب 226 میلیون متر مکعب بزرگ‌ترین سد این حوضه بوده و سد ملاصدرا با حجم 44۱ میلیون متر مکعب و با حجم تنظیم آب سالیانه 329 میلیون متر مکعب دومین سد بزرگ این حوضه است (عباسی و همکاران، 1398، ص. 261).

 

شکل 1: نقشۀ حوضۀ آبریز بختگان و طشک (منبع: عباسی و همکاران، 1398، ص. 261)

Figure 1: Map of Bakhtegan and Tashk basin

 

یافته‌های پژوهش و تجزیه‌و‌تحلیل

مطابق با تقسیمات کشوری سال 1316 چهار شهرستان آباده، شیراز، فسا و لارستان در تابعیت محدودۀ کنونی استان فارس (استان هفتم سابق) قرار داشتند. در این سال محدودۀ حوضۀ آبریز دریاچۀ بختگان و طشک در سه شهرستان شیراز، فسا و آباده قرار داشت. با گذشت زمان و تغییرات تقسیمات کشوری و تشکیل شهرستان‌های جدید به‌تدریج بر تعداد قلمروهای سیاسی–اداری در این حوضه افزوده شد؛ به‌طوری که تا انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ پنج شهرستان اصطهبانات، اقلید، سپیدان، مرودشت و نی‌ریز در محدودۀ حوضۀ بختگان-طشک ایجاد شدند. پس از انقلاب و از سال ۱۳۶۸ به بعد تغییرات تقسیمات کشوری در قلمرو این حوضه تشدید شد و شهرستان‌های جدید بوانات، خرم بید، ارسنجان، سروستان،پاسارگاد، کوار، زرقان، خرامه، بختگان، بیضا و سرچهان در محدودۀ حوضۀ مطالعه‌شده تأسیس شدند. در‌نتیجۀ تغییرات صورت‌‌گرفته و کوچک‌شدن شهرستان‌های پایه‌ای در‌حال حاضر دو شهرستان فسا و آباده (به‌جزء دهستان خسرو و شیرین) به‌طور تقریبی، خارج از قلمرو حوضه قرار گرفته است.

 

 

 

شکل2: نمودار روند تشکیل شهرستانها در حوضۀ آبریز بختگان و طشک (منبع: نگارندگان)

Figure 2: Chart of the formation of counties in the Bakhtegan and Tashk watersheds

 

طبق قانون تقسیمات کشوری مصوب سال 1362 شهرستان حداقل از دو بخش (با مرکزیت شهر) و هر بخش حداقل از دو دهستان و هر دهستان از تعدادی روستا تشکیل می‌شود؛ بنابراین در راستای ارتقای سطح‌های تقسیمات کشوری، تعداد زیادی از نقاط و سطح‌های تقسیماتی در شهرستان‌های مذکور ایجاد شده است. فهرست عناصر و سطح‌های تقسیماتی در حوضۀ آبریز بختگان و طشک در جدول 1 آمده است.

 

 

جدول 1: تقسیمات کشوری حوضۀ آبریز بختگانطشک

Table 1: Administrative divisions of Bakhtegan-Tashk basin

شهرستان

بخش

دهستان

شهر

 

آباده

بهمن و صغاد

خسرو و شیرین

-

 

 

ارسنجان

 

ارسنجان

خبریز

 

ارسنجان

 

شورآب

 

علی‌آباد ملک

 

 

استهبان

مرکزی

ایج

استهبان

 

رونیز

خیر

رونیز

 

رونیز

 

 

 

 

 

اقلید

مرکزی

خنجشت

 

 

شهرمیان

 

 

حسن‌آباد

احمد‌آباد

 

حسن‌آباد

 

حسن‌آباد

 

بکان

 

 

سده

سده

 

سده؛ دژکرد

 

دژکرد

 

آسپاس

 

 

 

بختگان

مرکزی

آباده طشک

آباده طشک

 

بختگان

 

حنا

حنا

-

 

چاه گز

 

 

بوانات

مرکزی

باغستان

-

 

سیمکان

 

مزایجان

مزایجان

-

 

سروستان

 

 

بیضا

مرکزی

کوشک هزار

بیضا

 

بیضا

 

بانش

بانش

-

 

هفتخان

 

 

 

پاسارگاد

مرکزی

کمین

سعادت‌شهر

 

سرپنیرن

 

پاسارگاد

ابوالوردی

مادرسلیمان

 

مادرسلیمان

 

 

 

خرامه

 

مرکزی

خیرآباد

خرامه؛ خیر‌آباد؛ معزآباد جابری

 

کفدهک

 

معزآباد

 

کربال

دهقانان

سلطان‌شهر

 

سفلی

 

 

خرم بید

مرکزی

خرمی

صفاشهر

 

قشلاق

 

مشهد مرغاب

شهید‌آباد

قادر آباد

 

 

زرقان

 

مرکزی

بند امیر

زرقان؛ لپویی

 

زرقان

 

رحمت‌آباد

رحمت‌آباد

رحمت‌آباد

 

امامزاده علی

 

 

سپیدان

 

مرکزی

خفری

 

-

 

شش پیر

 

کمهر

 

همایجان

همایجان

-

 

سرناباد

 

 

سرچهان

مرکزی

حسامی

کره‌ای؛ حسامی

سرچهان

باغصفا

ارژنگ

-

باغصفا

 

سروستان

مرکزی

سروستان

سروستان

شوریجه

کوهنجان

کوهنجان

کوهنجان

مهارلو

 

 

 

 

شیراز

 

 

مرکزی

بیدزرد

 

شیراز؛ داریان؛ صدرا

 

داریان

 

دراک

 

قره‌باغ

 

کفترک

 

 

سیاخ دارنگون

دارنگون

 

 

سیاخ

 

طسوج

طسوج

طسوج

 

فتح آباد

 

 

 

 

 

 

مرودشت

 

 

مرکزی

رامجرد یک

 

مرودشت؛ زنگی‌آباد؛ فتح‌آباد

 

رودبال

 

کناره

 

مجد‌آباد

 

محمد‌آباد

 

نقش رستم

 

 

درودزن

ابرج

 

رامجرد

 

درودزن

 

رامجرد دو

 

سیدان

خفرک علیا

سیدان؛ فاروق

 

رحمت

 

کامفیروز

خرم مکان

 

کامفیروز

 

کامفیروز جنوبی

 

کامفیروز شمالی

کامفیروز شمالی

خانمین

 

گرمه

 

 

نی‌ریز

مرکزی

رستاق

نی ریز

 

هرگان

 

           

منبع: دفتر تقسیمات کشوری وزارت کشور، 1400

بر این اساس، طبق محاسبات صورت‌گرفته بر‌اساس جدول 1 در‌سطح حوضۀ آبریز بختگان–طشک تعداد 18 شهرستان، 36 بخش، 81 دهستان و 36 شهر قرار دارد. در برخی شهرستان‌ها از‌جمله شیراز، اقلید، نی‌ریز، استهبان، سپیدان، سرچهان، بوانات و کوار قسمتی از قلمرو آنها در محدودۀ حوضۀ آبریز بختگان–طشک واقع شده است. طبق محاسبات صورت‌گرفته از بین جمعیت 4.851.274 نفری استان فارس در سال 1395، حدود 2.400.000 نفر در قلمرو حوضۀ آبریز بختگان–طشک ساکن بوده‌اند (مرکز آمار ایران، 1395).

 

شکل3: نقشۀ تقسیمات سیاسیاداری حوضۀ آبریز بختگان و طشک (منبع: نگارندگان)

Figure 3: Map of political-administrative divisions of Bakhtegan and Tashk basin

 

مهم‌ترین پیامدهای منفی سازماندهی سیاسی فضا در قالب ایجاد واحدهای جدید سیاسی–اداری را می‌توان در قالب مؤلفه‌های زیر دسته‌بندی و تحلیل کرد.

 

غالب‌شدن رویکرد توسعهبخشی درسطح حوضه

در نظام تقسیمات کشوری ایران برخورداری از منابع، بودجه، خدمات و امکانات بیشتر متناسب با سطح سیاسی واحدها صورت می‌گیرد و این امر سبب گسترش رقابت در‌سطح‌های مختلف اداری برای ارتقا به سطح بالاتر تقسیماتی شده است (اعظمی و دبیری، 1390، ص. 75). در قلمرو مطالعه‌شده روند تحولات تقسیمات کشوری نشان‌دهندۀ تغییرات گسترده و بی‌قاعده در چارچوب ایجاد واحدهای جدید است. در بیشتر موارد واحدهای سیاسی–اداری با تکیه بر رقابت‌های مکانی و نقش‌آفرینی عناصر غیر‌مرتبط با تقسیمات کشوری (نمایندگان مجلس) در چارچوب جغرافیای قدرت و حمایت ایجاد شده‌ است (احمدی‌پور و همکاران، 1388، ص. 42). با تشکیل واحدهای جدید در چارچوب ارتقای سطح سیاسی و به‌دلیل حاکم‌شدن نگرش توسعۀ محلی و بخشی، اعتبارات و منابع تخصیص‌یافته به واحدهای جدید بیشتر در‌زمینۀ توسعه‌بخش کشاورزی آنها صرف شده است که نمودها و پیامدهای آن را می‌توان در مواردی مانند احداث سدهای کنترل آب، افزایش سطح زیر‌کشت محصولات کشاورزی، تغییر الگوی کشت از دیم به آبی، احداث چاه‌های جدید کشاورزی، کانال‌کشی و بهره‌برداری غیر‌مجاز از جریان‌های آب جاری در مسیر دریاچۀ بختگان و طشک مشاهده کرد. علاوه بر شرایط یاد شده، اجرای سیاست خودکفایی در تولید محصولات کشاورزی در‌سطح ملی که در چارچوب آن استان فارس قطب تولید گندم در کشور است، باعث به زیر کشت‌رفتن بسیاری از اراضی واقع در قلمروهای سیاسی–اداری بالادستی حوضه و فشار به منابع آبی شد. پژوهش‌های صورت‌گرفته نشان می‌دهد که بیش از 95 درصد حجم آب سطحی و بیش از 94 درصد حجم آب زیرزمینی برداشت‌شده در حوضۀ مطالعه‌شده مربوط به بخش کشاورزی است؛ به‌طوری که از کل حجم آب سطحی و زیرزمینی این حوضه، حدود 4.2 میلیارد متر مکعب ازسوی بخش کشاورزی، 118 میلیون متر مکعب مرتبط با شرب و 41 میلیون متر مکعب ازسوی بخش صنعت برداشت شده است. تغییرات سطح زیر‌کشت زمین‌های زیر‌کشت آبی و میزان مصرفی آنها از سال 1335 به بعد نشان می‌دهد که در همۀ قلمروهای سیاسی–اداری واقع در حوضۀ مطالعه‌شده سطح زیر‌کشت زمین‌های کشاورزی رشد چشمگیری داشته است. بیشترین تغییرات سطح زیر‌کشت در نواحی بالادست و منطقه‌های سرشاخه‌های رودخانه‌های کُر و سیوند رخ داده است. همچنین، با آبگیری سد سیوند در سال 1386 حقابۀ جدیدی برای اراضی توابع ارسنجان در‌نظر گرفته شد؛ به‌نحوی که با برداشت سالانه 35 میلیون متر مکعب برای شبکۀ آبیاری توابع ارسنجان از میزان آبدهی در محل پل‌خان (محل تلاقی رودخانۀ کُر و سیوند) کاسته شده است (باقری و همکاران، 1395، ص. 9). از سوی دیگر، برداشت بی‌رویۀ آب‌های زیرزمینی در قالب حفر حدود 17 هزار چاه که حدود نیمی از آنها غیرقانونی است در‌سطح نواحی مختلف این حوضه باعث بیلان منفی آب و افت شدید آب‌های زیرزمینی شده است (غفاری‌جو و زارعی، 1394، ص. 9). با کاهش و اتمام منابع آب سطحی در این حوضه، فشار بر منابع آب زیرزمینی افزایش پیدا کرد و همین امر باعث تخریب سریع این منبع و شور‌شدن آب و خاک پایین‌دست حوضۀ آبریز بختگان–طشک شد (مقیمی بنهنگی و همکاران، 1397، ص. 103). نتیجۀ چنین روندی کنترل و مصرف آب در منطقه‌های بالادستی حوضه و اختلال در روند طبیعی جریان‌های آبی در ورود به دریاچۀ بختگان و طشک شده است. از عوامل مهم چنین فرآیندی، غالب‌شدن رویکرد توسعۀ برون‌زا، بخشی، کمّی و غیر‌سیستماتیک در‌سطح حوضه و در‌نتیجه، ایجاد واحدهای جدید سیاسی–اداری و برنامه‌ریزی‌های توسعه بر‌مبنای رشد تولید‌های کشاورزی در درون این محدوده‌ها بدون توجه به پیوندهای زیست‌محیطی و پیامدهای منفی آن بر منطقه‌های پایین‌دستی (دریاچۀ بختگان و طشک) بوده است. به عبارت دیگر، با‌توجه به اینکه فعالیت اقتصادی حاکم در‌سطح حوزه کشاورزی بوده، همزمان با ارتقای سطح‌های سیاسی–اداری نقاط و سطح‌های تقسیماتی (از‌جمله آبادی به روستا، روستا به شهر، دهستان به بخش و بخش به شهرستان)، اعتبارات تخصیص‌یافتۀ جدید بیشتر در راستای توسعۀ بخش کشاورزی واحدهای جدید و طرح‌های عمرانی مربوط به آن به کار گرفته شده است؛ به‌نحوی که در‌نتیجۀ اقدام‌هایی مانند احداث سدها، کانال‌ها و بندها، افزایش اراضی سطح زیر‌کشت، تغییر الگوی کشت، حفر چاه‌های متعدّد، برق‌رسانی به چاه‌های کشاورزی و ... به‌تدریج الگوی بهره‌برداری از منابع آبی و اراضی کشاورزی در‌سطح حوزه دچار تغییر شده است. از این منظر، می‌توان گفت که تغییرات تقسیمات کشوری با حاکم‌کردن نگرش توسعه‌بخشی در‌سطح واحدهای سیاسی–اداری حوضه اگرچه منجر به توسعۀ کمّی بخش کشاورزی آنها شده، اما رژیم آبگیری حوضه را از نظم طبیعی خود خارج کرده است.

 

تشدید رقابتها و تنشهای زیست‌محیطی و هیدروپلیتیکی درسطح حوضه

در‌حال حاضر در‌سطح قلمرو مطالعه‌شده عمدۀ رقابت‌های تنش‌آمیز میان قلمروهای سیاسی–اداری بر سر منابع آب است؛ به‌نحوی که با مصرف بی‌رویه، منابع آبی اعم از سطحی و زیرزمینی رو‌به اتمام است. چنین روندی منجر به گسترش رقابت‌ها و اختلافات تنش‌آمیز محلی میان قلمروهای بالادستی و پایین‌دستی حوضه شده است. با گسترش بی‌رویۀ مصرف آب و کاهش آن، وابستگی اقتصاد جوامع محلی به کشاورزی، نقش‌آفرینی مدیران هریک از قلمروهای ایجاد‌شده برای تخصیص حقابۀ آب بیشتر به قلمرو تحت مأموریت خود و غالب‌بودن رویکرد کمّی نسبت به توسعه در قالب افزایش آمار رشد تولید‌های کشاورزی در هر قلمرو سبب گسترش رقابت‌های تنش‌آمیز بر سر منابع آبی در نواحی مختلف حوضه از بالادست تا پایین‌دست حوضه شده است. در چنین شرایطی افزایش قلمروهای سیاسی–اداری (در قالب شهرستان، بخش، دهستان، شهر و روستا) در‌سطح حوضه منجر به افزایش تعداد بازیگران محلی، عبور جریان‌های آبی (رودخانه های کُر و سیوند) از بین واحدهای سیاسی-اداری متعدّد (بدون تطابق با مرزهای طبیعی حوضه) و در‌نتیجه، برداشت بی‌رویه و بی‌قاعده از منابع آبی شده است؛ به‌نحوی که رودخانۀ کُر به‌عنوان بزرگ‌ترین رود استان فارس و مهم‌ترین منبع تغذیه برای دریاچۀ بختگان با طول 280 کیلومتر از کوه‌های سپیدان و اقلید سرچشمه گرفته است و از ناحیۀ تنگ براق به شهرستان مرودشت وارد می‌شود. این رودخانه پس از آبگیری و عبور از سد درودزن وارد دشت رامجرد می‌شود و در‌ادامه، با گذر از جنوب شهر مرودشت وارد شهرستان زرقان می‌شود و در‌نهایت، در شهرستان خرامه و دشت کربال به دریاچۀ بختگان می‌ریزد. طی سال‌های اخیر احداث سد ملاصدرا در شهرستان اقلید و سد درودزن در شهرستان مرودشت سبب شکل‌گیری الگوی تنش چند‌سطحی میان قلمروهای سیاسی–اداری در‌سطح ناحیۀ مطالعه‌شده، شده است؛ به‌گونه‌ای که احداث سد ملاصدرا در شهرستان اقلید (واقع در بالا‌دست سد درودزن) در سال 1386 ضمن اینکه باعث بروز رقابت‌های محلی در شهرستان اقلید برای برخورداری از آب سد ملاصدرا شده است، در پایین‌دست حوضه نیز سبب کاهش آب ورودی به سد درودزن و گسترش تنش آبی در‌سطح نواحی پایین‌دست این سد شده است. همچنین، در‌حال حاضر طرح‌های دیگری از‌جمله احداث سد موسوم به «جورگ» در شهرستان بیضا در دست مطالعه است که با احداث و بهره‌برداری احتمالی آنها در بالادست حوضه، آب ورودی به پایین‌دست با کاهش بیشتری مواجه خواهد شد. در‌نتیجۀ چنین فرآیندی و با‌توجه به وابستگی هیدروپلیتیکی بخش‌های میانی و پایانی حوضه به منابع آبی در قلمروهای بالادستی، تنش‌ها و منازعه‌‌های آبی در این ناحیه تشدید خواهد شد. در بخش میانی حوضه برای بهره‌مندی از حقابۀ سد درودزن طی سال‌های اخیر رقابت‌های هیدروپلیتیکی میان شهرستان‌های مرودشت، شیراز، زرقان و خرامه ازجهت دریافت حقابۀ بیشتر و نیز میان مصرف‌های گوناگون کشاورزی، صنعتی و شرب تشدید شده است. در این زمینه، کشاورزان اراضی پایین‌دست سد درودزن در شهرستان‌های خرامه و زرقان طی سال‌های اخیر سلسله‌اعتراض‌هایی به دریافت‌نکردن حقابۀ مناسب آب برگزار کرده‌اند (خبرگزاری صدا و سیما، 1400؛ خبرگزاری ایسنا، 1400). همزمان با این شرایط احداث صنایع آب بر تازه تأسیس از‌جمله فولاد خرامه و پیش‌بینی تأمین آب لازم آن از حقابۀ این شهرستان از سد درودزن سبب اعتراض کشاورزان منطقه و تشدید تنش‌های آبی شده است (روزنامۀ اعتماد، 1401). همچنین، حدود 25 درصد آب شرب کلانشهر شیراز از منابع آبی سد درودزن تأمین می‌شود (شرکت مهندسین مشاور مآب، 1394، ص. 84). با کاهش سایر منابع آبی و افزایش وابستگی شهر شیراز و پتروشیمی این شهر به منابع آبی این سد، طی سال‌های آینده تنش‌ها و منازعه‌ها در‌زمینۀ توزیع اختصاص آب به مصرف‌های مختلف کشاورزی، شرب و صنعت تشدید خواهد شد.

رودخانۀ سیوند دیگر منبع مهم تغذیۀ دریاچۀ بختگان و طشک است. این رودخانه‌ از کوه‌های واقع در شرق اقلید و شمال غرب شهرستان خرم بید سرچشمه گرفته و پس از عبور از دشت‌های قادرآباد (واقع در شهرستان خرم‌بید) و دریافت چند شاخۀ فرعی به نام‌های سیمکان و گله‌دار (واقع در شهرستان بوانات) و سپس ورود به سعادت‌آباد (واقع در شهرستان پاسارگاد)، سیوند و مرودشت در محل پل‌خان (واقع در شهرستان مرودشت) به رودخانۀ کُر می‌پیوندد و در‌نهایت، به دریاچۀ بختگان سرازیر می‌شود (شرکت مهندسین مشاور مآب، 1394، ص. 85). در سال 1386 سد سیوند با هدف تأمین آب شرب شهرهای ارسنجان و سعادت شهر و مشروب‌کردن اراضی کشاورزی توابع ارسنجان و اراضی کشاورزی قصرالدشت در سال 1386 به بهره‌برداری رسید (احمدی و همکاران، 1397، ص. 33). طی سال‌های اخیر برداشت غیرقانونی آب در قلمروهای بالادستی از‌جمله خرم‌بید با پمپ‌های آب، حفر کانال‌ها و چاه‌های آب سبب کاهش آب ورودی به شهرستان پاسارگاد و سد سیوند شده است. از طرف دیگر، با‌وجود اینکه انتقال آب به شهرستان ارسنجان از هدف‌های اولیۀ ایجاد این سد بوده است، تاکنون اهالی شهرستان پاسارگاد اعتراضات مختلفی به انتقال آب به شهرستان ارسنجان کرده‌اند (جعفرزاده، 1400، ص. 194-195). چنین شرایطی سبب کاهش آب ورودی رودخانۀ سیوند هنگام پیوستن به رودخانۀ کُر به مقصد دریاچۀ بختگان و طشک شده است. شبکۀ جریان‌های آبی حوضه از بالا‌دست تا پایین‌دست در قالب پنج ناحیه به شرح ذیل است.

 

شکل 4: نواحی پنجگانۀ شبکۀ آبی حوضۀ بختگانطشک (منبع: جلالی بوربان، 1396، ص. 38)

Figure 4: The five regions of the water network of Bakhtegan-Tashk basin

 

متناسب با شکل 4 ناحیۀ اول و دوم (اقلید، آباده، خرم‌بید، سپیدان) سرچمشه‌های جریان‌های آبی حوضه و بالادست حوضه هستند. سد ملاصدرا در ناحیۀ دوم قرار دارد. ناحیۀ سوم از‌نظر هیدروپلیتیکی اهمیت ویژه‌ای دارد؛ به‌نحوی که در این ناحیه رودخانۀ سیوند به رودخانۀ کُر می‌پیوندد و از سوی دیگر، سدهای مهم درودزن و سیوند نیز در این ناحیه ساخته شده است و بیشترین میزان آب حوضه در این ناحیه مصرف می‌شود. همچنین، بیشترین نقاط تقسیماتی و جمعیت حوضه در این ناحیه متمرکز است. این ناحیه نسبت به واحدهای اول و دوم وابستگی هیدروپلیتیکی داشته و نسبت به واحدهای چهارم و پنجم بالادست حوضه است. در ناحیۀ چهارم که متصل به دریاچه است، بندهای مختلفی به نام‌های امیر، تیلکان، موان، فیض‌آباد، حسن‌آباد و جهان‌آباد بر‌روی رودخانۀ کُر احداث شده است. بیشترین رقابت‌های هیدروپلیتیک بین ناحیۀ سوم و چهارم است که شامل شهرستان‌های پاسارگاد، بیضا و مرودشت، شیراز، خرامه و ارسنجان می‌شود. ناحیۀ پنجم که در آن (استهبان، نی ریز و بختگان) دریاچۀ بختگان و طشک قرار دارد، در پایین‌دست حوضه قرار داشته است که وابستگی هیدروپلیتیکی به تمام نواحی پیشین را دارد.

شکل‌گیری رقابت‌ها و منازعه‌های آبی چند‌سطحی در قلمروهای سیاسی–اداری ایجاد‌شده از بالادست تا پایین‌دست حوضه سبب تبدیل آب از یک منبع زیست‌محیطی به یک موضوع سیاسی، رقابتی و تنش‌آمیز در‌سطح قلمرو مطالعه‌شده، شده است. در وضعیت هیدروپلیتیک یاد‌شده هر واحد سیاسی–اداری مبتنی بر منافع قلمرو محلی خود تلاش می‌کند تا نهایت بهره‌برداری و حقابه را از منابع آبی درسطح حوضه دریافت کند؛ در‌نتیجه دریاچۀ بختگان و طشک واقع در مقصد نهایی حوضه کمترین سهم را در‌میان حقابه‌های توزیع‌شده دریافت می‌کنند؛ به‌نحوی که طبق برنامه‌ریزی‌های صورت‌گرفته ظرفیت اسمی حقابۀ سالانۀ بختگان و طشک 100 میلیون متر مکعب آب طی سه مرحله است. این در‌حالی است که برای پر‌شدن تمام سطح‌های دریاچه و برگشت به شرایط عادی 1492 میلیون متر مکعب آب لازم است (تیموری و همکاران، 1390، ص. 35). چنین وضعیتی سبب شده است تا همان حقابۀ رها‌شده نیز در‌عمل به این دریاچه سرازیر نشود. به این ترتیب، ایجاد واحدهای مختلف تقسیماتی در‌سطح حوضه مبتنی بر رویکرد توسعه‌بخشی هر واحد منجر به فشار بر منابع آبی حوضه بدون توجه به ظرفیت‌های اکولوژیکی آن، افزایش تعداد بازیگران محلی، عبور جریان‌های آبی از قلمروهای سیاسی–اداری متعدّد، تشدید وابستگی‌های هیدروپلیتیکی قلمروهای تقسیماتی بر یکدیگر و بروز منافع متعارض میان آنها شده است که چنین شرایطی در‌نهایت، باعث مختل‌شدن رژیم طبیعی آبگیری دریاچۀ بختگان و طشک می‌شود.

 

عدم امکان مدیریت یکپارچۀ قلمرو زیست‌محیطی حوضه

نظام مدیریت دولتی حاکم بر حوضۀ آبریز تعیین‌کنندۀ چگونگی توزیع مصرف‌های آب موجود و اولویت فعالیت‌های سطح حوضه است. چگونگی توزیع آب بین مصرف‌های مختلف کشاورزی، صنعت، شرب و زیست‌محیطی نشان‌دهندۀ اولویت بیش از حد بخش کشاورزی و اهمیت ناچیز بخش زیست‌محیطی از‌منظر مدیران تصمیم‌گیرنده بوده است؛ از این رو چنین رویکردی مبتنی بر رشد کمّی تولید‌های کشاورزی سبب بیشترین مصرف آب حوضه در این بخش شده است. تحلیل نتایج حسابداری آب در دوره‌های مختلف زمانی در حوضۀ مطالعه‌شده نشان می‌دهد که باوجود کاهش چشمگیر آب قابل مدیریت، مصرف‌های آب کشاورزی 53 درصد افزایش یافته و در‌مقابل، جریان خروجی حوضه 99 درصد کاهش یافته است. به این ترتیب، ورودی سیستم منابع آب حوضه کاهش و به‌دنبال آن مصرف‌های مدیریت‌شده آن افزایش می‌یابد و سپس ورودی‌های دریاچه بار فشار چنین وضعیتی را متحمل می‌شوند (دلاور و همکاران، 1399، ص. 359). همچنین، نظام حکمرانی محلی که در چارچوب قلمروهای سیاسی–اداری صورت می‌گیرد، به‌دلیل ساختار سلسله‌مراتبی بالا به پایین دچار ضعف و چنین وضعیتی خود باعث عدم تعامل میان مردم محلی و دستگاه‌های دولتی، ضعف در یادگیری اجتماعی و عدم مسئولیت‌پذیری ساکنان محلی نسبت به محیط تحت‌ سکونتشان در‌سطح حوضۀ مطالعه‌شده می‌شود (مقیمی بنهنگی، 1397، ص. 116). در این راستا، ایجاد واحدهای سیاسی–اداری جدید باعث گسترش نقش سازمان‌ها و نهادهای دولتی متعدّد در‌سطح حوضه شده و متأثر از آن رویکرد مدیریتی نیز به‌صورت عمودی و از بالا به پایین گسترش یافته است. چنین روندی از مشارکت مؤثر جوامع محلی در ادارۀ قلمرو تحت سکونت خود، حفاظت از بنیادهای زیستی آن و تعامل و همکاری ساکنان قلمروهای مجاور یکدیگر جلوگیری می‌کند؛ ولی به جای آن الگوی رقابتی و تنش‌آمیز مبتنی بر بهره‌برداری بی‌رویه از منابع آبی حوضه بدون توجه به پیامدهای اکوسیستمی منطقه‌ها بر یکدیگر گسترش یافته است. در چنین وضعیتی نتایج حاصل از مدل‌سازی هیدرولوژی اجتماعی حوضه نشان می‌دهد که کشاورزان ساکن در بیشتر نواحی حوضه فعالیت‌هایشان در راستای حفاظت از منابع آب و سلامت سیستم اکوسیستم نبوده و منافع اقتصادی برای آنها در اولویت است (رهنما و همکاران، 1400، ص. 15).

از سوی دیگر، به‌دلیل اختلافات میان سازمان‌های دولتی ایجاد‌شده در‌نتیجۀ تغییر و تحولات تقسیماتی، امکان مدیریت یکپارچۀ قلمرو حوضه در چارچوب یک ساختار نظام‌مند و مبتنی بر هماهنگی و همسویی سازمان‌های مختلف و سیاست‌گذاری مشترک با مشکل مواجه شده است؛ به‌نحوی که با افزایش واحدهای تقسیمات کشوری نهادها و سازمان‌های متعدّدی در‌سطح حوضه تأسیس شدند که هریک در جست‌وجوی اجرای مأموریت‌های سازمانی خود بوده‌اند و گاه هدف‌های متعارضی داشته‌اند؛ برای مثال، مأموریت سازمان‌هایی مانند جهاد کشاورزی در‌سطح شهرستان‌های ایجاد‌شده مبتنی بر افزایش تولید‌های کشاورزی، زمینه‌سازی برای افزایش سطح اراضی زیر‌کشت و دریافت منابع آبی بیشتر در این راستا بوده است. همچنین، سازمان‌های صنعتی نیز در‌پی گسترش فعالیت‌های صنعتی در‌سطح قلمروهای سیاسی– اداری بوده است. در بسیاری از موارد هدف‌ها و فعالیت‌های سازمان‌های صنعتی و کشاورزی مغایر با هدف‌های نهادهای زیست‌محیطی حوضه و سیاست‌های اجرا‌شده در‌سطح حوضه نیز بیانگر ارجح‌بودن منافع اقتصادی و توسعۀ کمّی بر ملاحظه‌های زیست‌محیطی بوده است؛ به‌نحوی که علاوه‌بر قطع جریان‌های آبی به دریاچۀ بختگان و طشت در راستای مصرف‌های کشاورزی و صنعتی و عدم عدالت در توزیع حقابۀ آب، فاضلاب ده‌ها کارخانۀ بزرگ در‌سطح حوضه مانند پتروشیمی، چغندر قند، شهرک صنعتی و ... به رودخانۀ کُر و درنهایت، به دریاچۀ مطالعه‌شده سرازیر می‌شود که این امر خسارت‌های جبران‌ناپذیری را به اکوسیستم منطقه وارد کرده است (تیموری و همکاران، 1390، ص. 25). چنین شرایطی ناشی از نداشتن مدیریت یکپارچۀ حوضه، نبود سیاست‌گذاری مشترک و فراگیر و عدم اولویت ملاحظه‌های زیست‌محیطی در نزد مدیران تصمیم‌گیرنده است.

 

عدم تطابق مرزهای سیاسیاداری با مرزهای طبیعی حوضه

مقایسۀ نقشۀ واحدهای هیدرولیک حوضۀ مطالعه‌شده با نقشۀ تقسیمات کشوری نشان‌دهندۀ عدم تطابق آنها و تقسیم واحدهای هیدرولیک حوضه بین مرزهای سیاسی–اداری است. بیشترین عدم تطابق ایجاد‌شده در بخش‌های میانی حوضه است که دلیل آن تغییرات تقسیمات کشوری و ایجاد شهرستان‌های جدید از‌جمله پاسارگاد، ارسنجان،کوار، سروستان، خرامه، زرقان و بیضا در این ناحیه است که باعث از بین رفتن تطابق طبیعی شهرستان‌های پایه‌ای از‌جمله مرودشت نیز شده است.

 

شکل 5: نقشۀ واحدهای هیدرولیک حوضۀ بختگان و طشک(منبع: جلالی بوربان، 1396، ص. 145)

Figure 5: Map of hydraulic units of Bakhtegan and Tashk basin.

 

بررسی شکل واحدهای تقسیماتی پایه‌ای حوضه از‌جمله شهرستان‌های مرودشت، آباده و شیراز نشان می‌دهد که در طراحی این واحدها تلاش شده است تا مطابق با محدوده و مسیر عمومی واحدهای هیدرولیک با جهت شمالی-جنوبی و یا دربرگیرندۀ واحدهای هیدرولیکی کوچک‌تر باشند؛ اما شهرستان‌های جدید ایجاد‌شده پس از انقلاب بدون توجه به همگنی‌های طبیعی بیشتر در قالب واحدهای کوچک، مرزهای واحدهای هیدرولیک را قطع کرده و در برخی موارد مخالف با جهت عمومی حوضه است. از سوی دیگر، دو شهرستان فسا و آباده که از شهرستان‌های پایه‌ای استان است و در‌هنگام تشکیل مطابق با مرزهای طبیعی حوضه بوده است در‌نتیجۀ تغییرات ایجاد‌شده تا حد زیادی خارج از حوضه قرار گرفته که چنین شرایطی در از بین رفتن همگنی‌های طبیعی حوضه مؤثر بوده است. ناهمگنی قلمروهای سیاسی–اداری نیز باعث از بین رفتن وحدت فضایی ناحیه و کاهش تعاملات فضایی و عدم تشکیل حوزه‌های عملکردی خواهد شد که نتیجۀ این امر گسترش تنش و منازعه در‌سطح واحدهای تقسیماتی خواهد بود (جعفرزاده و همکاران، 1400، ص. 6). شرایطی که در حوضۀ مطالعه‌شده نیز صادق است و یکی از دلایل گسترش منافع متعارض میان واحدها، تنش‌ها و منازعه‌های هیدروپلیتیکی ناهماهنگی و همسویی منافع میان واحدهای تقسیماتی در اثر عدم تطابق مرزهای سیاسی–اداری با واحدهای هیدرولیک بوده است. چنین روندی در‌نهایت، در‌ پی‌ریزی سیاست‌ها و برنامه‌ها در چارچوب محدوده‌های غیرهمگن، برداشت بیش از حد از منابع آبی، مسدود‌کردن مسیر طبیعی جریان‌های آبی و در‌نتیجه، مختل‌شدن پیوندهای اکوسیستمی حوضه مؤثر بوده است.

 

شکل6: مدل تأثیر تقسیمات کشوری بر حوضۀ مطالعه‌شده (منبع: نگارندگان)

Figure 6: Model of the impact of administrative divisions on the study area

 

نتیجهگیری

سازماندهی سیاسی فضا در قالب تقسیمات کشوری با آرایش سیاسی–فضایی پدیده‌های جغرافیایی نقش مهمی بر چگونگی عملکرد عناصر طبیعی و انسانی در‌سطح منطقه‌ها دارد. در این راستا، حوضه‌های آبریز که حاصل کنش و واکنش عناصر طبیعی طی هزاران سال است از مهم‌ترین پدیده‌های اکوسیستمی هستند که به‌سرعت تحت‌تأثیر تغییرات مدیریتی و سیاسی قرار می‌گیرند. از مهم‌ترین عواملی که این اکوسیستم‌ها را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، سازماندهی سیاسی فضا و ایجاد مرزبندی‌های سیاسی–اداری در‌سطح آنها در قالب تقسیمات کشوری است؛ زیرا این مرزبندی‌ها، مبنای سیاست‌گذاری‌ها، طرح‌ها، برنامه‌ها و چگونگی انتظام فضایی فعالیت‌های انسانی را در‌سطح آنها تا حد زیادی مشخص می‌کند. بر این اساس، در پژوهش حاضر تغییرات سیاسی–اداری ایجاد‌شده بر بستر حوضۀ آبریز بختگان و طشک مطالعه و مشخص شد که عواملی مانند رشد بی‌رویه و بی‌قاعدۀ سطح‌ها و عناصر تقسیماتی در‌سطح حوضه، عدم تطابق مرزهای سیاسی–اداری با مرزهای طبیعی حوضه، حاکم شدن نگرش و سیاست‌های توسعه بخشی و محلی در‌سطح قلمروهای سیاسی–اداری ایجاد‌شده بدون توجه به پیوندهای اکوسیستمی حوضه، تشدید رقابت‌ها و تنش‌های هیدروپلیتیکی در‌سطح حوضه و عدم مدیریت یکپارچۀ حوضه با‌توجه به ملاحظه‌های زیست‌محیطی در بروز اختلال در روند طبیعی آبگیری دریاچۀ بختگان و طشک مؤثر بوده است؛ بنابراین با‌توجه به نتایج حاصل از این پژوهش می‌توان پیشنهاد‌های زیر را برای حفاظت از بنیادهای زیست‌محیطی و پیوندهای اکوسیستمی منطقه‌ها در چارچوب سازماندهی سیاسی فضا و تقسیمات کشوری ارائه کرد.

  • تطبیق مرزهای سیاسی–اداری با همگنی‌های طبیعی از‌جمله حوضه‌های آبریز و واحدهای هیدرولیک درون آنها تا حد ممکن؛
  • منطقه‌بندی زیست‌محیطی متشکل از قلمروهای سیاسی–اداری همجوار و متجانس، سیاست‌گذاری‌ها و اجرای برنامه‌های مشترک متناسب با ویژگی‌های طبیعی و پیوندهای اکوسیستمی آنها؛
  • توجه به پیامدهای زیست‌محیطی تغییرات تقسیمات کشوری بر منطقه‌های مجاور هنگام تهیه و اجرای طرح‌های تقسیماتی دربارۀ امکان اختلال در پیوندهای اکوسیستمی منطقه‌های مجاور یکدیگر مانند تغییرات مرزهای سیاسی–اداری در بالادست حوضه‌های آبریز و تأثیرات مخرب آن بر نواحی پایین‌دستی؛
  • تدوین قوانینی یکپارچه و مشخص دربارۀ توزیع عادلانۀ منابع آبی مشترک میان قلمروهای سیاسی–اداری درمیان مصرف‌ها و ملاحظه‌های مختلف زیست‌محیطی، صنعتی، کشاورزی و شرب؛
  • توجه به ابعاد و پیامدهای زیست‌محیطی احداث پروژه‌های عمرانی و اقتصادی مانند احداث سد، کارخانه‌ها و شهرک‌های صنعتی در قلمروهای سیاسی-اداری و تأثیرات زیست‌محیطی آن بر قلمروهای مجاور؛
  • توسعۀ مشارکت مردم محلی در مدیریت منابع طبیعی و توانمند‌سازی و آموزش مردم محلی در حفاظت از منابع زیست‌محیطی قلمرو سیاسی-اداری تحت سکونت خود؛
  • توسعۀ سیستم یکپارچۀ مدیریت منطقه‌های زیست‌محیطی با هماهنگی و همکاری نهادهای مدیریتی قلمروهای سیاسی–اداری مجاور یکدیگر؛
  • اصلاح نظام مدیریت منابع طبیعی از‌جمله منابع آبی در‌سطح منطقه‌های محلی مانند اصلاح الگوی نظام کشت، کاربری اراضی و سیستم‌های آبیاری کشاورزی در‌سطح قلمروهای سیاسی-اداری؛
  • آمایش سیاسی منطقه‌ها مبتنی بر شناسایی نقاط غیر‌استاندارد و مختل‌کنندۀ حوضه، اصلاح مرزهای سیاسی–اداری آنها و ایجاد حوزه‌های همگن از‌نظر ساختاری و عملکردی؛
  • ایجاد کارگروهی مستقل و برخوردار از قدرت تصمیم‌گیری متشکل از کارشناسان در رشته‌های مختلف برای بررسی علمی و ارزیابی طرح‌های پیشنهادی تقسیمات کشوری از‌منظر ملاحظه‌های زیست‌محیطی.
منابع
احمدی، محمد، یوسفی، حسین، فرزین، سعید، و رجب‌پور رسول (1397). مدیریت منابع و مصارف آب سدهای ملاصدرا، سیوند و درودزن در حوضۀ آبخیز بختگان-مهارلو. مجلۀ علوم و مهندسی آبخیزداری ایران، 12(۴۲)، 31-41.  http://jwmsei.ir/article-1-712-fa.html
احمدی‌پور، زهرا، و منصوریان، علیرضا (1385). تقسیمات کشوری و بی‌ثباتی سیاسی در ایران. فصلنامۀ ژئوپلیتیک، 2(3)، 89-62. https://journal.iag.ir/article_57272.html
احمدی‌پور، زهرا، رومینا، ابراهیم، و رهنما، محمدرحیم (1390).  نقش نظام تقسیمات کشوری در توسعهۀ ملی (مورد مطالعه: ایران). برنامه‌ریزی و آمایش فضا، 15(۲)، 17-39.
احمدی‌پور، زهرا، قنبری، قاسم، و عاملی، عاطفه (1388). تحلیل عوامل مؤثر بر ارتقا سطوح تقسیمات کشوری (مطالعۀ موردی: شهرستان‌های استان فارس). فصلنامۀ بین‌المللی ژئوپلیتیک، 5(14)، 29-47.
اعظمی، هادی، و دبیری، علی‌اکبر (1390). تحلیل عناصر تهدید سیاسی–امنیتی در نظام تقسیمات کشوری ایران. فصلنامۀ برنامه‌ریزی و آمایش فضا، 15(4)، 63-83.
ایمانی امیرآباد، سمیه، فرخ‌نیا، اشکان، مرید، سعید، و روزبهانی، رضا (1399). بررسی روند تغییرات زمانی-مکانی دما و بارش در حوضهۀ آبریز طشک-بختگان. نشریۀ مهندسی عمران امیرکبیر، 52(11)، 2931-2944.
باقری، محمد‌حسین، باقری، علی، و سهولی، غلام‌عباس (1395). تحلیل تغییرات پهنۀ آبی دریاچۀ بختگان تحت تأثیر عوامل طبیعی و انسانی. تحقیقات منابع آب ایران، 12(3)، 1-11.
تیموری، ایرج، پوراحمد، احمد، حبیبی، لیلا، و سالاروندیان، فاطمه (1390). تعیین حقابۀ زیست‎محیطی دریاچه‎های طشک و بختگان با استفاده از روش طبقه‎بندی C - میانگین فازی. پژوهشهای جغرافیای طبیعی، 43(77)، 37-21.  https://jphgr.ut.ac.ir/article_23627.html
جعفرزاده، حسن (1400).  تبیین الگوی تنش و منازعه میان قلمروهای سیاسیاداری تقسیمات کشوری (مطالعۀ موردی: استان فارس) [رسالۀ دکتری، دانشگاه تربیت‌مدرس].
جعفرزاده، حسن، احمدی‌پور، زهرا، حافظ‌نیا، محمدرضا، و قادری حاجت، مصطفی (1400). تبیین الگوی عوامل تنش و منازعه میان قلمروهای سیاسی–اداری. آمایش سیاسی فضا، 4(1)، 1-13.
جلالی‌بوربان، آرام (1396). ارزیابی یکپارچۀ سیستم مدیریت منابع آب در‌مقیاس حوضۀ آبری (مطالعۀ موردی: حوضۀ آبریز دریاچۀ طشک-بختگان [پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت‌مدرس].
حاصلی، محمد، افراخته، حسن، کریمی‌پور، یداله، و عبداللهیان، حمید (1398). واحدهای هیدرولیک، مبنایی مناسب برای تقسیمات سیاسی-اداری و برنامه‌ریزی مکانی- فضایی (مطالعۀ موردی: حوضۀ آبریز کرخه). برنامه‌ریزی توسعۀ کالبدی، 6(4)، 43-65. https://doi.org/10.30473/psp.2020.6587
حسینی، زینب، مظفری، مرتضی، و فیجانی، الهام (1400). تأثیر تغییر کاربری زمین‌ و گسترش کشاورزی بر‌روی خشک‌شدن دریاچه‌های بختگان و طشک. مجلۀ پژوهش‌های زیرساخت‌های عمرانی، 7(1)، 53-65.
خبرگزاری ایسنا (1400). کشاورزان کُربال بیش از حقابۀ کشت کردند.
خبرگزاری صداوسیما (1400). اعتراض کشاورزان کُربال به وضعیت رهاسازی آب درودزن.
داوری، علیرضا، باقری، علی، و محمد ولی سامانی، جمال (1398). ارزیابی جریان زیست‌محیطی در رودخانۀ کُر: رویکردی جامع با استفاده از روش مدل‌سازی پویاشناسی سیستم‌ها. فصلنامۀ تحقیقات منابع آب ایران، 15(4)، 68-91. https://www.iwrr.ir/article_92074.html
دفتر تقسیمات کشوری (1400). عناصر و واحدهای تقسیمات کشوری. وزارت کشور.
دلاور، مجید، مرید، سعید، و رئیسی، لیلا (1399). پیاده‌سازی سیستم حسابداری آب WA+ در‌سطح حوضۀ‌ آبریز و چالش‌های پیش روی آن (درس‌آموخته‌ها از مطالعۀ موردی حوضۀ آبریز طشک–بختگان). تحقیقات منابع آب ایران، 16(2)، 362-346. https://www.iwrr.ir/article_114489.html
رامشت، محمد‌حسین، احمدی، عبدالمجید، و آرا، هایده‌ (1389). حوضه‌های آبریز از‌دیدگاه سیستمی. فصلنامۀ جغرافیا و برنامه‌ریزی منطقه‌ای، 1(1)، 127-145. https://grup.journals.pnu.ac.ir/article_41.html
رحیمی، مجید، ملکیان، آرش، و علم بیگی، امیر ‌(1400). تعیین شیوه و رژیم حکمرانی آب در مواجهه با تغییرات محیطی از‌دیدگاه نهاد و ذی‌نفعان محلی (مطالعۀ موردی: حوزۀ آبخیز دریاچۀ طشک-بختگان). نشریۀ مرتع و آبخیزداری، 74(1)، 102-81. https://doi.org/10.22059/jrwm.2019.280359.1379
روزنامۀ اعتماد (1401). گزارشی از مسائل پیرامون تخصیص آب به کارخانۀ فولاد خرامه (شمارۀ 5223).
رهنما، بهزاد، نجفی توه‌خشکه، نیلوفر، نصیری صالح، فرزین، کوششی، مجید، و رفیعی آتانی، رضا (1400). مدل‌سازی هیدرولوژی اجتماعی با تغییر اولویت‌های جامعه در حوضۀ آبریز طشک-بختگان. فصلنامۀ مهندسی منابع آب، 14(51)، 1-20.  10.30495/WEJ.2022.26555.2279
ریاحی، وحید، افراخته، حسن، و صالح‌پور، شمسی (1399). عوامل مؤثر بر ناکارآمدی نظام تقسیمات کشوری در‌سطح محلی (مورد مطالعه: شهرستان ارومیه). فصلنامۀ ژئوپلیتیک، 16(59)، 119-147.
زمردیان، محمدجعفر (1391). ژئومورفولوژی ایران (فرآیندهای ساختمانی و دینامیکهای درونی). انتشارات دانشگاه مشهد.
عباسی، حمید، دلاور، مجید، و بیگدلی نعلبندان، رویا (1398). ارزیابی اثرات تغییر اقلیم بر پایداری منابع آب حوضه‌های آبریز با استفاده از شاخص‌های کمبود ردپای آب. فصلنامۀ تحقیقات منابع آب ایران، 15(4)، 259-272.
غفاری‌جو، نجمه، و زارعی، حیدر (1394). آب زیرزمینی: بررسی بیلان دشتهای حوضۀ آبریز بختگان-طشک-مهارلو. اولین کنگرۀ ملی آبیاری و زهکشی ایران، تهران. https://www.sid.ir/paper/869324/fa
کریمی‌پور، یدالله، و محمدی، حمید‌رضا (1389). ژئوپلیتیک ناحیه‌گرایی و تقسیمات کشوری ایران. نشر انتخاب.
مرادی‌کوچی، اسماعیل، و ولی الهی، جلیل (1391). بررسی علل خشک‌شدن تالاب بختگان. سومین همایش ملی مقابله با بیابان‌زایی و توسعۀ پایدار تالاب‌های کویری ایران، اراک. https://civilica.com/doc/222773
مرکز آمار ایران (1395). سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵. مرکز آمار ایران.
مظفری، مرتضی، حسینی، زینب، و فیجانی، الهام (1401). ارزیابی نقش خشکسالی هواشناسی و هیدرولوژیکی بر خشکیدن دریاچه‌های بختگان و طشک. مجلۀ مخاطرات محیط طبیعی، 11(34)، 79-100.
مقیمی بنهنگی، سامان، باقری، علی، و ابوالحسنی، لیلی (1397). ارزیابی ظرفیت یادگیری اجتماعی در نهاد آب در حوضۀ آبریز طشک-بختگان. فصلنامۀ تحقیقات منابع آب ایران، 14(2)، 115-127.
مهندسین مشاور ماب (1394). برنامۀ آمایش استان فارس. سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی استان فارس.
 
References
Aazami, H., & Dabiri, A. (2011). Analysis threats elements of political - security in the countrys divisions system Iran. MJSP, 15(4), 63-83. http://hsmsp.modares.ac.ir/article-21-11985-fa.html [In Persian].
Abbasi, H., Delavar, M., & Bigdeli Naalbandan, R. (2019). Evaluation of climate change impacts on water resource sustainability in river basins using the water footprint scarcity indicators. Iran-Water Resources Research, 15(4), 259-272. https://www.iwrr.ir/article_96408.html [In Persian].
Ahmadi, M. H., Yousefi, H., Farzin, S., & Rajabpour R. (2018). Management of water resources and demands in mulla sadra, doroodzan and sivand dams located in Bakhtegan-Maharlou. Watershed. Jwmseir, 12(42), 31-41.  http://jwmsei.ir/article-1-712-fa.html [In Persian].
Ahmadipour, Z., Roumina, E., & Rahnama, M. (2011). Administration division’s role in national development (Case: Iran). MJSP, 15(2), 17-39. http://hsmsp.modares.ac.ir/article-21-10371-fa.html [In Persian].
Ahmadipour, Z., Ghanbari, G., & Ameli, A. (2009). The analysis of effective ingredient on the preferment, levels of countrys divisions (Case study: Fars province). Geopolitics Quarterly, 5(14), 29-47. https://journal.iag.ir/article_57025.html [In Persian].
Ahmadipur, Z., & Mansourian, A. R. (2006). Administrative divisions and political instabilities in Iran (1906-1978). Geopolitics Quarterly, 2(3), 62-89. https://journal.iag.ir/article_57272.html [In Persian].
Bagheri, M., Bagheri, A., & Sohooli, G. A. (2016). Analysis of changes in the Bakhtegan lake water body under the influence of natural and human factors. Iran-Water Resources Research, 12(3), 1-11. https://www.iwrr.ir/article_41333.html [In Persian].
Davari, A., Bagheri, A & Mohammad Vali SamaniJamal, J. (2019). Assessing Environmental Flow Regime in Kor River: A Holistic Approach Using System Dynamics Modeling. Iran-Water Resources Research15(4), 68-91. https://www.iwrr.ir/article_92074.html [In Persian].
Delavar, M., Morid, S., & Raeisi, L. (2020). Implementation of the WA + water accounting system at the basin level and the challenges (Lessons learned from the case study of Tashk - Bakhtegan Basin). Iran-Water Resources Research, 16(2), 346-362. https://www.iwrr.ir/article_114489.html [In Persian].
Dyke, A., & Pearson, L. (2021). New borderlands of water governance must transcend traditional boundaries. Stockholm Environment Institute, 7(2). https://B2n.ir/s62428
Etemad newspaper (2023). A report on the issues regarding the allocation of water to Khorameh steel factory (Number 5223). https://www.etemadnewspaper.ir/fa/Main/Detail/185679 [In Persian].
Fenghua, P., Zixing, L.I.U., Yuejing, H., & Changqing, S. (2023). The ecological principle of administrative division: preliminary thoughts on the case of tibetan plateau. Journal Of Beijing Normal University, 59(2), 1-6. http://dx.doi.org/10.12202/j.0476-0301.2022362
Ghafarijoo, N., & Zarei, H. (2014). Groundwater: A survey of the balance of Bakhtegan-Tashk-Maharlo watershed. The first national congress of irrigation and drainage of Iran, Tehran. https://www.sid.ir/paper/869324/fa [In Persian].
Halas, M., Klapka, P., Bacik, V., & Klobucnik, M. (2017). The spatial equity principle in the administrative division of the central European countries. Plos One, 12(11), 1-18. 10.1371/journal.pone.0187406
Haseli, M., Afrakhteh, H., karimipoor, Y., & Abdollahiyan, H. (2020). Hydraulic units a suitable basis for political-administrative divisions and spatial planning (Case study: Karkheh Basin). Physical Social Planning, 6(4), 43-65. https://doi.org/10.30473/psp.2020.6587 [In Persian].
Hoseini, Z., Mozafari, M., & Fijani, E. (2021). Impact of land use changes and expanding of irrigation on drying up of the Bakhtegan and Tashk Lakes. Civil Infrastructure Researches, 7(1), 53-65. 10.22091/CER.2021.7001.1255 [In Persian].
Imani, S., Farokhnia, A., Morid, S., & Roozbahani, R. (2021). Spatio-temporal analysis of temperature and precipitation trends in Tashk-Bakhtegan watershed. Amirkabir Journal Of Civil Engineering, 52(11), 2931-2944. 10.22060/CEEJ.2019.16244.6168 [In Persian].
ISNA News Agency. (2023). Kerbal farmers planted more than haqaba. www. isna. ir/news/1400012211367 [In Persian].
Jafarzadeh, H., Ahmadipour, Z., Hafeznia, M., & Ghaderi Hajat, M. (2023). Explaining the pattern of tension and conflict factors between the political-administrative realms. Pos, 4(1),1-13. https://psp.modares.ac.ir/article-42-59351-fa.html [In Persian].
Jafarzadeh, H. (2022). Explaining the pattern of tension and conflict between the political-administrative realms of the administrative divisions (Case study: Fars province) [Doctoral dissertation, Tarbiat Madras university]. https://ris.modares.ac.ir/rds_indexer.php?sid=1&slc_lang=fa [In Persian].
Jalali Burban, A. (2016). Integrated evaluation of water resources management system at the catchment scale (Case study: Tashk-Bakhtegan Lake catchment area) [Master's thesis, Tarbiat Madras university]. http://parseh.modares.ac.ir/thesis.php?id=5173530&sid=1&slc_lang=fa [In Persian].
Karimipour, Y., & Mohammadi, H. (2010). Geopolitics of localism and administrative divisions of Iran. Entekhab publishing. [In Persian].
Liqun, W. (2016). Basic course and experience of administrative reform in China. Internastional Journal Of Civile Service Reform And Practice, 17(3), 1-14. https://www.astanahubjournal.org/index.php/ijcsrp/article/view/66
Maab Consulting Engineers. (2014). Fars province project land use planning. Fars province management and planning organization. http://www.mpo-fr.ir/ [In Persian].
Moghimi Benhangi, S., Bagheri, A., & Abolhasani, L. (2018). Assessment of social learning capacity of water institution in the Tashk-Bakhtegan basin. Iran-Water Resources Research, 14(2), 115-127. https://www.iwrr.ir/article_51967.html [In Persian].
Moradi Kochi, E., & Wali Elahi, J. (2013). Investigating the causes of drying up of Bakhtegan wetland. The Third National Conference On Combating Desertification And Sustainable Development Of Desert Wetlands In Iran, Arak. https://civilica.com/doc/222773 [In Persian].
Mozafari, M., Hosseini, Z., & Fijani, E. (2022). Assessing the role of meteorological and hydrological droughts on the drying up of the Bakhtegan and Tashk lakes. Journal Of Natural Environmental Hazards, 11(34), 79-100. 10.22111/JNEH.2022.39448.1835 [In Persian].
Munia, H., Guillaume, J. H. I., Mirumachi, N., Porkka, M., Wada, Y., & Kummu, M. (2016). Water stress in global transboundary river basins: Significance of upstream water use on downstream stress. Environ Res Lett, 11(1), 014002. https://iopscience.iop.org/article/10.1088/1748-9326/11/1/014002/meta
Office of National Divisions. (2022). Elements and units of admministrative divisions. Ministry of interior. https://www.moi.ir/tag/ [In Persian].
Pegram, G. L.i. Y., Le Quesne, T., Speed, R., Jianqiang, L., & Fuxin, S.H. (2013). River basin planning principles, procedures and approaches for strategic basin planning, part of a series on strategic water management. UNESCO. https://unesdoc.unesco.org/ark:/48223/pf0000220866
Portner, H.O., Debra, R., & Melinda, M. (2022). Climate change: Impacts adaptation, and vulnerability. in contribution of working group II to the sixth assessment report of the intergovernmental panel on climate change. Cambridge university press. https://B2n.ir/z75683
Radio News Agency. (2023). Protest of Korbal farmers to the release of darudzen water. www.iribnews.ir/fa/news/3069058 [In Persian].
Rahimi, M., Malekian, A., & Alambeigi, A. (2021). Determining the mode and regime of the water governance in the face of environmental changes from the perspective of institution and local stakeholders. Journal Of Range And Watershed Managment, 74(1), 81-102. https://doi.org/10.22059/jrwm.2019.280359.1379 [In Persian].
Rahnama, B., Najafi Toohkhoshkeh, N., Nasiri Saleh, F., Koosheshi, M., & Rafiei Atani, R. (2022). Socio-hydrology modeling with changing community preferences in the Tashk-Bakhtegan Basin. Water Resources Engineering, 14(51), 1-20. 10.30495/WEJ.2022.26555.2279 [In Persian].
Ramesht, M. H., Ahmadi, A., & Ara, H. (2010). Watersheds from a systemic point of view. Journal Of Urban Ecology Researches, 1(1), 127-145. https://grup.journals.pnu.ac.ir/article_41.html [In Persian].
Riahi, V., Afrakhteh, H., & Salehpour, S. (2020). Factors affecting inefficiency of the country divisions system at the local level (Case study: Urmia county). Geopolitics Quarterly, 16(59), 119-147. https://journal.iag.ir/article_96716.html [In Persian].
Statistics Center of Iran. (2016). General population and housing census 2015. Statistics center of Iran. https://www.amar.org.ir [In Persian].
Swianiewicz, P. (2010). Territorial fragmentation as a problem, consolidation as a solution? by the local government and public service reform initiative, open society institute–budapest. Local Government Studies, 36(2), 183-203. https://doi.org/10.1080/03003930903560547
Teymoorey, I., Pour Ahmad, A., Habibi, L., & Salarvandian, F. (2011). Using the fuzzy c-means classification method for the need water determination of lakes Bakhteghan & Tashk. Physical Geography Research, 43(77), 21-37. [In Persian] https://jphgr.ut.ac.ir/article_23627.html
Wang, K., & Wang, F. (2020). Theory and measurement model of administrative region potential from a perspective of administrative division adjustment: Taking chongqing city as a case study. Journal Of Geographical Sciences, 30(8), 1341-1362. https://link.springer.com/article/10.1007/s11442-020-1785-9
Wilk, W. (2004). The effect of changes in administrative division on the economic position of the largest cities in poland. Warszawa,Miscellanea Geographical, Published By Sciendo, 11(1), 241-247. 10.2478/mgrsd-2004-0027
Zomorodian, M. H. (2011). Geomorphology of Iran. Ferdowsi university of Mashhad publications. [In Persian].