نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران*
2 دانشیار جغرافیای سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
3 دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
4 کارشناس ارشد جغرافیا از دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Extended Abstract
1-Entroduction
Expounding the development of countries related to human structures settled in geographical space has caused different theoretical discussions. Iran has a diverse society in terms of human and physical properties, so multidimensional development is considered. This paper is intended to expound the relation between the regional development of Iran and human structures settled in geographical space. Human structures include ethnic groups settled across the borders of Iran. Theoretical framework of the paper is based on the “modernization in societies” and “critical approach to the development”. Based on theoretical principles, modernization in developing societies with ignoring environmental requirements has caused one-linear development, weakness for multilateral development and human participation. These countries need reformed modernization to their society’s development. Critical approach to the development criticizes society’s inequality in terms of development and lack of human participation in society’s evolutions and emphasizes human forces for development. By synthesizing the two approaches, the paper considers the two approaches. Affected by the synthesized approach, the multilateral development in its all economic, political and cultural- social facets, and also considering humanistic development and regard to human layers of society is considered.
2- Methodology
The research is basic in terms of its goal and is descriptive- analytic in terms of nature and method. Data gathering procedure is based on library findings. In library procedure, using existing references like books, articles and secondary data is considered.
3- Research findings
Development’s variable in all three political, economic and cultural- social facets which were analyzed in the research are as follows: ethnic participation in elections (in presidential elections), ethnic participation in the state’s management, ethnic’s participation in civil organs, geographical or territorial justice, budgeting and planning in the geographical space, dispersion of communicational networks, ethnic’s values and norms, relations of ethnic groups (density of relations of ethnic groups, dialogue between ethnic groups). The paper claims that all of the nine mentioned variables on the one hand have the ability of expounding the level of development in all three facets, and have important effect on the function of these variables in the type of Convergence and national unity, on the other hand. Research findings show that ethnic’s participation in presidential elections is fluctuating because of the different factors, and they have had less participation than central provinces. Ethnic’s participation in political management of the state, in the level of executive power, shows that ethnic groups, without Azerbaijanis, have had less participation in political management of the state. The situation of civil organs in local and regional level is not suitable because of the national situations, and it is needed to consider civil organs which are one of the factors of political development. Some desirable actions have been done in the distribution of facilities in the boundary regions and provinces, but the model of centre- periphery development is dominant. Budgeting is centralized because Iran’s political system is a unitary centralized system. This model of budgeting and planning contrasts with Iran’s geographical space. Communicative networks have a radial form and consequently weaken the relations of peripheral regions. Paying attention to ethnic’s values and norms is reflected in the constitution, but has not been put into appropriate action. Ethnic’s relations in Iran are weak, but this weak relation has less caused ethnic conflicts.
4- Discussion and conclusion
Tense official- administrative centralism, centralized planning and also, modernization policies in development plans of the country without considering environmental requirements are some of the factors which affect development factors. Diminishing the government’s body, decrease in bureaucracy, spatial and contractive decentralism, regional planning, people participation in cultural and economic development, local and national democracy, values diversity and paying attention to the ethnic’s values and norms are the most important indexes of development in the contemporary era.
Keywords: development, territorial development, human structures, Ethnics, critical geography
کلیدواژهها [English]
مقدمه
متخصصین توسعه، تعاریف گوناگونی از توسعه ارائه کردهاند؛ «دادلی سیرز، مایکل تودارو، آرتور لویس، روستو و پل باران، اساساً مفهوم توسعه را در معنای اقتصادی آن تعریف نمودند. در پایان دهه 60 و اوایل دهه 70 که به نام توسعه شهرت یافته بود، انقلابی در اصطلاحات این حوزه به وجود آمد. عبارتهایی نظیر، «نیازهای بشر»، «توسعه بدیل»، «توسعه اجتماعی»، «توسعه مشارکتی»، «کیفیت زندگی»، «توسعه انسانگرایانه»، «توسعه یکپارچه»، «توسعه درونزا»، «توسعه پایدار» و غیره جایگزین اصطلاح مرسوم توسعه اقتصادی شدند. هر تعریفی که از توسعه ارایه شود و هر یک از ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی توسعه در نظر گرفته شود، محور مشترک در میان تعاریف مختلف توسعه، حرکت به سوی بهتر شدن است» (عالمی، 1390، 277).
یکی از پدیدهها و عناصر فضایی که از مقوله توسعه تاثیر میپذیرد و در عین حال بر آن موثر است سازههای انسانی مستقر در فضاهای جغرافیایی است. منظور از سازه انسانی، سازههای انسانی قومی در پیرامون جغرافیایی ایران است. الگوهای توسعه در سطح کشور بر توسعه یافتگی سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی اقوام تاثیر میگذارد. در کشور ایران که از تنوع قومی، مذهبی و خصیصههای اکولوژیکی و جغرافیایی متنوعی برخوردار است، نیاز به همبستگی ملی و توسعه معقول موضوعیت بیشتری دارد. اگر این رویکرد را بپذیریم که توسعه مقدم بر همبستگی ملی است و یا همبستگی ملی و اجتماعی مولود توسعه است، برای حفظ و ارتقاء همبستگی ملی باید توسعه معقول در فضای جغرافیایی حاکم باشد. مقاله حاضر با اعتقاد به رجحان و اولویت توسعه بر همبستگی ملی در جامعه چند قومی، به دنبال تبیین رابطه بین توسعهیافتگی سرزمینی ایران با سازههای انسانی مستقر در فضاهای جغرافیایی است. وضعیت توسعه یافتگی اقوام در ایران در هر سه بعد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی سوال پژوهش حاضر است. فرضیه تحقیق این است که توسعه موزون و معقول در هر سه بعد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی - اجتماعی در بین اقوام وجود ندارد.
در مورد وضعیت توسعه اقتصادی، فرهنگی - اجتماعی و سیاسی اقوام تحقیقات کمتری صورت گرفته است. در زمینه توسعه اقتصادی، بیشتر به واحدهای سیاسی در سطح استانی توجه شده است و استانها را به لحاظ توسعه اقتصادی و انسانی ارزیابی و رتبهبندی نمودند که این روش مطالعه در بعد فرهنگی توسعه نیز انجام یافته است. «برنامههایتوسعهاقتصادی-اجتماعیو تاثیرآنبرواگراییوهمگراییگروههایقومیدرایران» عنوان پژوهشی استکه توسط سیفالهی و حافظامینی انجام یافته است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که در برنامههای توسعه اقتصادی و اجتماعی ایران در قبل و بعد از انقلاب اسلامی، مولفه اقوام، مورد توجه واقع نشده است؛ این تحقیق، مروری و توصیفی است (سیف الهی و حافظ امینی، 1388). در بعد سیاسی توسعه، مطالعه مستقلی برای اقوام با این عنوان انجام نشده است (بر اساس یافتههای محققین)؛ مطالعاتی که در زمینه توسعه سیاسی برای اقوام انجام یافته است، مولفههایی همچون مشارکت سیاسی و رفتار انتخاباتی را شامل میشود که این نوع مطالعات محدود است. بررسی روند مشارکت شهروندان استان کردستان در انتخابات ریاست جمهوری 1376- 1384، عنوان پژوهشی است که توسط غفاری و زرین کاویانی انجام یافته است. این تحقیق به بررسی علل روند نزولی میزان مشارکت شهروندان استان کردستان در دوره زمانی 1376 تا 1384 می پردازد. یافتههای تحقیق بیانگر آن است که عوامل اقتصادی، رسانهها، حقوق شهروندی، تغییر فضای سیاسی کشور و همچنین تغییر و تحولات سیاسی در کردستان عراق، بر کاهش سطح مشارکت مردم استان کردستان تاثیرگذار بودهاند (غفاری و زرین کاویانی،1390).تحقیق حاضر وضعیت توسعه یافتگی در میان اقوام (ترک آذری، ترکمن، عرب، کرد و بلوچ) را بررسی نموده و در عین حال تمامی ابعاد توسعه را با توجه به مولفههای مربوطه پوشش میدهد. پژوهش به لحاظ هدف، بنیادی و از حیث ماهیت و روش، توصیفی- تحلیلی است و ابزار گردآوری اطلاعات با استفاده از روش کتابخانهایی است. در روش کتابخانهایی، استفاده از منابع کتابخانهایی، مقالات، اطلاعات و دادههای ثانویه مورد توجه قرار گرفته است؛ این پژوهش از نوع تحقیقات کیفی است. برایتجزیهوتحلیل دادههای پژوهشازاستدلالوتجزیهو تحلیلکیفیدادهها استفاده شده است.
بحث نظری
بحث نظری در قالب «رویکردی انتقادی به مقوله توسعه» - با تاکید بر جغرافیای انتقادی و انسانگرا همراه با توجه به «نظریه نوسازی» است. تاکید بر نوسازی به چند دلیل است: 1) مکتب و پارادایم نوسازی در قرن بیستم نقش زیادی در توسعه کشورهای غربی و آسیای شرق و جنوب شرقی داشته است؛ هر چند که نگاه تک بعدی، بالا به پایین و ارائه الگوی واحد توسعه برای تمامی کشورها موجب انتقاداتی بر این مکتب توسعه شده است؛ 2) تبیین رابطه توسعهیافتگی و ملتسازی در این نحله توسعه، سابقه بیشتری دارد؛ 3) ایران در مقام یک کشور در حال توسعه، نیاز است از الگوی نوسازی اصلاح شده و متناسب با مقتضیات خود برای توسعه سرزمینی استفاده نماید. رویکرد انتقادی به مقوله توسعه به منظور توجه به تمامی سازههای انسانی و توسعه انسان پایه در پهنه سرزمین فارغ از جنس، طبقه، نژاد و قوم است.
دوره بین 1945 تا اواخر دهه 1980 را به دوره تحت نفوذ مکتب نوسازی تقسیم میکنند. سنت، گذار و مدرنیته سه مرحله متفاوت در فرایند نوسازی است؛ نوسازی به سقوط و فروریزی نظم سنتی و استقرار نوع جدیدی از جامعه با ارزشها و روابط جدید دلالت دارد (اوزکریملی، 1383: 65-66). متفکران مکتب نوسازی اعتقاد دارند که میزان موفقیت بسیج اجتماعی- گذشتن از زندگی سنتی به زندگی مدرن به جمعیتی بستگی دارد که در معرض جلوههای نوگرایی قرار گرفتهاند. افزایش ارتباطات در قالب رسانههای گروهی، بهرهگیری از وسایل ارتباط جمعی، جادهها، بنادر و خط آهن؛ تغییر مکان و تحرک مبسوط جغرافیایی و اجتماعی؛ تسریع فرایند شهرنشینی؛ صنعتی شدن؛ نرخ سواد و گسترش آموزش و پرورش نوین؛ نرخ تولید سرانه ملی؛ بهداشت کامل؛ توسعه اقتصادی؛ حق رای و مشارکت گسترده اعضای جامعه در فعالیتهای سیاسی و غیرسیاسی و گسترش دموکراسی؛ تفکیک نقشهای اقتصادی و تقسیم کار اجتماعی جلوههایی از نوسازی جوامع هستند (Deutsch, 1966Connor,1972; ؛ هاچینسون و اسمیت، 1386: 55؛ رجب نسب،1380: 105؛ قوام، 1382: 19؛ حق پناه،1377: 132 و پیت و هارت ویک، 1384: 115-116). نوسازی، تغییر و تحول در هر سه بعد اجتماعی- فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را شامل میگردد.
در جامعهشناسی نظریه کارکردگرایی ساختاری و در جغرافیا، جغرافیای پوزیتیوسیمی متاثر از دیدگاه نوسازی بودند. جلوههای نوگرایی [مذکور در بالا] در قالب نظریه کارکردگرایی ساختاری، نه تنها حذف هویتهای فردی، خانوادگی، قبیلگی، قومی و ... را موجب نشد، بلکه پیگیری طرح هویت جمعی و ملی (هویت منحصر) منجر به تضادهای اجتماعی و قومی - حتی در جوامع توسعهیافته- گردید (برای مثال اسپانیا و بلژیک)؛ (رمضانزاده، 1376:240 و Connor,1972) هر چند که نمیتوان کتمان کرد، پیگیری صحیح پروژه نوسازی در کمرنگ شدن اختلافات و تضادهای اجتماعی نقش مهمی دارد. نظریه پخش در حوزه جغرافیا مبنی بر سرمایهگذاری در محیطهای غنی و ثروتمند و گسترش تدریجی نوآوری و مزایای توسعه به نواحی پیرامون متاثر از نظریه نوسازی بود (پیت و هارت ویک، 1384: 101-125). این نظریه جغرافیایی در گسترش امواج توسعه به نواحی پیرامون در کشورهای توسعه نیافته ناکام بود. نظریه نوسازی به دلیل ارائه الگوی واحد توسعه (الگوی تک خطی غربی) برای تمامی محیطهای جغرافیایی بدون توجه به مقتضیات محیطی، نگرش دولت محوری و بالا به پایین در برنامهریزیها، همچنین پذیرش توسعه ناموزون در مراحل اولیه توسعه، انتقاداتی را در دهه 70 و 80 برانگیخته است.
رویکرد انتقادی در علوم جامعهشناسی، جغرافیا و علوم سیاسی در تقابل با نابرابریهای اجتماعی ظهور یافت. «نظریه انتقادی در مقام بحث محوری در مکتب فرانکفورت تاکید میکند که بین واقعیتهای جهان و آنچه باید باشد رابطهی ذاتی و نزدیک وجود دارد؛ نمیتوانیم بفهمیم که جهان چیست مگر آنکه تصوری از آنچه باید باشد داشته باشیم» (کریب، 1378: 239). «هدف دانش انتقادی این است که به مردم نشان دهد که جامعه آنها چگونه عمل میکند و به مردم امکان دهد که در تحولات و تغییرات جامعه خود بدانسان که خود میخواهند عمل کنند تا دنیای آینده خود را بهتر بسازند» (شکویی، 1375: 124). رویکرد انتقادی به دلیل ارائه تحلیلهای انتقادی از مسائل و معضلات جامعه، نظریه ارزشی محسوب میگردد؛ لذا با اندیشههای پوزیتیویسمی (تحصلگرایی) که معتقد به بیطرفی و غیرارزشی بودن علوم اجتماعی است، شدیداً مخالف است (نوذری، 1384: 49 و166). این رویکرد، در انتقاد به پذیرش رویکرد تحصلگرایی (عقلانیت ابزاری در جامعه مدرن صنعتی) (قادری، 1382: 109) و دیدگاههای مارکسیستی (ارمکی، 1388: 107) در علوم به کار رفت؛ مکتب فرانکفورت در سیر تحولات خود در کنار آموزههای مارکسیستی از اندیشههای وبر و تحقیقات روان شناسانه بهره برد (قادری، 1383: 109). از مهمترین ایراداتی که بر رویکرد تحصلگرایی وارد میکنند این است که این رویکرد علمی، مدافع و توجیهکننده وضع فعلی و مشروعیت بخش نظام موجود اجتماعی است (ارمکی، 1388: 110) و فقط درصدد توضیح روابط میان پدیده ها است و هدف کنترل وضعیت موجود را دارد و تا حدی محافظهکارانه است (مشیرزاده، 1384: 220). رویکرد تحصل گرایی همواره نظم اجتماعی و سیاسی موجود را مسلم می پندارد و علاقه ای ندارد تا آن را مرحلهایی از فرآیند تاریخی دگرگونی اجتماعی یا وضعیتی که باید تغییر کند در نظر بگیرد (سیدامامی، 1390: 83-84). رویکرد انتقادی در قالب مکتب فرانکفورت معتقد است که جامعه خردورز، جامعهای است که در جهت دگرگونسازی و خلق محیط جدید مشارکت داشته باشیم و از شرایط موجود انتقاد کنیم. جامعهایی که گروههای مردمی را از شرکت در فعالیتهای اقتصادی و سیاسی محروم کند و یا گروههایی از مردم را فاقد قدرت نماید، از دیدگاه نظریه انتقادی، یک جامعه خردستیز خواهد بود (شکویی، 1384: 258). دیدگاه انتقادی در علوم جامعه شناسی و جغرافیا در انتقاد به نظریههای سنتی مطرح در هر دو علم به کار رفت. در جامعهشناسی، نظریه وابستگی (پیت و هارت ویک، 1384: 127) و نظام جهانی (مشیرزاده، 1384: 175) در انتقاد به نظریههای نوسازی مطرح گردید و در جغرافیا، جغرافیای انتقادی و رادیکال در تقابل با جغرافیای سنتی و پوزیتیویسمی بنیان گشت. رویکرد انتقادی در علم جامعه شناسی و جغرافیا، وضعیت نابرابر جوامع از حیث توسعه، فقر در جوامع، روابط انسان با محیط زیست و... را مورد بحث قرار میدهد.در علوم جغرافیا، طرح رویکردهای رادیکالی در قالب جغرافیای رادیکال و جغرافیای انتقادی برای مقابله با فقر و نابرابری جوامع و توجه به نگرشهای اخلاقی و ارزشی بنیان گشته است و در جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک، تفکر انتقادی متاثر از فرایندهای داخلی و بیرونی بود. در جغرافیای سیاسی وضعیت نابرابر مردم از لحاظ دسترسی به نیازهای اولیه، حقوق شهروندی، وضعیت اقوام و اقلیتها و... مطرح است و در ژئوپلیتیک انتقادی استفاده از نظریههای جغرافیایی در سیاست خارجی کشورها بدون توجه به روابط انسانی، کرامت انسانها، تخریب محیط زیست، توسعه پایدار و ... مطرح است. بنابراین به تعداد موضوعات قابل مطالعه در حوزه ژئوپلیتیک، اندیشههای انتقادی مطرح است؛ ژئوپلیتیک محیطزیست، ضد ژئوپلیتیک (ژئوپلیتیک مقاومت) (Ó Tuathail, Dalby and Routledge, 1998) و ژئوپلیتیک انسانگرا (حافظنیا، 1386) در قالب ژئوپلیتیک انتقادی مطرح هستند. ژئوپلیتیک انتقادی بر روابط نابرابر قدرت و الگوی سلطه کشورهای قدرتمند بر دیگر جوامع انتقاد کرده )(ÓTuathail , 1996 و خواهان تغییر وضعیت موجود است.
فرایند توسعه از بالا به پایین و نسخهوار که در الگوی نوسازی جوامع مطرح بود، جدا از اینکه از کارایی لازم برای اجرای مطلوب تمامی ابعاد توسعه برخوردار نبود، مردم و سکنه محلی را از مشارکت موثر در فرایند توسعه دور نگه داشت. این رویکرد توسعه بر سلسله مراتب اداری شدید، دیوان سالاری پیشرفته، گسترش حضور و نفوذ دولت در تمامی بخشهای اقتصادی و سیاسی تاکید دارد و نوسازی را مرحلهای اجتناب ناپذیر از روند تاریخ در نظر میگیرد که تمامی کشورها مجبور به گذر از آن هستند. رویکرد توسعه از پایین به بالا (رویکرد انتقادی) در تقابل با رویکرد اخیر ارائه شد، رویکرد مزبور فرایند برنامهریزی و اجرای توسعه را از کوچکترین سطح محلی تا سطح ملی پیشنهاد میدهد و موجب مشارکت مردمی در فرایند توسعه میگردد؛ منتها ساختار ضعیف کشورهای در حال توسعه از حیث نیروی انسانی، امکانات، ضعف مدیریت و ... تکیه بر این رویکرد توسعه را بدون توجه به آماج و ملزوماتی که باید از بالا و سطوح سازمانهای دولتی ارائه شود، با مشکل مواجه کرده است. رویکرد بینابین (تلفیقی از دو رهیافت توسعه) به نظر میآید از کارایی لازم برخوردار است و کمبودهای هر یک توسط دیگری برطرف میگردد (احمدیپور، الهویردیزاده و نائیجی، 1389). کوچک سازی بدنه دولت، کاهش بوروکراسی و تمرکززدایی ساختی و فضایی، برنامهریزی منطقهایی، مشارکت مردمی در امر توسعه، دموکراسی محلی و ملی، تنوع ارزشی و توجه به فرهنگها و ارزشهای متفاوت از شاخصهای مهم رهیافت بینابین توسعه است.
شایان ذکر است که توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مکمل یکدیگر بوده و بایستی به موازات هم رشد یابند. این امر محقق نمیشود مگر اینکه توسعه از آهنگی همهجانبه، موزون، بومی، عادلانه و تدریجی برخوردار باشد (رجب نسب،1380: 107-109)؛ رهیافت بینابین به معیارهای مذکور توسعه توجه دارد. اگر برنامهریزی توسعه کشور با توجه به تجربیات جهانی و با ملاحظه ساختار اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و جغرافیایی کشور و با ملاحظه رویکرد توسعه بینابین انجام گردد، دیدگاه توسعه همه جانبه و معقول برای جامعه چند قومی ایران فراهم میشود و در نتیجه همبستگی ملی پایدار در جامعه شکل میگیرد؛ تداوم همبستگی ملی، خود موجد توسعه بیشتر است.
شکل 1 نمودار مدل مفهومی تحقیق
یافتههای تحقیق
مشارکت اقوام در اداره امور کشور
مشارکت انتخاباتی اقوام (انتخابات ریاست جمهوری)
با ملاحظه قانون اساسی تمامی اقوام و اقلیتهای مذهبی از حق شرکت در انتخابات ریاست جمهوری برای دادن آراء و انتخاب کردن برخوردار هستند. به صراحت قانون اساسی اهل تسنن و اقلیتهای مذهبی از حق کاندیدا شدن برای انتخابات ریاست جمهوری در مقام منتخب برخوردار نیستند (اصل 115 قانون اساسی). این مسئله ممکن است در رفتار انتخاباتی اهل تسنن و اقلیتهای مذهبی تاثیرگذار باشد.
با نگاهی به آمار انتخاباتی استانها و مقایسه آماری، میتوان به این نتیجه رسید که اولاً: مناطق و استانهای مرزی کشور (محل استقرار اقوام) در مقایسه با مناطق و استانهای مرکزی و متوسط مشارکت عمومی کل کشور، مشارکت کمتری داشتند. ثانیاً: استانهای مرزی در مقایسه با هم از نرخ مشارکتی متفاوتی برخوردار هستند. ثالثاً: رفتار انتخاباتی اقوام تا حدودی با روند کلی کشور مطابقت دارد. برآیند کلی آمار انتخاباتی گویای آن است که میزان مشارکت مردمی در استانهای مرزی و قومی با گذشت زمان به تدریج رو به افزایش است (جدول و نقشه 1). مطالعات تجربی بیانگر آن است که در رفتار انتخاباتی مردم ایران، هویت قومی و بازنمایی مسایل قومی، نقشی تاثیرگذار بر حضور مردم در انتخابات ریاست جمهوری و یا گزینش کاندیداهای انتخاباتی دارد و این عامل بسته به روند سیاسی، موجب مشارکت و یا عدم مشارکت مردم در انتخابات شده است (ساعی، 1388؛ غفاری و زرین کاویانی،1390؛ پرچمی، 1386؛ محمدی، 1389؛ مهدیزاده، 1387؛ کاویانی راد و ویسی، 1387؛ حسن پور،1389).
شکل 2. نقشه توزیع فضایی مشارکت انتخاباتی در انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری به تفکیک استانها
(ترسیم از نگارندگان، 1393)
جدول 1. نتایج یازده دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران به تفکیک استانها
دوره یازدهم |
دوره دهم |
دوره نهم مرحله اول مرحله دوم |
دوره هشتم |
دوره هفتم |
دوره ششم |
دوره پنجم |
دوره چهارم |
دوره سوم |
دوره دوم |
دوره اول |
استانها |
ردیف |
|
42/70 |
66/81 |
18/46 |
25/51 |
07/53 |
79/67 |
98/43 |
6/50 |
02/49 |
66/78 |
56/62 |
53/53 |
آذربایجان شرقی |
1 |
17/67 |
85/70 |
15/37 |
02/44 |
41/56 |
71/73 |
8/48 |
23/55 |
62/53 |
73/58 |
84/45 |
11/40 |
آذربایجان غربی |
2 |
93/71 |
76/79 |
49 |
15/54 |
58 |
36/70 |
16/49 |
− |
− |
− |
− |
− |
اردبیل |
3 |
42/72 |
27/88 |
60/59 |
26/58 |
84/60 |
55/77 |
06/42 |
44/52 |
24/56 |
5/83 |
69/79 |
27/81 |
اصفهان |
4 |
83/75 |
- |
− |
− |
− |
− |
− |
− |
− |
− |
− |
− |
البرز |
5 |
54/81 |
41/87 |
76/66 |
43/80 |
11/77 |
16/87 |
26/66 |
39/85 |
51/74 |
06/107 |
82/78 |
91/68 |
ایلام |
6 |
75/83 |
04/85 |
49/66 |
33/72 |
26/71 |
94/81 |
09/57 |
02/60 |
59/61 |
53/75 |
34/66 |
15/70 |
بوشهر |
7 |
61/64 |
50/85 |
20/65 |
68/63 |
06/68 |
04/82 |
26/47 |
5/49 |
2/48 |
6/64 |
65/59 |
53/76 |
تهران |
8 |
17/76 |
12/88 |
34/64 |
85/64 |
62/65 |
58/85 |
99/49 |
47/57 |
9/60 |
14/73 |
11/68 |
06/59 |
چهار محال و بختیاری |
9 |
- |
- |
− |
− |
66/75 |
15/83 |
03/51 |
98/51 |
65/55 |
17/74 |
91/68 |
45/66 |
خراسان |
10 |
73/79 |
00/86 |
88/71 |
59/78 |
− |
− |
− |
− |
− |
− |
− |
− |
خراسان جنوبی |
11 |
52/75 |
88/92 |
99/63 |
99/70 |
− |
− |
− |
− |
− |
− |
− |
− |
خراسان رضوی |
12 |
26/81 |
80/95 |
67/55 |
55/63 |
− |
− |
− |
− |
− |
− |
− |
− |
خراسان شمالی |
13 |
07/65 |
77/72 |
25/51 |
33/55 |
3/59 |
08/74 |
6/45 |
02/59 |
9/56 |
49/54 |
55/45 |
03/74 |
خوزستان |
14 |
50/81 |
65/92 |
03/61 |
25/65 |
87/68 |
79/93 |
48/54 |
43/60 |
47/62 |
38/89 |
22/81 |
79/73 |
زنجان |
15 |
20/78 |
81/87 |
22/74 |
48/73 |
04/78 |
48/88 |
55/64 |
96/66 |
59/68 |
37/87 |
26/83 |
12/80 |
سمنان |
16 |
62/71 |
22/75 |
76/63 |
44/74 |
13/70 |
28/65 |
87/42 |
68/38 |
92/31 |
6/47 |
8/29 |
39/34 |
سیستان و بلوچستان |
17 |
62/73 |
77/88 |
28/58 |
36/61 |
06/68 |
27/80 |
32/55 |
07/54 |
15/55 |
56/87 |
4/71 |
51/73 |
فارس |
18 |
63/79 |
41/92 |
04/67 |
33/69 |
7/74 |
− |
− |
− |
− |
− |
− |
− |
قزوین |
19 |
74/76 |
31/91 |
27/77 |
01/77 |
99/76 |
51/88 |
− |
− |
− |
− |
− |
− |
قم |
20 |
23/62 |
71/64 |
96/24 |
37/37 |
45/53 |
04/79 |
96/54 |
68/58 |
57/51 |
46/48 |
72/43 |
83/12 |
کردستان |
21 |
32/77 |
62/86 |
86/77 |
98/77 |
73/70 |
72/85 |
69/54 |
91/62 |
12/55 |
42/83 |
23/73 |
63/68 |
کرمان |
22 |
17/72 |
84/79 |
20/51 |
38/55 |
6/63 |
15/75 |
56/52 |
2/53 |
94/45 |
21/62 |
99/53 |
37/54 |
کرمانشاه |
23 |
83/69 |
69/88 |
11/76 |
48/78 |
59/76 |
62/87 |
1/66 |
04/67 |
17/67 |
69/87 |
01/67 |
17/68 |
کهگیلویه و بویراحمد |
24 |
64/79 |
04/82 |
53/60 |
81/65 |
3/75 |
− |
− |
− |
− |
− |
− |
− |
گلستان |
25 |
64/81 |
11/94 |
52/58 |
40/58 |
12/65 |
48/69 |
07/45 |
41/52 |
62/43 |
41/64 |
68/62 |
63/60 |
گیلان |
26 |
21/68 |
71/85 |
41/60 |
17/67 |
04/65 |
45/106 |
88/64 |
92/62 |
36/69 |
54/116 |
35/80 |
66/72 |
لرستان |
27 |
93 |
24/100 |
26/65 |
19/65 |
55/68 |
25/80 |
27/56 |
84/58 |
68/54 |
78/73 |
25/73 |
41/65 |
مازندران |
28 |
61/75 |
75/88 |
63/60 |
09/62 |
92/63 |
62/79 |
36/52 |
71/60 |
1/96 |
49/100 |
53/56 |
4/88 |
مرکزی |
29 |
21/77 |
77/80 |
49/67 |
30/78 |
29/76 |
5/85 |
03/52 |
98/47 |
98/45 |
64 |
29/50 |
39/60 |
هرمزگان |
30 |
72/66 |
12/81 |
52/57 |
34/62 |
04/63 |
2/76 |
7/52 |
99/59 |
68/60 |
15/78 |
82/74 |
31/77 |
همدان |
31 |
52/86 |
08/100 |
49/75 |
02/76 |
16/89 |
4/93 |
21/60 |
1/66 |
42/66 |
14/83 |
99/79 |
98/80 |
یزد |
32 |
94/72 |
83/85 |
76/59 |
84/62 |
77/66 |
92/79 |
66/50 |
59/54 |
78/54 |
26/74 |
24/64 |
42/67 |
میانگین مشارکت |
33 |
24/3/1392 |
22/3/1388 |
3/4/1384 |
27/3/1384 |
18/3/1380 |
2/3/1376 |
21/3/1372 |
6/5/1368 |
25/5/1364 |
10/7/1360 |
2/5/1360 |
5/11/1358 |
تاریخ برگزاری |
35 |
حسن روحانی |
محمود احمدی نژاد |
محمود احمدی نژاد |
سید محمد خاتمی |
سید محمد خاتمی |
اکبر هاشمی رفسنجانی |
اکبر هاشمی رفسنجانی |
سید علی خامنه ایی |
سید علی خامنه ایی |
محمد علی رجایی |
ابوالحسن بنی صدر |
رئیس جمهور منتخب |
34 |
حضور اقوام در مدیریت کشور
ملاحظه برخی از مفاد قانون اساسی از جمله اصول دوازدهم، هفتاد و دوم، یکصد و هفتم، یکصد و پانزدهم حاکی از اصل اسلامی و شیعی بودن نظام سیاسی ایران است، لذا به لحاظ حقوقی اقلیتهای دینی و مذهبی از احراز پستهای رهبری و بسیاری از نهادهای وابسته به رهبری، ریاست جمهوری و قوه قضائیه محرومند. شاید بتوان با توجه به مقایسه جمعیت اصول مزبور را توجیح کرد؛ ولی در سایر ارکان حکومتی و دولتی مشارکت اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی بسیار کمرنگ است؛ وضعیت مشارکت اقوام در مدیریت اجرایی کشور بیانگر عدم توازن حضور اقوام در قدرت سیاسی است (جدول 2). حضور کمرنگ اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی در مدیریت سیاسی کشور در سطح محلی و منطقهای هم مشهود است.
آذربایجانی بلوچ ترکمن عرب (شیعه) کرد (شیعه) کرد (سنی) |
دولت |
|||||
- |
- |
- |
- |
- |
2/27 |
رجایی |
- |
- |
- |
- |
- |
8 |
باهنر |
- |
- |
- |
- |
- |
5/9 |
مهدوی کنی |
- |
5/2 |
- |
- |
- |
15 |
موسوی |
- |
3/3 |
- |
- |
- |
3/13 |
هاشمی رفسنجانی دور اول |
- |
3/3 |
- |
- |
- |
6/16 |
هاشمی رفسنجانی دور دوم |
- |
3/2 |
3/2 |
- |
- |
5/9 |
خاتمی دوره اول |
- |
2/3 |
2/3 |
- |
- |
9/12 |
خاتمی دوره دوم |
- |
66/6 |
- |
- |
- |
3/13 |
احمدی نژاد دوره اول[2] |
- |
41/5 |
- |
- |
- |
14/17 |
احمدی نژاد دوره دوم |
- |
5 |
- |
- |
- |
66/11 |
روحانی |
- |
87/2 |
5/0 |
- |
- |
14 |
حضور در مدیریت سیاسی کشور |
منبع: (یافتههای محققین1393 و نعمتی، 1382: 113-114)
جدول 3. سازمانهای غیردولتی و شعبههای آنها برحسب محدوده جغرافیایی فعالیت و استان
استان |
عمران و آبادانی |
فرهنگی |
گردشگری |
محیط زیست |
مذهبی |
آسیب دیدگان اجنماعی |
آموزشی |
اجتماعی |
ادبی |
بهداشت و درمان |
پولی – مالی و قرض الحسنه |
توانبخشی |
حمایتی |
علمی و پژوهشی |
نیکوکاری |
ورزشی |
هنری |
مستمندان |
معلولان |
بیماران خاص |
سای بیماران |
||
کل کشور |
90 |
1026 |
63 |
405 |
309 |
230 |
144 |
638 |
264 |
62 |
403 |
1272 |
301 |
680 |
393 |
1142 |
161 |
184 |
625 |
452 |
223 |
74 |
|
آذربایجان شرقی |
18 |
23 |
0 |
40 |
3 |
4 |
4 |
14 |
8 |
5 |
5 |
28 |
11 |
32 |
13 |
19 |
8 |
15 |
17 |
16 |
5 |
1 |
|
آذربایجان غربی |
3 |
14 |
3 |
14 |
2 |
5 |
2 |
18 |
11 |
2 |
3 |
28 |
6 |
81 |
10 |
11 |
2 |
4 |
24 |
32 |
18 |
1 |
|
اردبیل |
2 |
12 |
2 |
2 |
8 |
7 |
1 |
21 |
6 |
0 |
6 |
24 |
5 |
16 |
7 |
13 |
1 |
0 |
5 |
11 |
0 |
5 |
|
اصفهان |
4 |
82 |
13 |
20 |
47 |
7 |
3 |
64 |
14 |
14 |
32 |
397 |
11 |
26 |
30 |
323 |
10 |
13 |
140 |
11 |
6 |
4 |
|
ایلام |
6 |
11 |
2 |
25 |
4 |
8 |
8 |
3 |
5 |
2 |
8 |
9 |
14 |
8 |
3 |
12 |
3 |
2 |
8 |
18 |
1 |
0 |
|
بوشهر |
2 |
52 |
1 |
9 |
15 |
0 |
1 |
7 |
9 |
0 |
1 |
2 |
4 |
4 |
7 |
14 |
9 |
16 |
3 |
10 |
2 |
1 |
|
تهران |
7 |
157 |
5 |
36 |
30 |
15 |
13 |
110 |
51 |
6 |
144 |
106 |
5 |
14 |
11 |
152 |
22 |
22 |
65 |
43 |
22 |
19 |
|
چهارمحال و بختیاری |
1 |
31 |
0 |
13 |
18 |
0 |
1 |
23 |
2 |
1 |
0 |
1 |
5 |
14 |
11 |
38 |
2 |
13 |
27 |
16 |
8 |
2 |
|
خراسان |
8 |
65 |
2 |
11 |
18 |
31 |
14 |
30 |
10 |
6 |
57 |
8 |
24 |
64 |
17 |
131 |
6 |
12 |
99 |
44 |
17 |
17 |
|
خوزستان |
5 |
29 |
1 |
12 |
5 |
6 |
6 |
9 |
9 |
0 |
11 |
35 |
19 |
29 |
11 |
46 |
0 |
8 |
35 |
23 |
15 |
1 |
|
زنجان |
0 |
20 |
5 |
6 |
3 |
2 |
3 |
14 |
4 |
0 |
5 |
4 |
3 |
17 |
10 |
6 |
1 |
2 |
8 |
4 |
2 |
2 |
|
سمنان |
2 |
27 |
0 |
4 |
3 |
4 |
3 |
15 |
6 |
0 |
2 |
59 |
5 |
11 |
5 |
18 |
1 |
0 |
7 |
4 |
3 |
0 |
|
سیستان و بلوچستان |
1 |
15 |
6 |
21 |
10 |
2 |
2 |
5 |
1 |
0 |
0 |
4 |
9 |
5 |
9 |
19 |
1 |
0 |
8 |
12 |
2 |
0 |
|
فارس |
3 |
72 |
2 |
30 |
48 |
27 |
22 |
65 |
21 |
5 |
26 |
81 |
33 |
28 |
17 |
76 |
11 |
7 |
39 |
43 |
23 |
2 |
|
قزوین |
3 |
16 |
0 |
5 |
2 |
0 |
1 |
13 |
8 |
1 |
4 |
0 |
4 |
23 |
12 |
6 |
6 |
9 |
2 |
11 |
11 |
0 |
|
قم |
0 |
23 |
0 |
1 |
6 |
13 |
6 |
12 |
3 |
3 |
17 |
11 |
2 |
5 |
10 |
20 |
4 |
4 |
9 |
6 |
5 |
2 |
|
کردستان |
1 |
36 |
0 |
10 |
1 |
7 |
1 |
17 |
9 |
0 |
2 |
4 |
6 |
22 |
3 |
10 |
5 |
2 |
11 |
10 |
2 |
4 |
|
کرمان |
5 |
7 |
0 |
7 |
3 |
15 |
15 |
19 |
6 |
0 |
22 |
1 |
5 |
12 |
5 |
19 |
2 |
4 |
2 |
9 |
7 |
1 |
|
کرمانشاه |
2 |
26 |
4 |
6 |
3 |
13 |
6 |
20 |
9 |
0 |
6 |
16 |
0 |
15 |
15 |
19 |
6 |
12 |
12 |
3 |
7 |
0 |
|
کهگیلویه وبویراحمد |
1 |
11 |
3 |
5 |
1 |
1 |
1 |
1 |
6 |
0 |
0 |
7 |
1 |
4 |
7 |
9 |
2 |
6 |
9 |
1 |
3 |
0 |
|
گلستان |
2 |
81 |
5 |
42 |
13 |
2 |
5 |
36 |
14 |
1 |
7 |
2 |
7 |
14 |
17 |
13 |
21 |
7 |
2 |
19 |
8 |
0 |
|
گیلان |
0 |
16 |
0 |
16 |
9 |
17 |
4 |
18 |
5 |
2 |
9 |
21 |
7 |
15 |
3 |
12 |
1 |
0 |
2 |
3 |
10 |
0 |
|
لرستان |
1 |
16 |
0 |
16 |
9 |
7 |
1 |
7 |
16 |
0 |
5 |
6 |
20 |
13 |
3 |
1 |
15 |
1 |
5 |
21 |
0 |
4 |
|
مازندران |
5 |
18 |
1 |
30 |
5 |
16 |
9 |
20 |
3 |
3 |
4 |
353 |
19 |
73 |
15 |
1 |
15 |
1 |
14 |
31 |
27 |
3 |
|
مرکزی |
3 |
26 |
1 |
5 |
7 |
10 |
5 |
16 |
3 |
2 |
6 |
25 |
7 |
14 |
9 |
53 |
7 |
4 |
12 |
14 |
5 |
1 |
|
هرمزگان |
2 |
57 |
0 |
5 |
2 |
3 |
3 |
13 |
6 |
0 |
2 |
11 |
2 |
2 |
9 |
14 |
3 |
3 |
11 |
5 |
3 |
0 |
|
همدان |
2 |
30 |
4 |
5 |
8 |
0 |
0 |
8 |
7 |
5 |
12 |
21 |
10 |
22 |
10 |
2 |
3 |
6 |
3 |
17 |
7 |
4 |
|
یزد |
1 |
53 |
3 |
13 |
27 |
8 |
4 |
40 |
12 |
3 |
7 |
8 |
12 |
11 |
14 |
63 |
6 |
5 |
46 |
15 |
4 |
0 |
|
منبع: معاونت امور سازمانهای مردم نهاد وزارت کشور موجود در:
http://saman.moi.ir/Portal/Home/Default.aspx?CategoryID=27a0bbb8-9d8e-42d8-a0d6-06f19d082f3b
ج- سازمانیابی نهادهای مدنی از اقوام
از عوامل تاثیرگذار بر توسعهیافتگی سیاسی، احزاب و نهادهای مدنی است. سازمانیابی احزاب و نهادهای مدنی از اقوام مختلف در سطح ملی از یک سو موجب تعامل بیشتر نخبگان قومی و ملی با یکدیگر شده و لذا تفاهم بیشتری نسبت به مسائل و نیازها در سطح ملی و محلی خواهند داشت و از طرف دیگر این امکان را به اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی میدهد، تا در عرصه ملی و محلی مشارکت فعالی داشته باشند. بر اساس آمار وزارت کشور در حال حاضر قریب به 233 حزب و تشکل سیاسی دارای مجوز در کشور است که اکثریت آنها (156 تشکل سیاسی) در تهران دارای دفتر مرکزی هستند (اداره کل سیاسی وزارت کشور موجود در http://www.moi.ir/Portal/File/ShowFile.aspx?ID=2962eb70-705c-4728-a24f-df29c965dbd2). شمار زیاد احزاب و تشکلهای سیاسی در مورد نهادهای مدنی و سازمانهای غیردولتی نیز صادق است؛ نهادهای مدنی و سازمانهای غیردولتی در سطح منطقهایی و استانی هر چند به لحاظ کمیت در شمار قابل توجهی قرار دارند (جدول 3)، اما به لحاظ اجرایی، کارکردی و ساختاری دچار ضعف اساسی هستند و این مانع از ایفای نقش اساسی در مقام سازمان مردم نهاد میگردد؛ چنین وضعیتی در احزاب و تشکلهای سیاسی هم حاکم است. ضعف عملکرد احزاب و نهادهای مدنی در سطح ملی، در سطح محلی و منطقهایی منعکس شده است. تشکیل احزاب ملی با عضویت نخبگان قومی موجب توسعهیافتگی سیاسی و همگرایی ملی میشود. در صورت نیاز، لازم است احزاب قومی مانند فراکسیونهای پارلمانی شکل یابد؛ هر چند از لحاظ قانون اساسی منعی برای تشکیل احزاب وابسته به اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی وجود ندارد.
عدالت سرزمینی یا جغرافیایی در توزیع منابع
مطالبات تجربی حاکی از آن است که در زمینه توسعه شاخصهای اقتصادی و صنعتی هر چند که در طول 36 سال بعد از انقلاب اسلامی روند رو به رشدی در تمامی استانها داشتیم؛ لکن نابرابریهای توسعه را بطور عمومی بین مناطق مرکزی و پیرامونی (در سطح ملی و منطقهای) شاهد هستیم (عبداللهزاده و شریف زاده، 1391؛ فطرسو بهشتیفر 1385؛ پوراحمد و همکاران 1383) (نقشه 2). این امر حاکی از کمتوجهی و بیعدالتی در زمینه توزیع منابع بین استانها و مناطق قومی نشین کشور است. با توجه به این که بودجهریزی و دخل و خرج در نظام سیاسی تک ساخت از بالا به پایین یعنی از مرکز سیاسی به پیرامون توزیع میشود؛ استدلالِ مدل رخنه به پایین[3] (توسعه از بالا به پایین) در قالب تحلیل اقتصادی و مدل مرکز- پیرامون، فرایند انتشار توسعهیافتگی از مرکز به پیرامون در قالب تحلیل جغرافیایی، بر خلاف اندیشه عموم که موجب تعادل منطقهای[4] میشود، برای تبیین توسعهیافتگی مناطق جغرافیایی چندان اعتبار علمی ندارد. اولا: مدل توسعه بالا به پایین در قالب انتشار توسعه یافتگی از پایتخت ملی و قطبهای رشد منطقهای به نواحی پیرامونی و توسعه نیافته، نه تنها به ایجاد تعادل منطقهای منجر نشده بلکه موجب افزایش نابرابریهای منطقهای شده است. ثانیا: بعضی از حالتهای نابرابری از طریق مدل مرکز- پیرامون قابل تحلیل نیست. استانهای چون زنجان، گیلان و اردبیل را میتوان نام برد که به مرکز نزدیکتر هستند؛ با این حال از لحاظ شاخصهای توسعه اقتصادی و صنعتی در مراتب متوسطی قرار دارند. حتی دخالت دادن عنصر جغرافیایی در تبیین توسعه نیافتگی نیز جای تامل دارد. زیرا در مقابل استان سیستان و بلوچستان که عقب ماندهترین استان کشور است، استانهایی همچون یزد، سمنان و کرمان را میتوان نام برد که جزء استانهای توسعهیافته کشور هستند، در حالی که این چهار استان به لحاظ شرایط اقلیمی و جغرافیایی خیلی با هم تفاوت ندارند. برای تحلیل روند توسعه یافتگی در ایران بایستی مجموعهای از عوامل: جغرافیایی و محیطی، مدیریتی (سیاستگذاری و برنامهریزی)، نگاه امنیتی به استانهای مرزی، رابطه مرکز - پیرامون، جغرافیای قدرت و... را در قالب مدل تحلیلی بررسی کرد تا درک ایدهآل و صحیحی از عدم تعادل ملی و منطقهای به دست آورد.
بودجه ریزی و برنامه ریزی در فضای جغرافیایی
در ایران به دلیل وجود نظام سیاسی تک ساخت، بودجه و برنامه ریزی از مرکز به پیرامون است. این وضعیت موجد مشکلات ذیل گردیده است.
برنامهریزی بالا به پایین و عدم توجه به نیازها و استعدادهای منطقهای، توسعه ناموزون و نابرابریهای منطقهای را به دنبال خواهد داشت. توسعه ناموزون و نابرابریهای منطقهای علاوه بر بیتوجهی به استعدادهای منطقهای به عواملی نظیر شرایط طبیعی، جغرافیایی و جمعیتی، ساختار برنامهریزیها و سیاستگذاریها، سیر و جهت سرمایهگذاریهای بخش خصوصی بستگی دارد که برای برخی از مناطق یک کشور توسعه اقتصادی و برای پارهای دیگر از مناطق توسعه نیافتگی اقتصادی به بار میآورد (سلیمیفر، 1376:172). این عوامل با توجه به ساختار اقتصاد دولتی- با تمایل به اقتصاد سرمایهداری- با الگوی نظام برنامهریزی متمرکز و بخشی کشور، بر روند توسعه ناموزون تاثیر مضاعف دارد.
عدم تعادل منطقهایی موجب ایجاد کانونهای توسعه منطقهای در کشور بطور عمومی و در مرکز (تهران) بطور خاص میشود. وجود بوروکراسی در ساختار حکومتی باعث شکلگیری و تجمیع ادارهها، سازمانها و خدمات عمومی (بیشتر) در مراکز و کانونهای منطقهای (تهران و کلانشهرها) میشود و لذا اغلب صنعتگران و تجار، فرهنگیان، مهندسین، پرسنل نظامی و اداری کل منطقه در مرکز و کانون منطقهای جمع میشوند تا از مزایای تجمیع ادارات و سازمانها و خدمات عمومی کمال استفاده را نمایند؛ در نهایت موجب شکلگیری الگوی نامتوازن توسعه منطقهای میشود؛ به طوری که منطقهای، مرکز و کانون توسعهیافته و منطقهای دیگر منطقه عقب مانده و توسعهنیافته در میآید.
وجود تفاوت محسوس در توسعهیافتگی مرکز و پیرامون موجب مهاجرت شمار زیادی از مردم مناطق توسعه نیافته به طرف مناطق توسعهیافته میشود و نمونه آن مهاجرت داخلی در کشور است. مطالعات تجربی نشان میدهد که بین میزان توسعهنیافتگی استانها و میزان مهاجرفرستی، رابطه مستقیمی با میزان ضریب همبستگی 56/0 وجود دارد (قرخلو و حبیبی،1385:78). مهاجرتهای داخلی ایران نیز نتیجه توزیع نابرابر جمعیت در رابطه با: امکانات طبیعی، عدم توزیع متناسب اعتبارات عمرانی و سرمایهگذاریهای ملی در بهرهبرداری از منابع طبیعی است؛ بخشی از این مشکلات ناشی از تمرکزگرایی شدید است که تبلور آن بصورت عدم تعادل منطقهای و سایر امکانات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در نواحی مختلف کشور خودنمایی میکند. نتیجه چنین روندی آن است که بعضی از مناطق جغرافیایی ناگزیر نیروی کار بالفعل خود را به مناطق دیگر که سطح توسعهیافتگی بالایی دارند، انتقال میدهند. مهاجرت داخلی ایران از آن روی که بدون توجه به ظرفیت و پتانسیل واقعی مناطق انجام میگیرد موجب انباشتگی و تراکم جمعیت در یک کانون و تراکم کم جمعیتی و خالی از سکنه شدن مناطق پیرامونی میگردد. برای مثال، استان تهران با 8/0 درصد سهم مساحت کشور 21/16 درصد کل جمعیت را در خود جای داده است. سهم جمعیت روستایی از جمعیت کل کشور در سال 1335، حدود 69 درصد بوده است که در سال 1390به 6/28 درصد کاهش مییابد (سرشماری عمومی نفوس و مسکن، 1390). جابهجایی جمعیت از مناطق روستایی به مناطق شهری، علاوه بر متروک و بالا استفاده شدن زمینهای کشاورزی، در مناطق شهری جمعیت اضافی بصورت حاشیهنشینی و سکونتگاههای اکولوژیک مجزا، چهره شهر را نامطلوب مینمایاند و نقطه شروعی بر معضلات زیستی و اکولوژیکی شهرها است.
برنامهریزی متمرکز موجب گردیده که برنامههای توسعه برای تمامی کشور، بدون رویکرد منطقهای طراحی و اجرا شوند؛ در حالی که اگر در این برنامهریزیها به رویکرد منطقهای توجه داشتند؛ بایستی برنامهریزی، ویژه هر منطقه بوده و برنامهریزی از پایین به بالا طراحی و اجرا میشد؛ از یک واحد کوچکتر (روستا) تا واحد بزرگتر (مرکز شهرستان) تا با توجه به مقتضیات محلی و منطقهای برنامهریزی مناسبی انجام شود. هر منطقهای بر اساس موقعیت و وضعیت جغرافیای و اقتصادی خود شرایط خاصی را میطلبد که در جای دیگر آن شرایط و مقتضیات حاکم نیست. در محیط جغرافیایی ایران، به دلایلی همچون: تنوع شرایط اقلیمی، استعداد خاص هر منطقه برای توسعه، پراکندگی بیش از حد مناطق، لزوم اتخاذ تصمیمهای سریع با توجه به شرایط و موقعیتهای موجود در منطقه، لزوم هماهنگی بین امور توسعه اقتصادی، بایستی بخشی از وظایف دولت که اعمال تصدی و فعالیتهای مربوط به توسعه اقتصادی کشور است، به طور غیرمتمرکز و هماهنگ در منطقه عملیات انجام پذیرد (طاهری،1375: 137-136).
بودجه و برنامهریزی از مرکز به پیرامون، موجب بوروکراسی زاید اداری و گسترش روز افزون آن است. افزایش بیرویه بوروکراسی در ایران علل مختلفی دارد، از جمله از بین رفتن صنعتگران کوچک و بومی، از بین رفتن کشاورزی و در نتیجه روی آوردن نیروهای شاغل در این بخش به بخش خدمات، صنعتی شدن ناموزون و ناهماهنگ و ... است (طاهری، 1375:138). وجود مالکیت منحصر بفرد دولتی و مدیریت هر گونه فعالیت در عرصه اقتصادی، موجب جلوگیری از بروز هر گونه خلاقیت و ابتکار خصوصی میگردد.
برنامهریزی و بودجهریزی از مرکز به پیرامون، خواه ناخواه موجب ایجاد مناطق بحرانی در نظام تقسیمات کشوری میشود. زیرا ارتباط بین دسترسی به خدمات و امکانات زیربنایی و تسهیلات بیشتر با افزایش سطوح تقسیمات کشوری، انرژی مورد نیاز افزایش تقاضا را فراهم آورده و رقابتهای محلی با توجه به منشاء قومی ابزار مناسبی برای رشد این تقاضا را فراهم آوردهاند. دسترسی به سطوح بالای تقسیمات کشوری با استفاده از شیوههای خشونتآمیز و فشارهای سیاسی، زمینههای بروز نارضایتی و اعتراض را در بین سایر سطوح هم وزن فراهم آورده است (احمدیپور،1380: 564-565).
گسترش شبکه ارتباطی در کشور
شبکه ارتباطی در کشور بصورت شعاعی است. وجود خطوط شبکههای حمل و نقل و ارتباطات شعاعی (مرکز- پیرامون) موجب شده است که این الگوی ستارهای و شعاعی ظرفیت کافی برای ارتباط مرکز- پیرامون را نداشته باشد. مناطق پیرامونی به دلیل عدم وجود شبکه ارتباطی مدور و متداخل در کشور با یکدیگر ارتباطی نخواهند داشت. ارتباط ضعیف و ناکارآمد بین مرکز - پیرامون و پیرامون - پیرامون در ارتباط و تعامل مادی و معنوی مناطق جغرافیایی تاثیر نامطلوبی خواهد گذاشت. در ساخت و توسعه و بهبود شبکه راهها، علاوه بر بالا بردن ظرفیت شبکه، بایستی ارتباط شبکه به نقاطی که دارای پتانسیل بالای اقتصادی و تمرکز بالای جمعیتی هستند و ارتباط استانهای مرزی با یکدیگر و با مرکز، توجه کافی مبذول گردد. پیوند شبکههای ارتباطی و حمل ونقل مرزی با خطوط مواصلاتی کشورهای همسایه و همجوار، موجب اتصال ایران به شبکههای ارتباطی منطقهای و بین المللی گردیده و موجب رشد اقتصادی استانهای مرزی و اقتصاد ملی میگردد.
ارزشها و هنجارهای قومی
وضعیت توسعهیافتگی استانها از لحاظ دستیابی به امکانات فرهنگی و توسعهیافتگی فرهنگی مانند توسعه اقتصادی و صنعتی، گویای نابرابری در دسترسی استانها به امکانات فرهنگی است (زیاری، 1379؛ محمودی و فیض پور، 1376).
یکی از عوامل توسعهیافتگی فرهنگی وجود امنیت اجتماعی[6] در جامعه است. امنیت اجتماعی را میتوان چنین تعریف کرد: عدم ترس، خطر و هراس در حفظ و نگهداری ویژگیهای مشترک گروه اجتماعی چون مذهب، زبان و سبک زندگی (پورسعید،1386: 45 ؛ نویدنیا،1382:61). بر این اساس هر راهبردی برای تامین همبستگی ملی، بایستی تضمین کننده امنیت اجتماعی و احترام بر ارزشها و هنجارهای فرهنگی - اجتماعی اقوام باشد. در ایران در امور فرهنگی نوعی تمرکز ایجاد شده است و این کاملا با خصوصیات جغرافیایی - فرهنگی ایران که جامعه چند فرهنگی است، در تضاد است. افکار عمومی جهان بیش از پیش به سوی پذیرش اصل تنوع و تکثر قومی و فرهنگی پیش میرود (سیدامامی،1377:12). در برخی کشورها، همچون امریکا، سویس، کانادا، استرالیا و بریتانیا، سیاست چند فرهنگی[7] و چند فرهنگ باوری رسما ترویج میشود (کریمی مله،1385:97-98). بررسی اصول قانون اساسی بر وجود جامعه چند فرهنگی و قومی تا حدودی صحه میگذارد؛ هر چند از اقوام ایرانی یاد نکرده است. در اصول هفتم، دوازده، سیزدهم، چهاردهم، پانزدهم و نوزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مشخصاً درباره اقلیتهای دینی و مذهبی سخن رفته است. اگر چه اصول مطرح در قالب قانون اساسی مناسب است ولی کافی نبوده و اجرایی شدن آنها ضروری می باشد. اصل 15 قانون اساسی که بر وجود جامعه چند فرهنگی (زبانی، دینی و مذهبی) در ایران صحه گذاشته است؛ از اصول معطل قانون اساسی است.
تعامل و روابط اقوام با یکدیگر
تراکم روابط بین قومی
تعامل و روابط اقوام و مناطق جغرافیایی حاشیهای کشور ضعیف است. اقوام کشور به جزء در پایتخت آن هم به شکل خیلی ناچیز عملا با یکدیگر در تعامل نیستند. برای مثال: مردم دو قوم بلوچستان و آذربایجان تعامل خیلی کمی با یکدیگر داشته و روابط بین قومی محدودی دارند. تراکم روابط بین قومی در کشور، در چهار حوزه اقتصادی (معیشتی)، سیاسی (تعارضی)، فرهنگی (فکری) و اجتماعی (عاطفی) بطور کلی پایین است. اما در این میان، رابطههای عاطفی اقوام با یکدیگر در مجموع بیش از روابط فکری، معیشتی و تعارضی است. در چهار حوزه از روابط بین قومی، روابط شدیداً نامتقارن است. یعنی گیرندگی و فرستندگی روابط اقوام تناسبی با یکدیگر ندارد. فارسها بیشترین گیرندگی رابطه و کمترین فرستندگی رابطه را دارند. بلوچها در نقطه مقابل فارسها قرار میگیرند (یوسفی،1380:40). در ایران فاصله اجتماعی* بین اقوام بیشتر است. فقر فرهنگی و اقتصادی، قومگرایی، پایین بودن دانش و آگاهی اقوام درباره یکدیگر، شدت تعاملات درون گروهی و ضعف تعاملات بین گروهی، مانع کاهش فاصله اجتماعی بین اقوام و قشرهای ایران شده است. وجود فاصله اجتماعی بیشتر میتواند زمینهساز شکلگیری تضادهای قومی و در سطح بالاتر شکافهای قومی باشد که این امر، اقتدار و همبستگی ملی را تضعیف خواهد نمود (عبداللهی و قادرزاده،1382:3- 36).
گفتگو و کنش ارتباطی بین اقوام
یکی از عوامل رسیدن به توسعه یافتگی فرهنگی و حفظ وحدت ملی، کنش ارتباطی و روابط گفتمانی میان اقوام است. وجود تعامل و ارتباط میان اقوام را میتوان در قالب نظریه هابرماس در مورد کنش ارتباطی[8]نیز تحلیل کرد که در آن تعامل و گفتگو، از مهمترین عوامل رسیدن به درک مشترک و همزیستی مسالمتآمیز است. تعامل و روابط بیشتر میان اقوام موجب بالا رفتن سرمایه اجتماعی در جامعه میشود. منظور از سرمایه اجتماعی، روابط و تعامل در ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در شبکه تعاملی جامعه است. افزایش سرمایه اجتماعی در جامعه، موجب بالا رفتن ضریب همبستگی ملی در جامعه میشود. سرمایه اجتماعی در این مفهوم، به وجود اجتماعات، سازمانها و تشکلهایی که اقوام مختلف در آن در کنار هم و یا روبروی هم قرار گیرند و در خصوص مسائل مورد علاقه و نیاز طرفین به گفتگو و کنش متقابل ارتباطی بپردازند، مربوط است. حال بر پایه این مباحث میتوان گفت که تعامل و ارتباط بین فرهنگها و اقوام در سازوکارهایی قابل تحقق و بررسی است که اهم آن به قرار ذیل است (حاجیانی،1381:81 و1380:171):
الف- گفتوگو و تماس مستقیم بین نخبگان و فعالان علمی در جلسات رودررو، همایشها، کارگاههای آموزشی، نمایشگاههای علمی، فرهنگی، هنری و حتی سیاسی. ب - گفتوگو و تماس غیرمستقیم از طریق کتابها و متون تخصصی. ج- تقویت ارتباطات برای یکپارچه ساختن عواطف و احساسات موجود و تقویت علایق و منافع مشترک و زدایش تصورات قالبی.
ارتباط بین اقوام و فرهنگهای مختلف جدا از مهاجرت داخلی در کشور است. زیرا در امر مهاجرت، مشکل ناهماهنگی فرهنگهای مختلف (قرخلو، 1382: 82) و تغییر بافت جمعیتی در منطقه مهاجرپذیر، موجب تنشهای قومی در کشور میشود.
بحث
با توجه به یافتههای تحقیق، میتوان تحلیلهای ذیل را ارائه نمود:
در انتخابات ریاست جمهوری اقوام نرخ مشارکت متناوب و متفاوتی دارند و به مرور آراء انتخاباتی بیانگر افزایش مشارکت انتخاباتی اقوام است. مشارکت انتخاباتی اقوام در قالب انتخابات مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی بیشتر صبغه محلی- مکانی دارد و بازگوینده رقابتهای محلی است و نمیتواند همچون انتخابات ریاست جمهوری، مشارکت در سطح ملی و تعلق به واحد ملی را تبیین نماید. در سطح محلی نهادهای محلی از جمله شوراها مطابق اصول هفتم، یکصدم الی یکصد و ششم مدیریت امور محلی را بر عهده دارند؛ کارایی این نهادهای محلی به دلیل توزیع قدرت سیاسی به شکل نامطلوب در هالهای از ابهام است. با توجه به تغییرات ژئوپلیتیکی در فضای پیرامون ایران و دورنمای مشارکت اقوام - هم ریشه با اقوام ایرانی- در روند سیاسی کشورهای همسایه، عدم توجه به مشارکت اصولی اقوام در اداره امور کشور بر وضعیت همبستگی ملی تاثیر سوئی خواهد گذاشت. در حوزه سیاسی به دلیل حضور کم اقوام (به غیر از ترکهای آذری) در مدیریت سیاسی کشور فرایند مشارکت سیاسی از وضعیت مطلوبی برخوردار نیست.
در حوزه اقتصادی، وضعیت توسعهیافتگی مناطق قومینشین نسبت به گذشته از وضعیت رو به رشدی برخوردار است؛ اما وضعیت مرکز- پیرامون در امر توسعهیافتگی کماکان بین استانهای مرکزی کشور و استانهای پیرامونی که محل زیست اقوام است، پایدار است. عدم توسعهنیافتگی مناطق پیرامونی و مرزی در نهایت موجب ایجاد شکاف و تضاد اجتماعی و قومی در کشور میشود. با عنایت به اینکه در ایران مرزهای جغرافیایی - سیاسی با مرزهای فرهنگی و قومی انطباق ندارد، رشد شتابان فعالیتهای عمرانی و اقتصادی در کشورهای همسایه با داشتن اشتراکات قومی و زبانی با اقوام پیرامونی کشور و کمتر توسعهیافتگی در مناطق مرزی، در آینده موجب شکلگیری معضلات امنیتی برای کشور میشود. تمرکزگرایی شدید در کشور علاوه بر این که استعدادهای منطقهای را ضایع میکند، منجر به ضعف و عدم ارتباط بین مناطق پیرامونی میشود. هر یک از مناطق و واحدهای جغرافیایی - سیاسی در فضای کشور باید به لحاظ اقتصادی مکمل هم در فرایند توسعه ملی باشند. ارتباط اقتصادی مناطق جغرافیایی و پیرامونی منوط به تخصصی شدن تولید و ارتقاء استعدادهای محیطی است. تمرکز امور در مرکز و فرایند برنامهریزی از بالا به پایین، عدم توجه به استعداد و پتانسیل منطقهای، ضعف و عدم ارتباط اقتصادی مناطق همجوار و پیرامونی، موجب میشود مناطق جغرافیایی به لحاظ کارکردی مکمل هم نبوده و کنش ارتباطی یکسویه (مرکز - پیرامون)، در نهایت باعث خروج مناطق از فرایند توسعه و تبدیل شدن به منطقه توسعهنیافته میشود؛ مرکز هم توانایی حل مشکلات را ندارد. در این حالت علاوه بر شکلگیری روابط یکسویه مرکز- پیرامون، بین پیرامون- پیرامون هم ارتباطی ایجاد نخواهد شد یا ارتباط خیلی ضعیف خواهد بود. برای مثال: توسعه اقتصادی کشور ایجاب میکند که در کشور شبکههای خطوط ارتباطی و حمل و نقل نظیر راه آهن ایجاد شود؛ با وجود سیاستهای متمرکز اقتصادی تمامی خطوط شبکهای راهآهن بین مرکز - پیرامون احداث میگردد و در نتیجه مناطق پیرامونی به دلیل نبود روابط بین آنها، از فرایند مبادله کالا و ارتباطات اقتصادی دور میمانند و ارتباطی با یکدیگر نخواهند داشت. با این وصف، چنین مناطقی (پیرامون) به لحاظ کارکردی (اقتصادی) مکمل هم نبوده و در فرایند تقسیم کار تخصصی و اقتصادی عملکرد ضعیفی خواهند داشت. تنها با نقشپذیری اقتصادی مناطق (استفاده از استعدادهای منطقهای) و ارتباط مابین مناطق جغرافیایی است که این مناطق به لحاظ کارکردی به یکدیگر وابسته بوده، مکمل هم عمل نموده و کنش ارتباطی دوسویه خواهند داشت. نقشپذیری مکانها، استفاده از استعدادهای منطقهای و کنش ارتباطی بین مناطق جغرافیایی در درازمدت، توسعه محلی، منطقهای و ملی را در پی خواهد داشت و این توسعه یافتگی موجب تقویت همبستگی ملی میشود.
در بحث توسعه فرهنگی، مشکل اول مربوط به عدم نهادینه شدن جامعه چند فرهنگی در جامعه ایران است؛ ضعفهایی که در راستای حفظ و تداوم زبان و ادبیات اقوام (مکتوب) وجود دارد از عینیترین معضلات در حفظ هویت قومی است. باید زمینه تدریس زبان و ادبیات اقوام در مدارس و آموزش عالی فراهم شود؛ با توجه به این که مطالبات فرهنگی، درخواست عمده اقوام همراه با مطالبات اقتصادی و سیاسی است. اگر نگاهی به توزیع بیسوادی در نقشه ایران با محل استقرار اقوام بیندازیم نوعی ارتباط معنادار در این مورد دیده میشود[9]. یکی از عوامل تاثیرگذار در افزایش بیسوادی در این مناطق علاوه بر فقر اقتصادی و توزیع نابرابر امکانات، عدم تدریس زبان و ادبیات اقوام (غیرفارس زبان) در مدارس است. توسعه فرهنگی در مناطق قومی علاوه بر اینکه یکی از ارکان توسعه همهجانبه در مناطق قومی است، توسعه فرهنگی کشور را نیز بهبود میبخشد. مشکل دوم در حوزه فرهنگی، عدم ارتباط و تعامل مناسب اقوام است. گفتوگو و تعامل یکی از راههای برقراری ارتباط بین فرهنگهای مختلف است. گفتوگو و تعامل زبانی، تقویت سیاست وحدت در تکثر است. سیاست وحدت در تکثر لازمه ایجاد همبستگی کارکردی در نظام اجتماعی است؛ زیرا اقوام برای اینکه مکمل هم در کارکردهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی باشند، لازم است شناختی از طرف مقابل خود داشته باشند.
با توجه به یافتههای تحقیق بنظر میآید یکی از عوامل مهم در کمتر توسعه یافتگی اقوام در سه بعد مذکور، تمرکزگرایی شدید در نظام سیاسی تک ساخت[10] ایران و اجرای سیاستهای نوسازی در یکصد سال اخیر است. در نظام سیاسی تک ساخت تمامی سرزمین کشور تحت کنترل مرکز قرار دارد (Short,1993:99-100). در این نظام سیاسی، دولت مرکزی [حکومت] تمامی مدیریتهای محلی را تحت نظارت دارد و میزان قدرت آنها را تعیین میکند (میرحیدر، 1385:148). نظام سیاسی تک ساخت (به لحاظ نظری) مطلوب کشورهایی است که از ملت همگون، یکدست و از تفاوتهای جغرافیایی کمتری برخوردار باشند (Glassner & Fahrer, 2004:108-109). بنظر میآید ویژگی تمرکزگرایی شدید در نظام سیاسی تک ساخت ایران، بر فرایندهای توسعه مطلوب تاثیر منفی گذاشته است. ایران کشوری ناهمگون از بعد طبیعی و انسانی است و تمرکز شدید در امور اداری، اجرایی، برنامهریزی و حتی سیاستهای فرهنگی متمرکز، منطبق با ساختارهای جغرافیایی، انسانی و فرهنگی کشور ایران نیست. در ایران ساختار مدیریتی بخش عمومی به شدت متمرکز است؛ تمرکزگرایی شدید موجب عدم شناخت و بیتوجهی به ترجیحات و سلایق مردم در سطح منطقهای و محلی میشود. اگر در جامعه، درجه تمرکز ساختار مدیریتی بخش عمومی بصورت منطقهای کاهش یابد، به عبارت دیگر، اگر در جامعهای نظام دولتهای محلی برقرار شود:
الف- منجر به تخصیص بهینهتر منابع میگردد. زیرا با توجه به ارتباط مستقیمی که با مردم دارند، اطلاعات عرضهکنندگان کالاها و خدمات عمومی محلی (دولت محلی)، از سلیقهها و اولویتهای متقاضیان آن کالاها و خدمات افزایش خواهد یافت و همین مسئله منجر به کاهش عدم تعادل در بازار این گونه کالاها و خدمات (کاهش تفاوت بین عرضه و تقاضای این گونه کالاها و خدمات) گردیده و رفاه اجتماعی را بالا خواهد بود. ب- در حالت عدم تمرکز، چون که مسئولان و قانونگذاران محلی از یک سوی، منتخب مردم هستند و از سوی دیگر، تحت نظارت نزدیک و مستقیم مردم هستند، در نتیجه، در کار خود احساس مسئولیت بیشتری خواهند کرد. ج- در حالت عدم تمرکز، مردم عرضه کالاها و خدمات عمومی ناشی از مالیاتهای پرداختی خود را به وضوح مشاهده خواهند کرد و در نتیجه تمایل بیشتری برای تامین مالی عرضه این گونه کالاها و خدمات از خود نشان خواهند داد (خوشکلام خسروشاهی، 1378: 98-104).
عامل دیگری که بر روند توسعه نامطلوب نواحی جغرافیایی بخصوص از حیث اقتصادی تاثیر گذاشته است پیگیری سیاستهای نوسازی در برنامههای توسعه ایران است که به این عامل در تحقیق سیف الهی و حافظ امینی اشاره شده است. پیگیری سیاستهای نوسازی بدون توجه به مزیتها و خصوصیات مناطق جغرافیایی (طبیعی و انسانی) و تاکید بر مناطق مستعد جغرافیایی برای توسعه در قالب نظریه پخش، برنامه ریزی دولت محور (بالا به پایین) و اجرای متمرکز برنامه های دولتی برای تمامی مناطق جغرافیایی، نه تنها توسعه مطلوب را به بار نیاورد، بلکه از پخش امواج توسعه به نواحی پیرامون عاجز بود.
شکل 4. نمودار یافتههای تحقیق
نتیجه گیری
ایران کشوری با سازههای انسانی متنوع در همه ابعاد، برای توسعه ملی نیاز دارد تا به همه تفاوتهای موجود توجه نموده و از پیگیری رویکرد توسعه تک خطی - در تمامی ابعاد- دوری نماید. تحقیق مزبور به تبیین رابطه بین توسعه یافتگی سرزمین با سازه های انسانی مستقر در ایران (سازه قومی) با تاسی از رویکرد جغرافیای انتقادی، انسانگرا و نوسازی اصلاح شده پرداخته است. یافته های تحقیق بیانگر آن است که توسعه یافتگی در ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اجتماعی جامعه ایران از روند مطلوبی تبعیت نمیکند؛ بنظر میآید تمرکزگرایی شدید در نظام سیاسی تک ساخت ایران و نوسازی دولت محور از دلایل مهم در کمتر توسعه یافتگی اقوام در ایران است. پیگیری سیاستهای توسعه و نوسازی متمرکز و دولت محور در ایران، در مقاطعی از تاریخ و در دورههای گذار سیاسی، موجب واگرایی ملی شده است. نیاز است برنامهها و سیاستهای ملی به سمتی سوق یابد که از تمرکزگرایی شدید و نوسازی دولت محور فاصله بگیرد. تمرکززدایی در اداره سرزمین و توزیع فضایی قدرت سیاسی، همراه با رویکرد چندوجهی و توجه به تنوعات انسانی، از مشخصههای مهم توسعه در عصر جدید است. در حوزه سیاسی استفاده از اقوام در قدرت سیاسی، حضور احزاب ملی در پهنه ملی و عضوگیری از تمامی نقاط کشور، شکلگیری احزاب وابسته به گروههای قومی و اقلیتهای دینی و مذهبی، تفویض قدرت به نهادهای محلی در قالب اجرای تمرکززدایی (نهادهای محلی مردمی) و تراکمزدایی (نهادهای محلی دولتی) و ترغیب به مشارکت مردم در امور سیاسی؛ از جمله راه کارهایی است که موجب توسعه سیاسی در کشور میشود. در حوزه اقتصادی: تخصیص بودجه و اعتبارات ملی برای مناطق کمتر توسعه یافته، استفاده از پتانسیلهای منطقهای و تخصصی شدن مناطق (درسطح استانی و ناحیهای) در عرصه تولید ملی، گسترش شبکههای ارتباطی و حمل و نقلی بین مناطق مرکزی و پیرامونی و ارتباط اقتصادی مناطق با یکدیگر و استفاده از برنامهریزیهای منطقهای و آمایش سرزمینی، یک نیاز ضروری در توسعه اقتصادی کشور است. در حوزه فرهنگی: تخصیص بودجه و اعتبارات ملی برای مناطق کمتر توسعه یافته در عرصه فرهنگی، اجرای اصول معطل قانون اساسی در باب اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی، تاکید بر جامعه چند فرهنگی، بالا بردن ارتباط و تعامل گروههای قومی، توجه و احترام به زبان، اعتقادات مذهبی، ارزشها، آداب و رسوم و فرهنگ اقوام و استفاده از آئینها و مناسک مشترک ملی برای پیوند اقوام با یکدیگر از جمله راه کارهایی است که موجب توسعه فرهنگی در کشور میشود. بایستی توجه داشت که تاکید بر ویژگیهای مشترک، منجر به تسلط ارزشها و فرهنگ قومی در قالب ارزشهای ملی بر اقوام دیگر نشود؛ این امر علتی برای واگرایی ملی است.
تشکر و قدردانی
قسمتی از این مقاله برگرفته از پایاننامه کارشناسی ارشد جغرافیای سیاسی دانشگاه تربیت مدرس با عنوان «بررسی رابطه بین نظام سیاسی بسیط (تک ساخت) با همبستگی ملی (مطالعه موردی: ایران)» است. اثر مزبور توسط نویسنده اول مقاله در سال 1388 انجام یافته است. نویسندگان از معاونت پژوهشی دانشگاه تربیت مدرس سپاس و تشکر دارند.