نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار جغرافیا و برنامهریزی شهری، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران
2 دانشیار جغرافیا و برنامهریزی روستایی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Extended Abstract
1- Introduction
A review on theoretical changes shows that from 1970s on, the research on "vulnerability" and "disaster" pays attention to the reasons and explanation of socio-spatial differences of the vulnerability degree, in addition to concentrate on spatial distribution of damages and disasters, and they haven't contained themselves with natural forces, damages estimate and emergency response. However, the conducted researches in Iran merely focus on either physical-technical aspect or on different influences and consequences of hazard happenings. In fact, concentration on "hazard Intensity and resulted disaster" and also prevalence of "loss ideas and physical solution" is the feature of most vulnerability measurement and analysis of earthquake in Iran, including metropolis Tehran city.
While for the reduction of cities vulnerability to earthquake and making appropriate policies and strategies, first we should know why and how vulnerability in specific city spaces and among specific groups and people is concentrated. What formed the main question of this research as: what are the effective factors of changes? and what are the socio- spatial differences of Tehran city vulnerability to earthquake hazard?
In the search for explanatory theory, the review of theoretical literature shows three views: bio-physical, social structure and synthetic. From among, social structure theory focused on the relationship between socio-economical status of people and society groups, and their vulnerability degree to natural hazards. While in reverse, bio- physical theory with the focus on physical-technical aspects, ignores socio- economical aspects of vulnerability, and has no idea about which groups of people and why are more vulnerable. But according to social structure, it is unequal distribution of social and spatial resources, properties and chances in society that forms these socio-spatial differences of vulnerability. Accordingly, to explain the research problem theoretically, main concepts were concluded based on the social structure view, Includes: 1) Socio-Economic Status; 2) Neighborhood; 3) Socio-Spatial Segregation. Then, the conceptual- theoretical model was presented and base on that, 4 hypotheses offered.
2- Methodology
To do experimental judgment, via "relational research method" first, sample volume of households calculated by Cochran's method. With classifying of Tehran metropolises neighborhoods in 4 classes and random choice of one neighborhood from each class; then sample households selected within sample neighborhoods systematically. Needed data gathered by household and expert questionnaires, and analyzed by descriptive and inferential statistics. Operational Definition of the main Concepts made such: 1) vulnerability Degree defined on the basis of "households risk taking potentiality against earthquake Hazard". With 9 components and 22 indicators then defined in scale measure; 2) socio-economical status defined in scale measure and by 4 components. Then, gathered data were analyzed by statistic test, include: One-way ANOVAs and Tukey-test at first hypotheses; and correlations methods, lineal regression and path analysis at other 3 hypotheses. Descriptive analysis was done by drawing suitable charts and figure.
3– Discussion
One-way analysis of variance with confirmation of the first hypotheses showed that the average of socio-economical status and the average of vulnerability in 4 neighborhoods differ significantly. This result shows more vulnerability concentration in those neighbors with lower socio-economical status average. So it proves the role of socio-spatial segregation and the influence of neighbor and status parameters in creates socio-spatial differences of vulnerability degree.Also, according to multiple regressions, 88 percent of differences of household vulnerability explained by linear combination of socio-economical status and neighborhood factors. The result, also, with confirmation of the second and third hypotheses showed that the neighborhood and status factors in turn by turns with coefficients of 0/878 and – 0/067 have more share in explanation of vulnerability degree in comparison with risk perception factor. Also, occupation, literacy and income factors in turn by turns with coefficients of 0/521, 0/205 and 0/201 have more shares in explanation in comparison with age, social capacity and migration situation. So, forth hypotheses confirmed also.
4– Conclusion
According to the findings of the research, vulnerability at society scale, including urban society, has socio- economical aspect, in addition to bio-physical aspect. So, analysis and vulnerability reduction of natural hazards at society scale needs systematic and integrated consideration in a holistic view. Ignoring socio-economical vulnerability aspects and status, and mere concentration on hazards and their effects can ruin vulnerability reduction policies due to ignoring half of the reality.
Thus vulnerability reduction and sustainable development are not merely social or spatial matters. They are, in fact, socio-spatial ones. So vulnerability reduction and planning management and achieving sustainable development requires considering both aspects.
In other words, disaster mitigation is a complicated process. And most of its parts can't be considered as disaster only, since they are related to development too. Thus, Failing in managing key roots of poverty and underdevelopment means more vulnerability and failure in disaster management.
It necessary to be mentioned that since the city conditions are reflex of the condition of broader society like regional and national; so stated guidelines and frames should be followed at different national, regional and local levels simultaneously and reciprocally.
کلیدواژهها [English]
1- مقدمه
1-1- طرح مسأله
برای کاهش آسیبپذیری نسبت به مخاطرات طبیعی و دستیابی به توسعة پایدار، علاوه بر شناخت ماهیت طبیعی و مکانی- فضایی مخاطرات، باید تفاوتهای اجتماعی- فضایی آسیبپذیری جوامع و دلایل آن را نیز شناخت. چرا که مخاطرات طبیعی خودبخود منجر به نتایج زیانبار نمیگردند بلکه تنها نشان دهنده امکان وقوع آسیب هستند. درحالیکه آسیب واقعی وابسته به در معرض خطر بودن و خصیصههای واحد دریافت کننده است. بر این اساس، شناخت مناسب از آسیبپذیری و الگوی اجتماعی- فضایی آن مبنای لازم را برای تدوین سیاستهای مناسب کاهش آسیبپذیری و ارتقای تابآوری فراهم میآورد. بعلاوه، کاهش آسیبپذیری یک سیستم اجتماعی- فضایی نظیر شهر، بایستی هم در ابعاد محیطی و هم در ابعاد انسانی خود به طور فراگیر کاهش مییابد. به طوریکه آسیبپذیری افراد و گروههای مختلف و نیز فضاها و نواحی مختلف به حداقل قابل قبول کاهش یابد و تراکم و تمرکزی از آسیبپذیری در بین گروهها یا نواحی خاصی صورت نگیرد.
مطابق معرفت فوق، بررسی وضعیت شهر تهران نسبت به خطر زلزله موید این مسأله است که: «خانوارهای ساکن در نواحی جنوبی این شهر نسبت به نواحی شمالی، مستعد آسیب بیشتری از زلزلة احتمالی هستند». آنچه که شواهد آن در نتایج طرح ریزپهنهبندی زلزلة تهران (1380: 261-259) و گزارش نهایی مطالعات خطر زلزلة طرح جامع شهر تهران (پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی، 1384: 192) بوضوح وجود دارد. مسألهای که اساسی و نیازمند ریشهیابی است. از این رو مطابق مسأله فوقالذکر، سوال اصلی این پژوهش چنین طرح شد: «عوامل موثر بر تغییرات و تفاوتهای اجتماعی- فضایی میزان آسیبپذیری شهر تهران در برابر خطر زلزله کدامند؟»
ضرورت و اهمیت بالای این پژوهش از آن روست که نوباوگی پژوهش آسیبپذیری در ابعاد چندگانه خود، در ایران خود را بشکل نادیدهانگاشتن ابعاد و عوامل اجتماعی- اقتصادی نشان داده است (قدیری، 1386الف، 1387). به طوریکه تحلیل و کاهش آسیبپذیری نسبت به زلزله تا کنون با تمرکز بر «شدت خطر و بحران حاصل»، و نیز غلبة «ایدههای زیان و راهحل فیزیکی» صورت گرفته است. آنچه که مرور پژوهشهای داخلی (حمیدی، 1371؛ حبیب، 1371، احمدی، 1376؛ ویسه، 1378؛ مرکز مطالعات زلزله و زیست محیطی تهران بززگ، 1380؛ زنگیآبادی و همکاران، 1387 و. .. ) موید آن است. در واقع، به سوال «چرا و چگونه آسیبپذیری در فضاهای خاصی از شهر و نیز در بین افراد و گروههای مشخصی از مردم متمرکز میشود» پاسخ داده نشده است.
1-2- تبیین نظری مسأله تحقیق و طرح فرضیه
مرور ادبیات نظری (قدیری، 1387؛ افتخاری و همکاران، 1388) نشان داد که سه دیدگاه کلی دربارة «آسیبپذیری نسبت به مخاطرات طبیعی» وجود دارد. بررسی تناسب دیدگاههای مذکور با مسألة تحقیق (جدول 1) نشان داد که دیدگاه ساخت اجتماعی بدلیل انطباق با ویژگیهای مسأله و ارائة گزارههای تبیینی متناسب و کاملتر، دیدگاه اصلی در تبیین مسألة تحقیق است. بر این مبنا، مطابق دیدگاه ساخت اجتماعی، آسیبپذیری وضعیتی است ریشهدار در فرایندهای تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، که توانایی رسیدگی و پاسخ افراد و گروههای مذکور را به بحرانها محدود میکند. این دیدگاه به بیان ویزنر و همکاران (Wisner et al, 2004: 11)، آسیبپذیری را: «محصولی از خصیصههایی نظیر نژاد، مذهب، عضویت کاست، جنس و سن که دسترسی به قدرت و منابع را تحت تاثیر قرار میدهند»، میداند. به زعم کنون و کنون و همکاران (Cannon, 2000; Cannon et al, 2003)، نیز آسیبپذیری «خصیصة افراد و گروههایی از مردم است که در فضای طبیعی، اجتماعی و اقتصادی معینی زندگی میکنند و مطابق موقعیت مختلفشان در جامعه، به گروهها و افراد بیشتر یا کمتر آسیبپذیر متمایز شدهاند. بنابراین، آسیبپذیری خصیصههای پیچیدة ایجاد شده توسط ترکیبی از عوامل مشتق شده بویژه (ولی نه تماما) از طبقه، جنسیت، یا نژاد است.» در همین ارتباط و به بیان موسر (Moser, 1998, p.3 به نقل از Prowse, 2003: 23) «آسیبپذیری به طور نزدیک با مالکیت دارایی در ارتباط است. یعنی هر چه مردم داراییهای بیشتری داشته باشند از آسیبپذیری کمتری برخوردارند، و فرسایش بیشتر داراییهای مردم، ناامنی آنها را بیشتر میکند.»
جدول 1- مقایسة تطبیقی دیدگاههای نظری آسیبپذیری بر مبنای مسألة تحقیق
دیدگاه زیستی- فیزیکی
(ریشه در ادبیات توسعه و امنیت معیشت)
ویژگی محوری: غلبة اندیشة عاملیت: نگرش رفتاری و خطرمحور (تمرکز بر تعیینکنندههای زیستی- فیزیکی)
آسیبپذیری احتمال صدمه دیدن یا کشته شدن افراد توسط مخاطرة خاصی است
سوالهای کلیدی پژوهش: چه خطری، کجا و با چه ویژگیهایی وجود دارد؟ چه عناصر و افرادی در معرض آنها قرار دارند؟
مفاهیم کلیدی: (1) احتمال خطر و خصیصههای آن (2) موقعیت فیزیکی و نزدیکی به خطر، و (3) تاثیرات مخاطرات (ایدة ضربه)
تعریف و تلقی از ماهیت آسیبپذیری:
آسیبپذیری: «وضعیتی از قبل موجود»
1- درجة زیان و آسیب حاصل از یک پدیدة بالقوه آسیبرسان؛ درجهای که سیستمی ممکن است در واکنش نسبت به یک خطر صدمه ببیند؛ احتمال دریافت ضرر و زیان؛ 2- ظرفیت خسارت دیدن یک سیستم در واکنش به یک خطر؛ 3- در معرض خطر بودن و درجة زیان و آسیب حاصل؛ 4- احتمال صدمه دیدن یا کشتهشدن افراد توسط مخاطرة خاصی.
الگوی کلی تحلیل آسیبپذیری
- تمرکز بر «درجة آسیب محتمل» از یک واقعة مشخص ازنظر نوع، موقعیت و بزرگی؛ تمرکز بر تخریب شرایط زیستی- فیزیکی و برآورد مستقیم تاثیرات آنها بر روی ساکنان انسانی چشمانداز براساس همین قرائن؛
تلقی از چرایی آسیبپذیری: تاکید بر عوامل رفتاری: نقش انتخاب فردی در مخاطرات: آسیبپذیری نتیجة کنشهای انسانی (تصمیمات و انتخابها (صحیح یا غلط) بهتبع آگاهیها و نوع رفتار (سنتی یا مدرن) هست، یعنی ارزیابی اشتباه از خطر در نتیجة کمبود اطلاعات یا رفتار سنتی و غیر عقلانی منجربه درمعرض خطر قرار گرفتن میگردد.
راهحل: تاکید بر فناوری و اصلاح رفتار: پایش، کنترل و جلوگیری از فرایندهای زیستی- فیزیکی از طریق دانش فنی و روشهای مهندسی- مدیریتی، و/ یا اصلاح رفتار انسانی از طریق آگاهی و هشدار.
انتقادات اساسی وارد شده:
تمرکز بیش از حد بر حوادث شدید، تکنولوژی و روشهای کمی و عدم توجه به تئوریها و روشهای کیفی؛ نادیدهانگاشتن نیروهای وسیعتر اجتماعی- اقتصادی، و شیوههای تاریخی- فرهنگی و راهحلهای اجتماعی محلی؛ درنظر نگرفتن نقش عوامل نهادی و نیروهای جهانی، نظیر فقر و تغییر تکنیکی در افزایش آسیبپذیری.
مزیت عمده: عملگرایی و بکارگیری دانش موجود برای پیشبینی و برنامهریزی بهتر مخاطرات و در نتیجه برانگیختن کوششها و تدارک مبنایی برای سیاستگذاری در گسترة وسیعی از رشتههای علمی. دیدگاه ساخت اجتماعی
(ریشه در ادبیات توسعه و امنیت معیشت)
ویژگی محوری: غلبة اندیشة ساختاری: نگرش ساختاری و جامعه- انسانمحور (تمرکز بر تعیینکنندههای اجتماعی)
آسیبپذیری چیزی فراتر از احتمال صدمه دیدن
یا کشتهشدن افراد توسط مخاطرة خاصی است
سوالهای کلیدی پژوهش: چه چیزی ارتباط بین خطر و اثراتش را تعیین میکند؟ چه کسی آسیبپذیر است؟ چرا؟
مفاهیم کلیدی: (1) وضعیت اجتماعی- اقتصادی (معیاری از تابآوری نسبت به مخاطرات: ظرفیت)؛ (2) ریسکهای اجتماعی: فقر، نابرابری، کمبود درآمد و. ...
تعریف و تلقی از ماهیت آسیبپذیری:
1- معیارهایی از وضعیت اجتماعی- اقتصادی و دسترسی به منابع؛2- تواناییهای متفاوت گروهها برای مقاومت در برابر آسیب و بهبود پس از آن؛3- ظرفیت و توانایی درونی واحد در معرض خطر برای رسیدگی، مقاومت و بهبود از تاثیر خطر؛ 4- تاثیرپذیری و حساسیت افراد و جوامع مختلف به همراه تواناییهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آنها برای رسیدگی به تاثیرات یک واقعة خطرناک پیشرو است؛ 6- آسیبپذیری به عنوان پاسخ اجتماعی
الگوی کلی تحلیل آسیبپذیری
- با بررسی آسیبپذیریهایی که ریشه در نظم اجتماعی و سیاسی دارند شروع میکنند؛ ردیابی فرایندهای چندگانه و بهموابستة عمل کننده در مقیاسهای محلی، ملی، منطقهای و جهانی و چگونگی تاثیر آنها بر آسیبپذیری گروه یا جامعة خاصی در فضا و زمان.
تلقی از چرایی آسیبپذیری: تاکید بر عوامل ساختاری سطح فردی و اجتماعی: آسیبپذیری محصول عواملی ساختاری و نه کمبود اطلاعات یا درک نادرست از مخاطرات هست: آن وضعیتی ریشهدار در فرایندهای تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است که توانایی افراد یا جامعه را برای رسیدگی به بحرانها و پاسخ کافی به آنها محدود میکند (پدیدهها و آثار منظمی از توسعه)؛ آسیبپذیریهای خاص، تلاقی ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هستند.
راهحل: تاکید بر تغییرات اجتماعی- سیاسی و نیز دانش بومی؛ کاهش فقر، افزایش برابری و دسترسی به منابع و خدمات، تقویت تامین اجتماعی و حمایت از آسیبپذیرترین افراد و گروهها
انتقادات اساسی وارد شده:
محدود نمودن آسیبپذیری به ابعاد اجتماعی- اقتصادی و نهادی و دست کم گرفتن نقش مخاطرات بویژه موارد نادر در تولید و دائمی کردن آسیبپذیری؛ نادیدهانگاشتن تنوع تاریخی واکنشها در بخشهایی؛ بعضا عدم توجه لازم به نقش عامل انسانی و بکارگیری مفهوم «قربانیان»؛ تقلیل نقش محیط به عنوان یک عامل یا متغیر مستقل تاثیرگذار بر روابط اجتماعی؛
مزیت عمده: برانگیختن ضرورت ملاحظة آسیبپذیری و بحران از منظر وسیعتر اجتماعی و تاریخی و در نتیجه ضرورت توجه ملاحظة ظرفیت و توانایی به عنوان مولفهای مهم و اساسی از آسیبپذیری. دیدگاه ترکیبی
(ریشه در دانش میانرشتهای و توسعة پایدار)
ویژگی محوری: غلبة اندیشة ترکیبی و میانرشتهای: کلنگری و یکپارچهسازی (تمرکز بر تعیینکنندههای اجتماعی و محیطی آسیبپذیری)
آسیبپذیری ترکیبی از عوامل اجتماعی و محیطی است.
یکپارچگی
ویژگی محوری: (تاکید بر ترکیب تعیینکنندههای اجتماعی و محیطی مبتنی بر نظریة سیستمها)
سوالهای کلیدی پژوهش:
چگونه «خطر مکان» با خصیصههای اجتماعی پیوند مییابند؟ شاخص عمومی آسیبپذیری
مفاهیم کلیدی: (1) آسیبپذیری مکان، (2) پتانسیل تاثیرپذیری (شامل در معرض خطر بودن، و تاثیرپذیری سیستم) و (3) ظرفیت و توانایی رسیدگی و انطباق؛
تلقی از ماهیت آسیبپذیری:
با تمرکز بر مکانها یا مناطق، آن ترکیبی از درمعرض بودن بالقوه و جهندگی اجتماعی است.
الگوی کلی تحلیل آسیبپذیری
مبتنی بر ترکیب عناصر دو دیدگاه قبلی در قالب یک شاخص عمومی آسیبپذیری است، لیکن این دیدگاه ذاتا بیشتر جغرافیایی است، یعنی آسیبپذیری در داخل ناحیة خاص یا قلمروی جغرافیایی مدنظر است.
تلقی از چرایی آسیبپذیری
درجهای آسیبپذیری جمعیتها تنها وابسته به نزدیکی به منبع یا طبیعت فیزیکی خطر نیست، بلکه عوامل اجتماعی نیز نقش مهمی بعهده دارند: ترکیبی از عوامل اجتماعی و محیطی.
راهحل: ترکیبی متعادل از راهحلهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، نهادی، فیزیکی، طبیعی.
انتقادات وارد شده: محدودیتهای روششناسی در تولید و برآوردهای ترکیبی از آسیبپذیری.
مزیت عمده: ترکیب خصیصههای خطر (طبیعت) و سیستم (جامعه) و برانگیختن ضرورت توجه به تعاملی از علل گوناگون اجتماعی محیطی پایداری
ویژگی محوری: پذیرش ایدة سیستم در معرض به عنوان جزء ترکیبی مولفههای زوجی انسانی- محیطی
سوالهای کلیدی پژوهش
چگونه آسیبپذیری در سیستمهای خاصی پدیدار میشود؟ چه دربارة آن میتوان انجام داد؟
مفاهیم کلیدی: (1) سیستم زوجی، (2) پتانسیل تاثیرپذیری (در معرض خطر بودن، و تاثیرپذیری) و (3) ظرفیت و توانایی رسیدگی و انطباق؛ (4) تعاملات و پیچیدگیها
تلقی از ماهیت آسیبپذیری:
آسیبپذیری خصیصهای از یک سیستم زوجی انسانی- محیطی است.
الگوی کلی تحلیل آسیبپذیری
مجسم کردن آسیبپذیری به عنوان خصیصة یک سیستم اجتماعی- اکولوژیکی و تلاش برای شرح مکانیسمها و فرایندها به روشی زوجی؛ تحلیل عناصر آسیبپذیری یک سیستم محصور در یک مقیاس فضایی مشخص.
تلقی از چرایی آسیبپذیری
نتیجة جفتشدگی سیستمهای طبیعی و انسانی و کنشها و تعاملات مابین آنهاست: مجموعة پیچیدهای از عوامل، تعاملات و فرایندهای ریشهدار در تعامل جامعه و طبیعیت،
راهحل: کلنگر، یکپارچه، چندبعدی و معطوف به پایداری.
انتقادات وارد شده: غیرواقعی بودن ایدهآل تحلیل جامع آسیبپذیری و تمامیت سیستم.
مزیت عمده: توسعة بینشهای جدید نظری و روششناسی: سیستم زوجی انسانی- محیطی؛ توجه به پیچیدگی مولفهها، وضعیتها و تعاملات.
(نگارنده بر اساس منابع و یافتههای نظری تحقیق)
مطابق مدل دسترسی نیز، روابط اجتماعی و اقتصادی (شامل مناسبات اجتماعی تولید، جنسیت، نژاد، پایگاه و سن) تعیین کنندة دسترسی مردم به منابع است. بنابراین، آنهایی که دسترسی بهتری به اطلاعات، پول نقد، ابزار تولید، تجهیزات و شبکههای اجتماعی دارند از آسیبپذیری کمتر و توانایی بهبود بیشتری برخوردارند (Twigg, 2001). بر این اساس، فقیرترین خانوارها را میتوان به عنوان آسیبپذیرترین خانوارها در نظر گرفت، و این آسیبپذیری بواسطة مخاطرات یا بحرانهای کوچکتر یا بزرگتری که آنها به طور منظم تجربه میکنند چندین برابر میشود.
مشاهدات مختلف نیز نشان دادهاند که ظرفیت افراد در مقابله و بهبود از حوادث شدید توسط عوامل متعددی کاهش مییابد ازجمله: کمبود دسترسی به اطلاعات، اعتبارات یا خدمات مالی؛ کمبود منابع نظیر درآمد، دارایی و محافظت اجتماعی. بنابراین، آسیبپذیری و ظرفیت دو روی یک فرایند هستند (Wisner, 1998). به طوری که به زعم وینچستر (Winchester, 1992 به نقل از: Trondheim, 2002: 315-316) دو خصیصه از زندگی روزانة افراد و گروههای آسیبپذیر، به طور مستقیم مسئول افزایش قرارگیری در معرض مخاطرات و نیز کاهش ظرفیت رسیدگی و بهبود میگردد: (1) کمبود دسترسی به تنوعی از خدمات و اطلاعات (مثلا مراقبتهای سلامتی، اعتبار، مساعدت تکنیکی، آموزش، و. ..)؛ و (2) کمبود منابع در اشکال درآمد، دارایی، محافظت اجتماعی و ... .
بنابراین، آسیبپذیری بشکل نزدیکی با «موقعیت اجتماعی- اقتصادی» (با فرض اینکه دربرگیرندة نژاد، سن، جنس و ... نیز میشود) همبسته است. انسانها نه به طور برابر به منابع و فرصتها «دسترسی» دارند و نه به طور برابر «در معرض» مخاطرات هستند. بلکه فرایندها و ساختارهای اجتماعی، نقش بسیار مهمی در تعیین اینکه چه کسی بیشتر در معرض مخاطرات است دارند. جایی که مردم زندگی میکنند، نوع ساختمان، سطح محافظت از خطر، آمادگی، اطلاعات، ثروت و سلامت، همه «مشخصههای جامعه» هستند. بنابراین، در معرض ریسک بودن مطابق طبقه (که درآمد، شیوه و محل زندگی آنها را تحت تاثیر قرار میدهد) اشتغال، کاست، جنسیت، نژاد، سن، ناتوانی و وضعیت سلامتی، وضعیت مهاجرتی (چه قانونی و غیر قانونی) و ماهیت و وسعت شبکههای اجتماعی تفاوت میکند (Wisner et al 2004: 6-12). به زعم مورو (Morrow, 1999): «تاثیر یک حادثة طبیعی بر هر اجتماع مشخصی تصادفی نیست بلکه توسط الگوهای روزمرة تعامل و سازمان اجتماعی تعیین میشود. بنابراین تاثیر بر هر خانوار خاصی نتیجة دستة پیچیدهای از شرایط متعامل است، بعضی در ارتباط با جغرافیا و موضع، بعضی با محل سکونت، و موارد دیگر با خصیصههای اجتماعی و اقتصادی مردمی که در آنجا زندگی میکنند.»
در این رابطه، ادگر (Adger, 1999a,b) فقر (درآمدی) را بخاطر همبستگی آن با دسترسی محدود به منابع به عنوان معرفی برای تحلیل آسیبپذیری بکار میگیرد. به زعم وی «در شرایط معین فقر نمایندة معنیداری برای دسترسی به منابع است و درآمد نمایندة خوبی برای فقر است.» وضعیت درآمد یا مصرف، منعکس کنندة دسترسی به منابع است (البته عینا با آن همبسته نیست). محدودیتهای این ارتباط وابسته به آن چیزی است که سن (Sen, 1984) آن را استحقاق تعریف میکند. پیوند فقر و آسیبپذیری به طور گسترده پذیرفته شده است: عواملی که باعث فقر مردم میگردند نظیر: دسترسی محدود به انتخابهای شغلی یا ابزارهای تولید، فقدان پسانداز، مسکن یا حق تصدی زمین ناامن، و ناامنی غذایی؛ اغلب همان عواملی هستند که آنها را نسبت به بحرانها آسیبپذیرتر میکند (Palakudiyil, and Todd, 2003). بعلاوه جابجایی محل اقامت، مقاومسازی مسکن یا پوشش بیمه ممکن است که در مقایسه با ظرفیتهای پسانداز و منافع دریافتی فقرا بسیار هزینهبر باشد (Charvériat, 2000: 64).
از نظر شغلی نیز، مطابق مدل دسترسی، خانوارهای دارای مهارتها و تجهیزات نامناسب بعلت نمودار دسترسی پایین، گزینهها و انتخابهای ناچیزی دارند. آنها مجبور به پذیرش شغلهایی هستند که تاثیر قابل ملاحظهای بر آسیبپذیری آنها دارد: چراکه از یکطرف چنین مشاغلی اغلب کاملاً خطرناکند و از طرف دیگر، بازدهی چنین مشاغلی اغلب برای تامین و تضمین مسکن ایمن، غذای سالم و. .. کافی نیست. خانوارها، بر اساس عایدیها و ارزشهای اجتماعی- فرهنگی و تعهداتشان، بین مصرف و پسانداز به انتخاب میپردازند. این تصمیمات مجدداً تاثیر قابل ملاحظهای بر دسترسی آتی و همینطور توانایی موجود برای مقابله با بحرانها دارد (ECHO 1999: 17-18; Wisner et al 2004: 98-101). افراد و گروههای مختلف جامعه در انتخاب محل سکونت خود نیز، بر حسب موقعیت و شرایط اجتماعی- اقتصادی، بر روی طیفی از انتخابهای متعدد تا اجبار قرار میگیرند. بنابراین، جا و محل سکونت و زندگی نیز به عنوان مشخصهای از طبقه و قشر اجتماعی و تعلق گروههای مختلف به پایگاههای مختلف اجتماعی است که بخاطر کیفیت متفاوت شرایط انسانی (چون تراکم جمعیتی، تمرکز و شیوع فقر و ثروت، بهداشت، تحصیلات، و ... ) و محیطی (بستر و شرایط طبیعی و نیز محیط انسانساخت و دسترسی به خدمات و زیرساختها)، بر میزان آسیبپذیری آنها تاثیرگذار است (قدیری، 1387: 160).
همچنین طبق مطالعات بوهل (Bohle, 2001)، «داراییهای اجتماعی» نقش بسیار مهمی را برای آسیبپذیرترین مردم که قاعدتاً بر داراییهای اقتصادی، سیاسی، زیرساختی، اکولوژیکی و شخصی بسیار ناچیزی کنترل دارند، بازی میکنند. برای آنها ملجا نهایی، داراییهای اجتماعی در حسی از یکپارچه شدن در شبکههای اجتماعی اعتماد متقابل، هنجارهای مشترک و معامله به مثل است. بعلاوه، مطابق چارچوب ظرفیت و آسیبپذیری (قدیری، 1387: 72)، واکنش به یک بحران به طور قابل ملاحظهای متاثر از چگونگی نگرش یک اجتماع به خود و تواناییاش برای تغییر محیط زندگیاش نیز است. جوامعی که به توانایی خود در تغییر محیط باور دارند و آنهایی که با یکدیگر واقعا با موفقیت همکاری میکنند، نسبت به جوامع تقدیرگرا و ناتوان در انجام مشترک امور، بهتر قادرند که در بهبودیابی از بحران به یکدیگر کمک کنند (Davis et al, 2004).
البته زمانیکه حیات روزانه شکننده هست مردم گرایش به انتخاب الگوههای سکونتگاهی، فعالیتهای اقتصادی و راهحلهای اسکانی هستند که ممکن است غیر منطقی به نظر بیایند. مردمی که با تهدیدهای بزرگتر روزمرهای همچون بیماری و کمبود غذا روبرو هستند ریسک بحران را به عنوان اولویت خود انتخاب نمیکنند. در واقع، درجة درک ریسک (perceived risk) تا اندازة زیادی در بین خانوارها فرق میکند و وابسته به طبقه، جنس، موضع و دیگر شرایط خاص است (Heijmans, 2001). افراد کم درآمد ممکن است نواحی مستعد خطر را آگاهانه برای بهبود دسترسی خود به منابع یا افزایش امکان تولید درآمد برگزینند. یا مخاطرات محیطی را (دامنههای آتشفشانی حاصلخیز، دهانة رودها، و ... ) بخاطر مزیتهای موجود نادیده بگیرند (Charvériat, 2000). به زعم ویزنر (Wisner et al, 2004: 6) «معیشتهای انسانی اغلب در موقعیتهایی به دست میآیند که فرصتها را با مخاطرات ترکیب میکند.» بنابراین، درجة درک ریسک تا اندازة زیادی در بین خانوارها فرق میکند و وابسته به طبقه، جنس، موضع و دیگر شرایط خاص است (Heijmans, 2001).
در مجموع، بر اساس مبانی نظری فوق، عوامل تبیین کنندة مسألة تغییرات و تفاوت اجتماعی- فضایی میزان آسیبپذیری شهر تهران انتخاب شد و روابط آنها در قالب چارچوب نظری- مفهومی تبیین کنندة مسأله تحقیق مطابق (شکل 1) فرموله گردید. سپس بر اساس آن فرضیههای تحقیق به شرح ذیل ارائه شدند:
شکل 1- چارچوب نظری- مفهومی تبیینکنندة تفاوتهای اجتماعی- فضایی آسیبپذیری شهری (نگارنده)
1) بین تفاوتهای اجتماعی- فضایی میزان آسیبپذیری در برابر زلزله و جداییگزینی و سکونت خانوارهای متفاوت از نظر «پایگاه اقتصادی- اجتماعی» در محلات مختلف ارتباط وجود دارد؛ بر این اساس، خانوارهای محلاتی که از پایگاه پایینتری برخوردارند، از میزان آسیبپذیری بالاتری برخوردارند؛
2) سکونت در محلات پایینتر رابطة معکوس با پایگاه اقتصادی- اجتماعی و رابطة مستقیم و بالا با میزان آسیبپذیری خانوارها دارد؛
3) در تبیین تغییرات اجتماعی- فضایی میزان آسیبپذیری عوامل محله و پایگاه اقتصادی- اجتماعی نقش بیشتری نسبت به عوامل دانش و نگرش ریسک دارند؛
4) عوامل شغل، درآمد و تحصیلات سرپرست خانوار نسبت به عوامل سن، جنس، سرمایة اجتماعی، وضع فعالیت، قومیت، وضع مهاجرت، و وضع مالکیت مسکن؛ نقش بیشتری در تبیین میزان تغییرات آسیبپذیری برخوردارند.
1-3- روششناسی تحقیق
برای داوری فرضیهها، در چارچوب «روش تحقیق کمی- پیمایشی»، از «شیوه رابطهای» استفاده شد. بر این اساس، با تعیین واحد تحلیل خانوار در محله، حجم خانوارهای نمونه با روش کوکران از جامعة آماری خانوارهای شهر تهران به دست آمد. در ادامه با طبقهبندی محلات بر حسب پایگاه شغلی خانوارها در 4 طبقة بالا، متوسط بالا، متوسط پایین و پایین؛ از هر طبقه یک محله به صورت تصادفی انتخاب گردید (شکل 2). با توجه به سهم هر طبقه از محلات از کل خانوارهای شهر؛ خانوارهای نمونه به روش سیستماتیک، به نسبت از محلات نمونه انتخاب شدند (جدول 2). نحوه تعریف عملیاتی متغیرهای اصلی فرضیهها نیز در ادامه بیان شده است:
شکل 2- ساخت اجتماعی- اکولوژیک شهر تهران و موقعیت محلات نمونه: (نگارنده)
جدول 2- حجم خانوارهای نمونه محلات هدف و تعداد پرسشنامه تکمیل شده
حجم نمونه حاصل از روش کوکران سهم هر طبقه از
محلات از کل خانوارها حجم نمونه محلات تعداد پرسشنامه توزیع شده تعداد پرسشنامه تکمیل شده
حجم نمونة محلة 7 از منطقة 3 369 × 0.091 = 34 40 40
حجم نمونة محلة 7 از منطقة 2 0.225 83 100 89
حجم نمونة محلة 6 از منطقة 10 0.33 122 140 118
حجم نمونة محلة 16 از منطقة 16 0.354 131 150 131
جمع 370 430 378
الف) میزان آسیبپذیری : از طریق رابطة 1 و بر حسب «استعداد متحمل زیان شدن در برابر زلزله» اندازهگیری شد. بدلیل اینکه «استعداد متحمل زیان شدن» در مقیاس خانوار، دارای ابعاد فردی و نیز جمعی است. یعنی از یکطرف ویژگیهای مقاومت مسکن و هشیاری- چابکی خانوار (عوامل فنی- معماری و فردی)، و از طرف دیگر، ویژگیهای بافت فیزیکی- جمعیتی محلة سکونت (عوامل جمعی مرتبط با طراحی- برنامهریزی شهری کالبدنگر)؛ در ترکیب باهم آنرا تعریف میکنند. بنابراین، میزان آسیبپذیری تابعی از 9 مولفه و 37 معرف تعریف شد.
(1)
در رابطة (1)، V میزان آسیبپذیری، وزن پارامترها، و پارامترهای آسیبپذیری از 1 تا 9 هستند . وزن نسبی پارامترها نیز از طریق پرسشنامة خبرگان و تکنیک AHP به دست آمد.
ب) پایگاه اقتصادی- اجتماعی: در مقیاس فاصلهای و بر حسب رابطه 2؛ ج) دانش ریسک: بر حسب حاصلجمع نمرات معرفهای دانش خطر و دانش آسیبپذیری ؛ د) نگرش به زلزله: از طریق 5گویه در قالب طیف 5گانة لیکرت؛ ه) سرمایه اجتماعی: بر حسب چهار مولفه و 16 گویه (با ضریب الفای کرونباخ معادل 783/0) به روش حاصلجمع سادة نمرة گویهها در مقیاس سنجش رتبهای اندازهگیری شد.
(2)
در رابطه (2)، S پایگاه اقتصادی- اجتماعی، و پارامترهای پایگاه از 1 تا 4 هستند.
دادههای مورد نیاز نیز به دو روش کتابخانهای (ثانویه) و میدانی (اولیه: پرسشنامة خانوار و برداشت میدانی) گردآوری شدند. روایی پرسشنامة خانوار بطریق محتوایی و صوری بر اساس نظر متخصصین بررسی و پایایی آن نیز از طریق آلفای کرونباخ تایید گردید. برای تحلیل دادهها نیز در فرضیة اول، بر اساس روش علی- مقایسهای، از روشهای تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون توکی استفاده شد. در فرضیههای بعد نیز، از روشهای همبستگی پیرسون و اسپیرمن، رگرسیون چندمتغیره و تحلیل مسیر استفاده گردید.
2- بحث اصلی
2-1- تحلیل دادهها و آزمون فرضیة اول
برای محاسبة میزان آسیبپذیری، ابتدا مقادیر مربوط به مولفههای نهگانه برای هر خانوار بر اساس معرفهای متعدد تعریف شده محاسبه شد. سپس وزن نسبی مولفهها از روش «AHP گروهی» به دست آمد. در ادامه با استفاده از روش «مجموع سادة وزین- SAW»، شاخص ترکیبی «میزان آسیبپذیری» محاسبه گردید. نتایج روندی نزولی را در میزان آسیبپذیری بترتیب از محلات 16 و 10 به 2 و 3 نشان میدهد (شکل 3). با توجه به فرضیة اول پژوهش، پس از مشاهدة تفاوت در میزان آسیبپذیری؛ نتایج بررسی وجود یا عدم وجود چنین تفاوتی در مورد پایگاه اقتصادی- اجتماعی نشان داد که خانوارهای محلات 16 و 10 نسبت به خانوارهای محلات مناطق 3 و 2، از میانگین پایگاه بالاتری برخوردارند. مقایسة تطبیقی میانگین آسیبپذیری و میانگین پایگاه مطابق شکل (3) نیز نشان داد که خانوارهای محلاتی که از میانگین پایگاه پایینتری برخوردارند از میانگین آسیبپذیری بیشتری برخوردارند.
با یکی کردن خانوارهای محلات نزدیکتر به یکدیگر از نظر میانگین پایگاه و آسیبپذیری، یعنی محلات مناطق 16 و 10 باهم؛ و محلات مناطق 3 و 2 نیز باهم، و رسم نمودار پراکنش سه بعدی آنها، مطابق شکل (4)؛ رابطة بین میزان آسیبپذیری، پایگاه اقتصادی- اجتماعی و محلة سکونت خانوارها بهتر مشخص گردید.
شکل 3- مقایسة تطبیقی میانگین آسیبپذیری و میانگین پایگاه خانوارهای محلات
شکل 4- نمودار توزیع میزان آسیبپذیری خانوارهای نمونه با توجه به پایگاه و محله
مطابق یافتههای توصیفی فوق مشخص شد که خانوارهای دارای پایگاه بالا و پایین در محلات متفاوت و متمایزی سکونت دارند و نوعی جداییگزینی و نیز تفاوت در میزان آسیبپذیری در بین آنها وجود دارد. اما برای نتیجهگیری و تعمیم تغییر و تفاوت مشاهده شده از سطح نمونه به سطح جامعة آماری، لازم است در چارچوب روش علی- مقایسهای از روش «تحلیل واریانس یکطرفه» و «آزمون توکی» به ترتیب برای متغیر وابسته (میزان آسیبپذیری) و متغیر مستقل (پایگاه اقتصادی- اجتماعی) استفاده گردد. بر این اساس، در ابتدا در راستای آزمون رخداد واقعه (یعنی وجود تفاوت و تمرکز آسیبپذیری)، فرضیة صفر و فرضیة تحقیق به شرح ذیل ارائه شد:
فرضیة صفر: میانگین آسیبپذیری خانوارهای محلات 4گانه با یکدیگر برابرند:
فرضیة تحقیق: میانگین آسیبپذیری خانوارهای حداقل دو محله با یکدیگر متفاوتند:
نتایج مطابق جدول 3 با رد فرضیة صفر، نشان داد که در سطح اطمینان 99 درصد، میانگین آسیبپذیری خانواهای محلات 4گانه از تفاوت معناداری برخوردارند. نتایج آزمون توکی نیز نشان داد که میانگین آسیبپذیری خانوارهای هر چهار محله به صورت دو به دو با اطمینان 95 درصد از تفاوت معناداری برخوردارند.
جدول 3- تحلیل واریانس یکطرفة میانگین آسیبپذیری خانوارهای محلات 4گانه
در ادامه، برای آزمون حضور علت (یعنی تفاوت پایگاه اقتصادی- اجتماعی و جداییگزینی اجتماعی- فضایی) نیز فرضیههای صفر و تحقیق به شرح ذیل تعریف شد:
فرضیة صفر: میانگین پایگاه خانوارهای محلات 4گانه با یکدیگر برابرند:
فرضیة تحقیق: میانگین پایگاه خانوارهای حداقل دو محله با یکدیگر متفاوت است:
نتایج مطابق جدول 4 نشان داد که میانگین پایگاه خانواهای محلات 4گانه از تفاوت معناداری برخوردارند. نتایج آزمون توکی نیز نشان داد که میانگین پایگاه خانوارهای هر چهار محله به صورت دو به دو با اطمینان 95 درصد از تفاوت معناداری برخوردارند. در مجموع، ادعای فرضیة اول در رابطه با نقش جداییگزینی اجتماعی- فضایی و تاثیر عوامل پایگاه و محله در تفاوتها و تغییرات اجتماعی- فضایی میزان آسیبپذیری در شهر تهران، تایید شد.
جدول 4- تحلیل واریانس یکطرفة میانگین پایگاه اقتصادی- اجتماعی خانوارهای محلات 4گانه
2-2- تحلیل دادهها و آزمون فرضیة دوم
پژوهشهای علی- مقایسهای دلایلی قوی در مورد ماهیت الگوی علی ارائه نمیدهند و نتایج آنها دلایلی بر رابطة علی نیستند بلکه گویای روابط علی احتمالی هستند. بعلاوه، آنها میزان رابطة بین متغیرهای مستقل و وابسته را نشان نمیدهند. بنابراین، در چارچوب طرح تحقیق همبستگی، و در راستای آزمون فرضیه دوم از تکنیکهای «رگرسیون چندمتغیره» و «تحلیل مسیر» استفاده گردید. فرضیة صفر و فرضیة تحقیق نیز بشرح ذیل ارائه گردید:
فرضیة صفر: بین پایگاه و میزان آسیبپذیری رابطة معناداری وجود ندارد:
فرضیة تحقیق: بین پایگاه و میزان آسیبپذیری رابطة منفی وجود دارد:
نتایج تحلیل رگرسیون آسیبپذیری بر محله و پایگاه اقتصادی- اجتماعی، نشان داد که متغیر میزان آسیبپذیری با ترکیب خطی متغیرهای محله و پایگاه دارای 94 درصد همبستگی است. بر اساس ضریب تعیین به دست آمده نیز حدود 88 درصد تغییرات میزان آسیبپذیری توسط ترکیب خطی متغیرهای محله و پایگاه تبیین شد. ضریب تاثیر بتای این تحلیل نیز جهت تحلیل مسیر در جدول (5) ارائه شده است. در ادامه، با تحلیل رگرسیون محله بر پایگاه اقتصادی- اجتماعی، ضریب تاثیر بتای پایگاه بر محله نیز معادل 0.633- به دست آمد.
جدول 5- ضرایب رگرسیون آسیبپذیری بر محله و پایگاه اقتصادی- اجتماعی
در مجموع، نمودار تحلیل مسیر آسیبپذیری مرتبط با فرضیة دوم به دست آمد (شکل 5). مطابق آن، سکونت در محلات پایینتر رابطة معکوس با پایگاه اقتصادی- اجتماعی و رابطة مستقیم و بالا با میزان آسیبپذیری خانوارها دارد. یافتهها در مجموع، با تایید فرضیة دوم، حاکی از تاثیر متغیرهای پایگاه و محله، از طریق فرایندهای جداییگزینی اجتماعی- فضایی، بر تمرکز آسیبپذیری در خانوارهای محلات جنوبی تهران دارد.
شکل 5- نمودار تحلیل مسیر تاثیر پایگاه اقتصادی- اجتماعی بر میزان آسیبپذیری
2-3- تحلیل دادهها و آزمون فرضیة سوم
مطابق فرضیة سوم، علاوه بر متغیرهای موثر محله و پایگاه اقتصادی- اجتماعی، متغیرهای نگرش و دانش ریسک نیز در تبیین تغییرات میزان آسیبپذیری وارد گردید. برای داوری تجربی این فرضیه، در چارچوب طرح تحقیق همبستگی از تکنیکهای «همبستگی اسپیرمن و پیرسون»، «رگرسیون چندمتغیره» و «تحلیل مسیر» استفاده گردید. فرضیة صفر و فرضیة تحقیق نیز جهت آزمون بشرح ذیل تعریف شد:
فرضیة صفر: ضریب تاثیر محله و پایگاه از دانش و نگرش بزرگتر نیست.
فرضیة تحقیق: ضریب تاثیر محله و پایگاه از دانش و نگرش بزرگتر است.
قبل از وارد کردن متغیرهای اضافه شده در تحلیل رگرسیون، در ابتدا معناداری آماری آنها با متغیرهای میزان آسیبپذیری، پایگاه و محله آزمون گردید. نتایج آزمون همبستگی گشتاوری و رتبهای نشان داد که متغیر نگرش ریسک با اطمینان 99 درصد با هر سه متغیر میزان آسیبپذیری، پایگاه و محله، بترتیب با ضرایب همبستگی 332/0-، 313/0 و 247/0، رابطة معناداری دارد. اما متغیر دانش ریسک تنها رابطة معناداری را در سطح اطمینان 99 درصد با متغیر پایگاه با ضریب 239/0 نشان داد. بعلاوه ضریب همبستگی دانش و نگرش ریسک با یکدیگر در سطح اطمینان 99 درصد، 33/0 به دست آمد. با توجه به نتایج آزمونها، چون همبستگی معناداری بین متغیر دانش ریسک با متغیرهای میزان آسیبپذیری و محله مشاهده نشد، این متغیر در تحلیل رگرسیون میزان آسیبپذیری و نیز محله وارد نشد. بر این اساس، رگرسیون میزان آسیبپذیری بر روی محله، پایگاه و نگرش، مطابق جدول 6 نشان داد که میزان آسیبپذیری با ترکیب خطی متغیرهای مذکور دارای 94 درصد همبستگی است. ضریب تعیین نیز نشان دهنده تبیین 88 درصد تغییرات میزان آسیبپذیری توسط ترکیب خطی متغیرهای مذکور است.
ضرایب تاثیر بتای رگرسیون نیز مطابق جدول 7، سهم هر یک از متغیرهای محله، پایگاه و نگرش ریسک را در تبیین میزان آسیبپذیری نشان داد. مطابق آن، متغیرهای محله با ضریب تاثیر 878/0 و پایگاه با ضریب تاثیر 067/0-، سهم بیشتری نسبت به متغیر نگرش ریسک با ضریب تاثیر بتای 051/0- در تبیین میزان آسیبپذیری دارند.
جدول 6- خلاصة رگرسیون آسیبپذیری بر محله، پایگاه اقتصادی- اجتماعی و نگرش ریسک
جدول 7- ضرایب رگرسیون آسیبپذیری بر محله، پایگاه اقتصادی- اجتماعی و نگرش ریسک
در ادامه، برای آزمون مدل نظری تحقیق، ضریب تاثیر بتای مسیرهای دیگر نیز بر اساس تکنیک تحلیل مسیر و رگرسیون چندگانه به دست آمد. بدین منظور، بترتیب؛ (1) با تحلیل رگرسیون محله بر پایگاه اقتصادی- اجتماعی و نگرش ریسک، ضریب تاثیر بتای مسیرهای پایگاه و نگرش ریسک بر محله به دست آمد، ضرایب تاثیر مذکور بترتیب برای پایگاه و نگرش برابر است با 559/0- و 109/0- ؛ (2) با تحلیل رگرسیون نگرش ریسک بر پایگاه و دانش ریسک، ضریب تاثیر بتای مسیرهای پایگاه و دانش ریسک بر نگرش ریسک به دست آمد، ضرایب تاثیر مذکور بترتیب برای پایگاه و دانش برابر است با 249/0 و 271/0؛ و (3) با تحلیل رگرسیون دانش ریسک بر پایگاه، ضریب تاثیر بتای مسیر پایگاه بر دانش ریسک نیز به دست آمد، ضریب تاثیر مذکور برابر است با 239/0.
در مجموع، با به دست آمدن ضرایب تاثیر بتای رگرسیون برای مسیرهای مختلف، دیاگرام تحلیل مسیر تاثیر محله، پایگاه، نگرش و دانش بر میزان آسیبپذیری به دست آمد (شکل 6). برای آزمون دقیقتر فرضیة دوم، مجموع تاثیرات مستقیم و غیر مستقیم متغیرهای پایگاه، محله و نگرش و دانش ریسک نیز محاسبه گردید (جدول 8). بنابراین، فرضیة دوم مبنی بر سهم بیشتر محله و پایگاه نسبت به نگرش و دانش در تبیین تفاوتهای میزان آسیبپذیری تایید شد.
شکل 6- نمودار تحلیل مسیر تاثیر پایگاه، محله، نگرش و دانش بر میزان آسیبپذیری
جدول 8- مجموع تاثیرات مستقیم و غیر مستقیم متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته
2-4- تحلیل دادهها و آزمون فرضیة چهارم
بر اساس فرضیه چهارم، متغیرهای شغل، درآمد، تحصیلات، سن، جنس، بعد خانوار، سرمایة اجتماعی، وضع فعالیت، قومیت، وضع مهاجرت، و وضع مالکیت مسکن از مسیر پایگاه، در تبیین میزان آسیبپذیری وارد شد. برای داوری تجربی این فرضیه، در چارچوب طرح تحقیق همبستگی از تکنیکهای «همبستگی اسپیرمن و پیرسون»، «رگرسیون چندمتغیره» و «تحلیل مسیر» استفاده گردید. فرضیة صفر و فرضیة تحقیق نیز بشرح ذیل تعریف شد:
فرضیة صفر: نقش شغل، درآمد و تحصیلات در تبیین میزان آسیبپذیری از مسیر پایگاه اقتصادی- اجتماعی، از متغیرهای سن، سرمایه اجتماعی و وضع مهاجرت بیشتر نیست.
فرضیة تحقیق: نقش شغل، درآمد و تحصیلات در تبیین میزان آسیبپذیری از مسیر پایگاه اقتصادی- اجتماعی، از متغیرهای سن، سرمایه اجتماعی و وضع مهاجرت بیشتر است.
برای داوری فرضیة صفر، در ابتدا همبستگی متغیرهای مذکور با متغیر پایگاه به دست آمد. مطابق نتایج به دست آمده، مشخص گردید که متغیر وضع مالکیت از همبستگی معناداری با پایگاه برخوردار نیست. بنابراین، در مدل رگرسیون وارد نگردید. متغیرهای وضع فعالیت، قومیت، بعد خانوار و جنسیت نیز بعلت عدم ایجاد بهبود معنادار در مقدار حذف شدند. نتایج اجرای مجدد مدل رگرسیون در تایید فرضیة چهارم نشان داد که؛ بر اساس ضرایب تاثیر بتای رگرسیون، متغیرهای شغل، سواد و درآمد بترتیب با ضرایب تاثیر بتای برابر با 521/0؛ 205/0 و 201/0؛ نسبت به متغیرهای سن، سرمایة اجتماعی و وضع مهاجرت با ضرایب تاثیر بتای بترتیب برابر با 092/0؛ 060/0 و 074/0؛ سهم بیشتری در تبیین میزان آسیبپذیری از مسیر تاثیر بر پایگاه دارند.
در مجموع، پس از آزمون فرضیههای تحقیق، ضرایب مسیر متغیرهای مختلف بر میزان آسیبپذیری مطابق مدل مفهومی پژوهش به دست آمد. بر این اساس، تفاوتها و تغییرات اجتماعی- فضایی میزان آسیبپذیری در شهر تهران تبیین گردید و عوامل موثر شناسایی و سهم و مسیر تاثیرگذاری آنها مطابق شکل (7) تعیین شد.
شکل 7- دیاگرام تحلیل مسیر تبیین تغییرات اجتماعی- فضایی میزان آسیبپذیری
2-5- بحث و تفسیر نتایج
نتایج تحقیق حاکی از تاثیر متغیرهای پایگاه و محله، از طریق فرایندهای جداییگزینی اجتماعی- فضایی بر میزان آسیبپذیری دارد. در همین رابطه، سهم بالا و بیشتر متغیر محله نیز، نقش فرایندها و ساختار اجتماعی را در شکلگیری تفاوت و تمرکز فضایی آسیبپذیری در شهر تهران بخوبی نشان داد و تاییدی بر نقش بالای فرایند جداییگرینی است. آنچه که نتایج تحلیل مسیر نیز مبنی بر اعمال تاثیر اصلی عامل پایگاه اقتصادی- اجتماعی بر میزان آسیبپذیری از مسیر عامل محله، موید آن است.
همچنین، یافتههای پژوهش نشان داد که دانش ریسک، سهم و نقش بسیار کمتری نسبت به متغیرهای پایگاه، محله و نگرش ریسک دارد. بعلاوه دانش ریسک خود متاثر از پایگاه اقتصادی- اجتماعی خانوارها بود. بنابراین، نتایج مذکور در تناقض با دیدگاه زیستی- فیزیکی قرار دارد. چراکه دیدگاه مذکور، آثار بحرانی حوادث شدید را به «کمبود اطلاعات و دانش یا رفتار سنتی و غیر عقلانی» نسبت میدهد. پایین بودن سهم نگرش ریسک نیز نسبت به پایگاه در تبیین میزان آسیبپذیری، تقویت کنندة این نظریه است که؛ عقیده، نظر، دریافت و احساس مردم در مورد مخاطرات (ادراک متفاوت از ریسک)، همه ریشه در زندگی روزمره و مسائلی که به طور دائم با آن درگیر هستند دارد.
بنابراین، نتایج پژوهش همسو با دیدگاه «ساخت اجتماعی آسیبپذیری»، نشان دهنده این است که درجهای که مردم در برابر مخاطرات آسیبپذیرند صرفا وابسته به نزدیکی به منبع یا طبیعت خطر، و یا رفتار سنتی نیست، بلکه وابسته به «شرایط و موقعیت اجتماعی آنها در جامعه» نیز هست. مطابق آن، «جمعیتهای مختلفی که تحت شرایط متفاوت اجتماعی، اقتصادی و نهادی زندگی میکنند از سطوح متفاوتی از آسیبپذیری برخوردارند».
در همین رابطه و مرتبط با فرایند جداییگزینی، تمرکز و شیوع فقر در جامعه و فضا، در ادبیات نظری آسیبپذیری به عنوان عاملی از آسیبپذیری بیان شده است. مطابق آن «وجود فقرای زیاد در منطقه ]یا محلة[ معینی میتواند عامل واضحی از آسیبپذیری را شکل دهد، زیرا فقرا نسبت به دیگر گروههای درآمدی بخاطر مکان و موقعیت خطرناکتر محل سکنی، کیفیت پایین مسکن، ادراک متفاوت از ریسک و مشکل بهبودیابی از بحرانها، آسیبپذیرترند» (Charvériat 2000: 63). بعلاوه، مطابق ادبیات نظری، افراد بلحاظ اقتصادی فقیر، متحمل سختترین ضربههای بحران میشوند. کمبود منابع مالی و مادی، انعطافپذیری کمتری را در محافطت از معیشت و خانههایشان در برابر بحران به فقرا میدهد. مردم فقیر مجبور به زندگی در سکونتگاههای کمدرآمد شدهاند که اغلب نسبت به بخشهای مسکونی طبقة متوسط بیشتر مستعد خطر است (GTZ, 2005: 28-30). بعلاوه، نتایج تحقیق با این درس کلیدی از علوم اجتماعی در مورد آسیبپذیری و فرایند انطباق همسوست که «آسیبپذیری از نظر اجتماعی افتراق یافته است» (Wisner 1998; Adger 1999a,b; Wisner et al 2004)، و اینکه امروزه «زندگی فقرا در نواحی مخاطرهآمیز تبدیل به یک قاعده شده است» (Pantelic et al, 2005). به زعم ساسمن و همکاران (Susman et al 1993 به نقل از Wisner 1998) «پیوستگی افراد محروم با محیطهای نامساعد و سخت، منجر به یک قانون جغرافیایی شده است: افراد در حاشیه در مکانهای حاشیهای قرار میگیرند».
البته، نکتهای که باید به آن توجه شود این است که هرچند اغلب یک همبستگی قوی در بین دسترسی به منابع و توانایی مردم برای آمادگی یا بهبود از خطر وجود دارد. اما شناسایی سادة فقرا به عنوان آسیبپذیر، در توضیح اینکه چگونه مردم مشابه از نظر سطوح درآمدی، به طور برابر از بحران متحمل زیان نمیشوند شکست میخورد (Trondheim, 2002: 315-316). در واقع، در رابطه با نابرابریهای طبقهای، تعدادی بیقاعدگی در مورد خودمحافظتی وجود دارد. درحالیکه در ظاهر بنظر میرسد که گروههای درآمدی بالاتر قادر به تدارک خانههای با ساختی بهتر و اجتناب از مکانهای ناامن هستند، آن آنچنان هم سرراست نیست. شواهد بحرانهای گذشته (Wisner et al 2004: 10; Cannon 2000; Charvériat 2000) نشان داده است که هر چند میتوان انتظار داشت که افراد فقیر و نزدیک به فقیر بخاطر درجة بالای آسیبپذیری، و قابلیتهای رسیدگی و انطباق پایین متحمل تاثیرات زیادی از بحران میشوند ولی این به این معنی نیست که گروههای درآمدی بالاتر از بحرانها مصون هستند.
در واقع خانوارهای ثروتمند نیز بخاطر مزیتهایی چون همسایگی یا دورنما، ممکن است خانههای خود را در پهنههای خطرناک و به شکلی نامناسب بسازند، مثلا از مصالح سنگین یا طرحهای نامناسب استفاده کنند. عاملی که میتوان از طریق آن آسیبپذیری بیشتر خانوارهای بالا (محلة منطقة 3) نسبت به خانوارهای متوسط بالا (محلة منطقة 2) را تفسیر نمود. در این رابطه، نتایج نشان داد که خانوارهای محلة منطقة 3 از میانگین دانش و سواد بیشتر و معناداری نسبت به محلات دیگر برخوردارند. اما نسبت به خانوارهای محلة منطقة 2 نگرش ریسک پایینتری داشتند. اگرچه این تفاوت معنادار نبود اما به نوعی نشان دهنده اهمیت دادن آنها به مزیتهایی چون همسایگی یا دورنما است. بنابراین، ممکن است خانوارهای ثروتمند بخاطر مزیتهایی چون همسایگی، اعتبار و حیثیت اجتماعی و یا دورنما، علیرغم آگاهی از وجود مخاطرات بالقوه، ترجیح دهند در جاهای نسبتا مخاطرهآمیزتر سکونت گزینند.
3- نتیجهگیری و پیشنهادها
با تبیین تئوریک مسألة تحقیق و تایید و تقویت تجربی آن، ملاحظه شد که آسیبپذیری نسبت به مخاطرات طبیعی در مقیاس جامعه، علاوه بر ابعاد زیستی- فیزیکی، دارای ابعاد اجتماعی- اقتصادی نیز است. بنابراین، میتوان چنین نتیجهگیری کرد که تحلیل و کاهش آسیبپذیری در مقیاس جامعه، نیازمند ملاحظة توأم ابعاد و فرایندهای اجتماعی- اقتصادی در کنار ابعاد زیستی- فیزیکی بشکلی نظاموار، یکپارچه و در قالب رویکردی کلنگر است. در این فرایند، مطابق شکل (8)، بایستی ریشه و علل اصلی تفاوتها، تغییرات و تمرکز اجتماعی- فضایی آسیبپذیری را در ساخت تاریخی- اجتماعی جوامع و شهرها جستجو نمود. آنچه که دسترسیهای متفاوت به منابع و فرصتهای زندگی از جمله مکان و محل سکونت را تعیین میکند و از این طریق ساخت طبقاتی جامعه و فضا را شکل داده و منجر به تفاوتهای فضایی- اجتماعی میزان آسیبپذیری میگردد. آنچه که غفلت از آن، و تمرکز صرف بر مخاطرات و تاثیرات آنها میتواند بهترین سیاستهای کاهش آسیبپذیری و پیشگیری از بحران را به شکست بکشاند.
شکل 8- چارچوب تبیینکنندة توزیع اجتماعی- فضایی میزان آسیبپذیری شهرها نسبت به خطر زلزله (نگارنده)
بنابراین، تحلیل و کاهش آسیبپذیری شهرها و جوامع نباید تنها بر «محافظت» از طریق تکنولوژی در ساخت ساختمانها، هشدار و ارتباطات، کاربری زمین و برنامهریزی فیزیکی- کالبدی تاکید کند، بلکه باید ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، فقر و محرومیت، نابرابریهای اجتماعی در خصوص درآمد، سن، جنسیت، مذهب و نژاد، دسترسی به قدرت و منابع، برنامههای توسعه و. .. را نیز مورد توجه قرار دهد. به زعم کاتر (Cutter 2005): «... در حالیکه آسیبپذیری فیزیکی از طریق ساختن ساختمانهای مقاوم در برابر بحرانها، تغییرات در کاربری زمین، و احیای تالابها و گذرگاههای سیل کاهش مییابد، اما برای کاهش مشخصی در آسیبپذیری اجتماعی ما نیازمند بهبود کیفیت عمومی زندگی فقرا. .. و افزایش انعطاف در برابر بحرانها با اصلاحاتی در شرایط اجتماعی و استانداردهای زندگی در شهرهایمان میباشیم.» از این رو، برنامههای مقاومسازی و کدهای ساختمانی به راحتی و بتنهایی در حوزههای محروم جوابگو نیست درحالیکه در حوزههای برخوردار بهتر نتیجه میدهد. در این رابطه، کانی (Cunny به نقل از Trondheim, 2002: 62) بیان روشنی دارد: «پیشگیری (از بحران) فرآیندی پیچیده است و بسیاری از بخشهای آن صرفا بر حسب بحران قابل رسیدگی نیست، زیرا آنها مرتبط با توسعه هم هستند. علت اینکه کشورهای جهان سوم اینچنین تحت تاثیر بحرانها قرار میگیرند، ناتوانی یا شکست آنها در رفع علل ریشهای فقر و توسعهنیافتگی است. به طور مثال بسیاری از آسیبپذیرترین نواحی، سکونتگاههای خودروی- غیررسمی شهری هستند. .. برای مردمی که آنجا زندگی میکنند منطقهبندی و مقررات ساختمانی به سادگی جواب نمیدهد. جلوگیری و پیشگیری تنها در وضعیتهای جواب میدهد که همة این مسائل نشان داده شوند.»
بنابراین، «برای کاهش آسیبپذیری در مقیاس جامعه و از جمله شهر» همسو با وامسلر (Wamsler 2004, 2006a,b) و سایر پژوهشگران آسیبپذیری و توسعه (Smith, 1996, 2000; Quarantelli 1997, 2002, 2003; Weichselgartner 2001; Cannon et al 2003; Prowse 2003; Wisner et al 2004; McEntire 2004, 2005; Edger 2006)، باید حوزههای متمایز آسیبپذیری/ بحران؛ برنامهریزی/ طراحی؛ و کاهش فقر/ توسعه- معیشت پایدار با یکدیگر یکپارچه و هماهنگ شوند. چراکه آسیبپذیری پیوندی عمیق با توسعه، برنامهریزی، فقر و معیشت و بالعکس دارد، و کاهش آسیبپذیری و نیل به توسعة پایدار نیازمند ملاحظة یکپارچة ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی، فیزیکی و محیطی است و نگرشهای یکجانبه و محدود نتیجهبخش نخواهد بود. به زعم ویزنر (Wisner 2005): «توسعه و کاهش بحران دو دستور کار مجزا نیستند بلکه یک دستور کارند.»
نهایتا مطابق اصول و مبنای فوقالذکر؛ با محوریت مسأله و چالش «تفاوتهای اجتماعی- فضایی آسیبپذیری کلانشهر تهران در برابر خطر زلزله» و مبتنی بر دیدگاه توسعة پایدار و نیز نگرش ترکیبی به آسیبپذیری، چارچوبی راهبردی مطابق (شکل 9) برای کاهش فراگیر آسیبپذیری کلانشهر تهران در برابر خطر زلزله ارائه گردید. مطابق چارچوب ارائه شده، با پذیرش اینکه آسیبپذیری در مقیاس جامعه، به طور همزمان، پدیدهای اجتماعی، اقتصادی، فیزیکی و طبیعی است. لازم است بر اساس یک راهبرد ترکیبی، افزایش آگاهی و بهبود معیارها و روشهای مقاومسازی و مدیریتی (راهحلهای فنی- فیزیکی، مدیریتی و آموزشی) با افزایش توانایی، دسترسیها و ارتقای سطح زندگی و رفاه اجتماعی پایدار افراد و گروههای سطح پایین جامعه (راهحلهای اجتماعی- اقتصادی و توسعهای) همراه و همگام گردد. بعلاوه شناخت صحیح آسیبپذیری و مدیریت آن (قدیری، 1386ب) و توجه به علل ریشهای آسیبپذیری شهر تهران و سایر سکونتگاهها در سطوح ملی، منطقهای و محلی در ابعاد مختلف اجتماعی- سیاسی، اقتصادی، فیزیکی و محیطی (قدیری، 1385، 1390) ضرورتی اساسی است.
شکل 9- چارچوب راهبردی کاهش فراگیر اجتماعی- فضایی آسیبپذیری شهر تهران