ارزیابی شاخص‌های تعلق مکانی ساکنان بافت قدیم شهر کاشان

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار جغرافیا و برنامه ریزی شهری دانشگاه یزد، یزد، ایران

2 دانشجوی دکتری جغرافیا و برنامه ریزی شهری دانشگاه تهران، تهران، ایران

3 دانشجوی دکتری جغرافیا و برنامه ریزی شهری دانشگاه سیستان و بلوچستان، سیستان و بلوچستان، ایران

چکیده

دلبستگی به مکان و احساس تعلق به آن، این انگیزه را در فرد ایجاد می­کند که به احیا و نوسازی همه­جانبۀ محیط‌های خانگی و محلی بپردازد و اجرای برنامه­های مختلف اقتصادی و اجتماعی را در اجتماع محلی با توفیق چشمگیر همراه کند و کیفیت زندگی را بهبود بخشد. هدف اصلی این مقاله، سنجش عوامل مؤثر در احساس تعلق‌ خاطر ساکنان بافت قدیم شهر کاشان است. روش پژوهش به کار رفته در این پژوهش، توصیفی– تحلیلی و پیمایشی با ابزار پرسشنامۀ خودساخته است. جمعیت بافت قدیم شهر کاشان، 44548 نفر بوده است و حجم نمونه بر طبق فرمول نمونه­گیری کوکران، 384 نفر محاسبه شد. برای تحلیل پرسشنامه­ها از نرم­افزار SPSS و آزمون­های آماری تی و پیرسون استفاده شده است. نتایج به دست آمده، بیانگر آن است که بافت قدیم شهر کاشان در حال حاضر بیانگر هویتی نیست که از ابتدا برای آن تعریف شده و تصویر ذهنی و سیمایی که از این بافت در ذهن ساکنان این بافت­ها نقش بسته است، به‌دلیل وضعیت نابسامان و برنامه­ریزی‌نشده، بسیار آشفته است و خوانایی، ابعاد زیباشناختی، بافت، مقیاس، شکل بافت، ردیف پنجره­ها، مصالح و غیره که از مشخصه­های اصلی سازندۀ هویت است، در این بافت رعایت نشده است. بافت نه در عمل و نه در ذهن افراد، هویت شایسته­ای ندارد و نتوانسته است حس تعلق خاطر و این­همانی را با افراد برقرار کند. 

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Evaluation of spatial indices belong to old texture residents of the city of Kashan

نویسندگان [English]

  • mohammad hossein saraei 1
  • amir oshnooi 2
  • mojtaba rusta 3
1 university
2 university
3 university
چکیده [English]

Most old towns in old tissues have many problems that are causing the problems retardation is such Bafts. The recent era of rapid changes in the lifestyles of people living in metropolitan and wide with mass By Bafts care of the old and updated to suit the needs life, causing failure Inserts in the physical presence of the Bafts to meet the needs of the present, and stagnation or slow drain, along with physical erosion and structural damage and occasional interventions in the urban managers often leads to aggravation of it.updated to suit the needs life, causing failure Inserts in the physical presence of the Bafts to meet the needs of the present, and stagnation or slow drain, along with physical erosion and structural damage and occasional interventions in the urban managers often leads to aggravation of it. updated to suit the needs life, causing failure Inserts in the physical presence of the Bafts to meet the needs of the present, and stagnation or slow drain, along with physical erosion and structural damage and occasional interventions in the urban managers often leads to aggravation of it.

کلیدواژه‌ها [English]

  • belong of location
  • identify
  • Old Texture
  • city of kashan

1-1-         بیان مسأله

امروزه، گسترش شهرنشینی و مشکلات خاص آن بیش از پیش توجه به راهبردها و چاره­اندیشی­های سودمند برای بهینه­سازی زندگی شهروندان را ضروری ساخته است (ضرابی و قنبری، 1389: 1). هدف اصلی برنامه­ریزی شهری، ایجاد شهرهایی است که مکان مطلوب را برای زندگی مردم فراهم کنند (وارثی و قنبری، 1391: 140). حس مکان از جمله مفاهیمی است که شناخت بیشتر آن به پژوهشگران و برنامه‌ریزان در زمینه­های گوناگون یاری می‌رساند و در نهایت منجر به توسعۀ محیط می‌شود. حس مکان، به‌ این معناست که استفاده‌کنندگان، ویژگی­های معنایی محیط و شخصیت مکان را از محیط دریافت کنند. حسی که به‌وسیلۀ ادراک ذهنی مردم از محیط و دریافت احساسات آگاهانه یا ناآگاهانۀ آنها از محیط دریافت می‌شود و استفاده­‌کننده را در ارتباطی تنگاتنگ با محیط قرار می­دهد. حس مکان موجب ایجاد حس رضایتمندی در استفاده‌کننده می‌شود و با یادآوری فرهنگ یا تاریخ یک اجتماع و یا تجارب ذهنی گذشتۀ فرد، بر مفهوم هویت تأکید می‌کند و کیفیت فضای ساخته‌شده را برای مخاطب ارتقا‌ می­بخشد. ویژگی‌های کالبدی محیط که شامل تعاملات اجتماعی و همچنین معانی هویتی و ذهنیت است، بر القای حس مکان تأثیر­گذار است (رضویان و دیگران، 1393: 88 به نقل از فلاحت و نوحی، 1390: 320). تا پیش از دهۀ 70 میلادی در مطالعات انجام‌شده در زمینۀ انسان و مکان، به دلبستگی به مکان، توجه نشده بود. در 25 سال گذشته، عواملی مانند فضای شخصی، قلمروپایی، تراکم، معنای مکان و موضوعات مرتبط، موضوع پژوهش در ارتباط با انسان و مکان بودند. اما افزایش رو به تزاید توجه تأثیر فرهنگ بر ترجیحات مکان، جابه‌جایی جمعیت در شهرها و لزوم تطابق با محیط جدید، علاقۀ روزافزون به نتایج اجتماعی مکان همانند طراحی برای سالخوردگان، کودکان، افراد بی‌خانمان و گروه­های اجتماعی مختلف سبب شد تا احساس انسان در رابطه با مکان، محور بسیاری از پژوهش‌ها شود. اکنون مطالعات فراوانی در زمینۀ دلبستگی به مکان شکل گرفته است و مقیاس­های مختلفی همچون خانه، محله، شهر و کشور و مکان‌های متفاوتی مانند محل کار، فضاهای آموزشی، فضاهای عمومی و تفریحی در این رابطه مطالعه شده‌‌اند (دانشپور و دیگران، 1388: 38). مطالعات در زمینۀ دلبستگی برای نخستین ­بار، در ارتباط بین کادر درمان و کودک و اینکه چگونه کودکان در فرایند درمان، اعتماد خود را به کادر درمان توسعه می­دهند، بررسی شد (Marris,1996 , Goldberg, 2000). دلبستگی به مکان یک بعد از کلیت حس مکان و وابستگی عاطفی مثبت است که بین فرد و مکان توسعه می­یابد (Stedman,2003: 674). این واژه مبین احساسات فرد نسبت به موقعیت جغرافیایی است که به‌طور حسی فرد را به آن مکان گره می­زند؛ در واقع، یک تجربۀ مثبت از مکان (Rubinstein & Parmelee,1992: 139) و نتیجۀ اعتقادات و احساسات مثبتی است که فرد در فرایند تعامل با مکان و معنا‌بخشیدن به آن خلق می­کند (Milligan, 1998: 1). در فرایند دلبستگی به مکان است که فضا برای فرد مبدل به مکان می­شود؛ زیرا یک گروه یا یک فرد در برقراری ارتباط با مکان به آن معنا می­بخشد (Rubinstein & Parmelee,1992: 139) و در این فرایند، افراد ارتباط خود با سایر افراد و مکان را توسعه می­دهند. علاوه بر این، بین میزان دلبستگی فرد به مکان و توجه او به آن، ارتباطی مستقیم وجود دارد؛ به این معنا که با افزایش دلبستگی فرد به یک مکان، میزان توجه و مراقبت فرد از آن نیز افزایش می­یابد (Mesch &Manor,1998: 509).

 بیشتر شهرهای قدیمی ایران در بافت‌های قدیم خود دچار مشکلات فراوانی هستند که این مشکلات موجب عقب‌ماندگی این‌گونه بافت­ها شده است. تغییرات سریع عصر اخیر در عناصر زندگی شهری و دگرگونی­های گسترده در شیوۀ زندگی مردم، همراه با بی­تجربگی جمعی در مراقبت از بافت­های قدیمی و به‌روز داشتن آنها متناسب با نیازهای زندگی، موجب بروز ضعف­ها و نارسایی­هایی در موجودیت فیزیکی این بافت­ها برای پاسخگویی به نیازهای زمان حاضر، و رکود یا تخلیۀ تدریجی آنها، همراه با فرسایش کالبدی و لطمات ساختمانی می‌شود. در این میان، مداخلات گاه و بیگاه مدیران شهری نیز بعضاً به تشدید و تعمیق شکل منجر شده است. از طرفی بافت‌های جدید شهری به‌تدریج و با گذشت زمان، نیازهای خود را از بافت­های قدیمی جدا می‌کند و بافت­های قدیمی به‌تدریج و ناخواسته تبدیل به گتوهای تاریخی می­شود که توجه چندانی به آنها نمی­شود؛ در نتیجه، این امر باعث زوال و از کارافتادگی آنها می­گردد. بنابراین، بافت­های جدید خود را جدا و برتر از بافت­های قدیمی می‌دانند و این جدایی و حس برتری یک حس متقابل بیگانگی بافتی درون‌شهری را در بین بافت­های جدید و قدیم به‌وجود آورده است. این حس جدایی‌طلبانه و برتری‌جویانۀ بافت­های جدید باعث می­شود بافت­های قدیم تبدیل به مناطق شهری با کیفیت پایین و مکانی برای سکونت افراد غیر بومی شوند که نتیجۀ آن مهاجرت آرام ساکنان اصلی است و کسانی که به این بافت­ها تعلق خاطر دارند‌. بر همین اساس، این پژوهش می­کوشد به سنجش عوامل مؤثر در احساس تعلق­ خاطر ساکنان بافت قدیم شهر کاشان بپردازد. بنابراین پرسش‌های پژوهش بدین صورت است که تعلق مکانی ساکنان بافت قدیم شهر کاشان نسبت به محیط خود چگونه است؟ وضعیت شاخص‌های تعلق مکانی در بین ساکنان بافت قدیم تا چه حد متفاوت است؟ بدین‌منظور فرضیه‌های زیر بررسی می­شود:

- بین میزان احساس ­تعلق به محله و میزان رضایت از امکانات رابطه وجود دارد.

- بین میزان احساس­ تعلق به محله و میزان تمایل به نوسازی و بهسازی رابطه وجود دارد.

- بین ویژگی­های محیطی، ویژگی­های اجتماعی و میزان تعلق ­خاطر به محله رابطه وجود دارد.

1-2- پیشینۀ پژوهش

اسماعیل سوریانا آیدا و همکاران (2008) در مقاله‌ای با ­عنوان «ارزیابی از احساس هویت ساکنان در شهر جدید پوتراجایا (مالزی)» به‌دنبال کشف ارتباط بین عناصر و ویژگی­های ساخته‌شدۀ شهر جدید با هویت ساکنان آن بوده‌اند. ایشان با این اعتقاد که شهرهای جدید باید ترسیم‌کنندۀ هویت متمایز خود، از طریق طراحی عناصر فیزیکی‌شان باشند، در نهایت به این نتیجه می­رسند که حتی با طراحی منحصر به‌فردی که عناصر شهری (مثل خیابان­ها، مساجد، مکان­های عمومی و ...) پوتراجایا دارد، نتوانسته حس هویت را در ساکنان خود برانگیزد و این شهر با بحران هویتی روبه‌روست که ناشی از این موضوع است که ساکنان به سختی به عناصر فیزیکی در مرحلۀ تشخیص یک مکان اعتماد می­کنند. دانشپور و دیگران (1388) در مقاله­ای با عنوان «تبیین مدل دلبستگی به مکان و بررسی عناصر و ابعاد مختلف آن» به این نتیجه رسیدند که دلبستگی به مکان دارای ابعاد مختلف عاطفی، شناختی، عملکردی و رفتاری است و به‌علاوه این کیفیت بر پایۀ تعامل پنج عنصر اساسی شکل می‌گیرد که شامل انسان، مکان، مشارکت در فرایند طراحی مکان، نحوۀ تعامل انسان و مکان و عامل زمان است. وارثی و همکاران (1389) در مقاله­ای با ­عنوان «بررسی و تحلیل مؤلفه­های هویت شهری و رابطۀ آن با میزان تعلق مکانی ساکنان شهرهای جدید گلبهار» به این نتیجه رسیدند که میزان وجود مؤلفه­های هویت شهری در شهر جدید گلبهار، 6/91 درصد متوسط به پایین است. همچنین نتایج این پژوهش بیانگر اثبات تأثیر گذر زمان بر هویت‌بخشی به ساکنان این شهر جدید است. رهنما و رزاقیان (1390) در مقالۀ خود با ­عنوان «نقش آمایش شهری در هویت­یابی فضایی- کالبدی محور بلوار پیروزی مشهد»، سه سناریوی متفاوت همراه با الویت­بندی و پیشنهادها برای محدودۀ مورد نظر ارائه داده­اند. کافی و فتحی (1390) در مقاله­ای با ­عنوان «بررسی عوامل مؤثر بر دلبستگی به محلۀ مسکونی (مطالعۀ موردی: شهر کرمان)» به این نتیجه رسیده­اند که متغیرهای پیوندهای اجتماعی محلی، دسترسی به امکانات و تسهیلات، احساس امنیت و نظم اجتماعی، تأثیرات معنا­داری بر دلبستگی به محلۀ مسکونی دارند. همچنین، تأثیر غیر‌مستقیم متغیر مدت اقامت که از طریق پیوندهای اجتماعی محلی صورت می­گیرد، بیش از تأثیر مستقیم آن بر متغیر وابسته است. در مجموع، نتایج تحلیل رگرسیون نشان می­دهد‌ متغیرهای اصلی پژوهش، 59 درصد از تغییرات دلبستگی به محلۀ مسکونی را تبیین کرده­اند. نتایج وارثی و قنبری (1391) در مقاله­ای با عنوان «بررسی و تحلیل احساس تعلق­ خاطر و خدمات شهری در شهرهای جدید ایران (مطالعۀ موردی: شهرجدید بینالود)»، بیانگر نارضایتی شهروندان این شهر جدید از وضعیت خدمات شهری آن است و اکثریت جمعیت شهر جدید بینالود احساس تعلق­ خاطر بالایی نسبت به آن دارند. ایزدی و دیگران (1392) در مقاله­ای با عنوان «سنجش ارزش­های محیطی اثرگذار بر رضایتمندی از محل سکونت، موردشناسی: محدودۀ معالی­آباد شیراز» به این نتیجه رسیدند که بیشتر افراد، رضایتمندی بالایی از محیط سکونت خود در محدودۀ پژوهش دارند و کیفیت آب و هوا و وجود مناظر طبیعی و باغ­ها مهم­ترین نقش را در این ارتباط داشته­اند. رضویان و همکاران (1393) در مقاله­ای با ­عنوان «کیفیت محیط کالبدی و حس مکان موردشناسی: دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی تهران»، به این نتیجه رسیدند که متغیر موقعیت دانشگاه در بین متغیرهای پانزده­گانۀ پژوهش، بیشترین تأثیر را بر حس مکان دانشجویان دارد و بالاترین رتبه را به خود اختصاص داده است. عناصر محیط کالبدی مانند فضای مناسب برای پیاده­روی و فضای سبز مشجر نیز بعد از موقعیت دانشگاه، بالاترین رتبه را به خود اختصاص داده­اند. عقیلی و همکاران (1393) در مقاله­ای با ­عنوان «ارزیابی هویت اجتماعی در محلات شهری (نمونۀ موردی: محلۀ اوین شهر تهران)» به این نتیجه رسیدند که از نگاه محله‌ای، بعد اجتماعی هویت پایه و اساس شکل‌گیری احساس تعلق مکانی است. هویت اجتماعی ساکنان محلۀ اوین با قدمتی بیش از هزار سال و تمدنی اصیل در پهنۀ یک محیط شهری، تحت­ تأثیر شرایطی، دچار تحول شده است. کاهش هویت اجتماعی در محلۀ اوین تحت­ تأثیر کاهش حس تعلق به گروه‌های محلی، کاهش تمایل به‌ زندگی در جامعۀ محلی و کاهش میزان مشارکت افراد در مراکز فرهنگی- اجتماعی و ورزشی محله است.

1-3- مبانی نظری پژوهش

دربارۀ هویت و تعلق مکانی، دانشمندان دیدگاه­های مختلفی را ارائه کرده­اند. بعضی از نظریه­پردازان از جمله رلف از مفهوم بی­مکانی استفاده می­کنند. از نظر رلف، بی­مکانی به کیفیت یکسان مکان­ها اشاره دارد؛ یعنی مکان­هایی که رویارویی با یکی از آنها به معنی رویارویی با همۀ آنهاست و تفاوتی میان اینجا و آنجا وجود ندارد. رلف معتقد است که هویت در محیط، نتیجۀ ارتباطات متقابل سه جزء است که در داخل یک مجموعه زندگی می­کنند؛ اول ترکیب ظاهری و کالبدی نمادها در محیط؛ دوم عملکردها و فعالیت­های قابل­مشاهده در محیط؛ سوم‌ مفاهیم نمادها در محیط (وارثی و قنبری، 1391: 145؛ به نقل از براتی، 1373: 426). حس مکان، احساس وابستگی انسان نسبت به مکانی است که در آن زندگی می­کند (بدیعی و دیگران، 1387: 157). به تعبیر کوپر مارکوس، با گذشت زمان و ایجاد علاقۀ فرد به محیط، محیط به یک لنگرگاه روانی تبدیل می­شود و احساس تعلق مکانی شکل می­گیرد (معلمی، 1386: 91). جانستون معتقد است که متخصصان جغرافیای انسانگرا در دهۀ 1970 برای تمییز گرایش خود از جغرافیدانان پیرو مکتب تحصلی پوزیتیویسم، بر روی حس­ جا یا ساخت‌یافتن محلی احساس تأکید کردند (پوراحمد، 1385: 80). به بیان برون و پرکینز، تعلق مکانی شامل علاقه­های مثبت تجربه‌شده­ای است که طی زمان و گاه به‌صورت ناخودآگاه و بر اساس پیوندهای رفتاری، احساسی و شناختی بین اشخاص، گروه­ها و محیط اجتماعی، کالبدی آنها شکل گرفته است. این­گونه علاقه­ها، چارچوب هویتی فرد و جامعه را به‌وجود می­آورد (رضازاده، 1385: 238). بنیتو و همکارانش نیز دلبستگی به مکان را وابستگی عاطفی یا مکان خاص و تبدیل فرد به‌عنوان بخشی از هویت مکان تعریف می­کند و ادعا می­کند که این امر در چارچوب فرایند اجتماعی و روانشناختی بین فرد و مکان پدید می­آید و نتیجه­اش احساس و علاقه نسبت به مکان است (Bonaituo et al,1998: 332). جیکوبز در این‌باره ضمن اشاره به دلبستگی به مکان به‌عنوان یک خصیصۀ انسانی عمیق‌ می­گوید: افراد در رویارویی با برخی از مکان­ها ابراز می­کنند «من به آن تعلق دارم» و به این وسیله به آن، مفهوم خانه می‌بخشند (Jacobs,1995: 109).

1-3-1- هویت

هویت برگرفته از صفات و مشخصات جوهری هر شیء یا شخص یا شهر است که به‌واسطۀ وجوهی همچون تمایز و تشابه، تدوام و تحول، وحدت و کثرت، شخصیت پیدا می­کند (شماعی و پوراحمد، 1392: 93). فرهنگ فارسی معین، واژۀ هویت را چنین تعریف کرده است: «آنچه که موجب شناسایی شخص باشد؛ یعنی آنچه که باعث تمایز یک فرد از دیگری باشد» (حیاتی، 1389: 12). در فرهنگ آکسفورد، هویت از لحاظ معنایی برابر با همانندی، همسانی، این­همانی و از لحاظ مفهومی برابر با شرایط مشخص‌شدن و تصریح اشخاص یا اشیاء است. شیخاوندی هویت را با تأکید بر «وجه تشخص» تعریف می­کند: «هویت مبین مجموعه‌خصایصی است که امکان تعریف صریح یک شیئ یا یک شخص را فراهم می­آورد» (شیخاوندی، 1380: 9). مهم­ترین مسأله شناخت هویت شهرها، نداشتن ابزار شناخت است که به‌طور بنیادی از درک غلط مفهوم هویت شروع می­شود (بهزادفر، 1386: 52). هویت و شخصیت شهر زمانی معنا پیدا می­کند که شاخص­های خاص شهر نمود یابند. شاخص­هایی که ریشه در مکان و زمان دارند و با سنت، عقاید و به‌طور کلی با دانش و فرهنگ آن جامعه پیوسته­اند. آنچه به شهر هویت می­بخشد، وابسته به برداشت­هایی است که ساکنان شهر از محیط اطراف خود دارند؛ بدین معنی که مفهوم هویت با کیفیت زندگی در شهر ارتباط دارد. همچنین هر شهر باید شخصیت و هویت خاص و بارز خود را داشته باشد (لطفی و محمدی، 1391، 68-62). همچنین هویت شهری وجه‌تمایز یک شهر از شهر دیگر بوده است و موجب حس تعلق مکانی شهروندان و مشارکت آنها در توسعۀ شهر می­شود (کیانی و دیگران، 1389، 22-23). از چند دهه پیش و به‌ویژه در سال­های اخیر، پرسش دربارۀ هویت و چیستی شهر یکی از مهم­ترین مسائل و بارزترین چالش­ها در حوزۀ فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی بوده است. «هویت» یکی از مهم­ترین مسائل و چالش‌های پیش روی جوامع در حال توسعه است. دهکدۀ جهانی ارتباطات، حجم گستردۀ اطلاعات و سرعت روزافزون در پیشرفت فناوری اطلاعات، فضایی را فراهم کرده است که ناگزیر به حضور در آن هستیم، بدون آنکه معیار سنجش و قدرت انتخاب و گزینش مشخصی داشته باشد. به این ترتیب، سازوکار حوزه­های مختلف عملکرد جامعه، شهرهای ما را دچار نقصان و اختلال کرده و «بحران هویت» را پدید آورده است (رهنما و رزاقیان، 1390: 52). بحران هویت یا احساس بی­هویتى به‌عنوان یکی از بحران­های زندگی انسان امروز در بسیارى از قلمروهاى آن و غالب جوامع مشاهده می‌شود (جهانی­دولت­آباد و دیگران، 1392: 192؛ به نقل از نقی­زاده، 1386: 37). نیاز به هویت، نیازی فطری است و انسان­ها تا زمانی که زنده­اند، نیازمندند خود را متعلق به مکانی بدانند. این حس تعلق در لامکان شکل نخواهد گرفت و زمینة بروز آن فقط در مکانی است که مؤلفه­های هویت‌ساز در آن نمایان باشد؛ بنابراین پرداختن به مؤلفه‌های هویت­ساز در محله حایز اهمیت است. فقدان هویت محله، مشکلاتی را در هویت فردی ساکنان و تعاملات آنها با فضاهای درون‌بافت و ویژگی­های کالبدی مکان‌ها به‌وجود می­آورد. این عامل منجر به کاهش انواع فعالیت‌های فیزیکی و اجتماعی ساکنان در بافت می‌شود (سرایی و دیگران، 1391: 30).

 1-3-2- تعلق مکانی

در بحث واژه­شناسی، لغت­نامه دهخدا، تعلق­ خاطر را علاقه‌داشتن، عشق به چیزی داشتن و میل به کسی داشتن معنی می­کند. از نظر ابن­خلدون تعلق ­خاطر داشتن، معادل تعصب تعریف می­شود. حس تعلق که به‌منظور بهره­مندی و تداوم حضور انسان در مکان نقش مهمی ایفا می­کند؛ به‌گونه­ای به پیوند فرد با بافت منجر می­شود، در این صورت انسان خود را جزئی از بافت می­داند و بر اساس تجربه­های خود از نشانه­ها، معانی، عملکردها و شخصیت، نقشی برای بافت در ذهن خود متصور می­سازد، این نقش نزد او منحصر به فرد است و در نتیجه مکان برای او مهم و قابل احترام می­شود. در این حالت است که می­توان در دمیدن روح تازه به بافت از آن بهره جست و فضا را کیفیت بخشید و زیبایی آن را درک کرد. در کل باید در نظر داشت که اعلی­ترین مرحلۀ رابطۀ انسان و فضا، حس تعهد و تعلق شخص نسبت به فضاست. این حس از دو عامل مؤثر فضا و انسان به صورت توأمان ساخته شده است و تعییرات هرکدام در میزان تعلق مؤثر است (مسعود و دیگران، 1391: 77). در واقع، تعلق مکانی رابطۀ هم‌پیوندی است که میان انسان و محیط برقرار است. برخاسته از چنین تعاملی است که محیط به لنگرگاهی روانی بدل می­شود؛ گاه این تعلق مکانی از سطح تجربه­های احساسی– شناختی فردی می­گذرد و با احساس مشترک جمعی در محدودۀ فضایی پهناورتر تا سطح یک کشور و برای یک ملت می‌گسترد. تعلق مکانی علایق خوشایند تجربه­شده­ای است که طی زمان و گاه به‌صورت ناخودآگاه و بر بنیاد پیوندهای رفتاری، احساسی و شناختی میان اشخاص یا گروه­ها و محیط اجتماعی کالبدی آنها شکل گرفته است. این­گونه علایق چارچوب هویتی فرد و جامعه را به‌وجود می­آورد. به هر حال، تعلق به مکان سطحی فراتر از حس مکان است؛ زیرا در بهره‌مندی و دوام حضور انسان در مکان نقش تعیین‌کننده­ای دارد. تعلق مکان که بر پایۀ حس مکان پدید می­آید، امری فراتر از آگاهی از استقرار در یک مکان است. این حس به پیوند فرد با مکان می­انجامد و در آن انسان خود را جزئی از مکان می­داند و بر اساس تجربه­های خود از نشانه­ها و عملکردها، نقشی برای مکان در ذهن خود متصور می­شود و مکان برای او قابل احترام خواهد بود (کاویانی­راد و فتاحی، 1391: 34). اهمیت تعلق مکانی و نقشی که این حس پنهان بر سرنوشت یک مکان و فضا می‌گذارد را می‌توان به راحتی از روی چند بیت شعر از مولوی تشخیص داد. ابیاتی که به این مضمون است:

منازاینخانۀپرنوربهدرمی­‌نروم

منازاینشهرمبارکبهسفرمی‌نروم

منمواینصنموعاشقیوباقیعمر

 منازاوگربکشیجایدگرمی‌نروم

این ابیات به‌خوبی تأثیر عمیق تعلق مکانی را بر روی انسان­ها نشان می­دهد، به گونه­ای که اگر این احساس به‌خوبی سامان داده شود، تأثیرات بسیاری را در رابطه با بسترسازی، توسعه و مشارکت اجتماعی دارد. احساسی که در شهرسازی و برنامه­ریزی شهری مدرن مغفول مانده و سبب ایجاد مکان­های بی­هویت و لامکان شده است که دارای کمترین رابطه با ساکنان خود است و کمکی در راستای تقویت احساس تعلق مکانی ندارند. اهمیت این موضوع تا به حدی است که مقام معظم رهبری نیز در راستای توجه به این عوامل کیفی، ذهنی و پنهان، بر مواردی تأکید کرده‌اند؛ نظیر این بیانات حضرت آقا در زمینۀ شهرسازی و برنامه‌ریزی شهری مطلوب که فرموده­اند:

«وقتی که نمای شهری متوازن و زیباست، شهروند وقتی که عبور می­کند از آنجا، اعصابش آرامش پیدا می­کند، حالت مطلوب پیدا می­کند. این در کارکرد او، در معاشرت او، اگر معلم است، اگر کارگر است، اگر کارمند اداری است، اگر کاسب است یا اگر عالم است، اثر می­گذارد؛ بنابراین زیباسازی به معنای این نیست که می­خواهیم یک کار تجملاتی انجام دهیم که بعضی بگویند آقا این هدردادن است. نه این یک کار اصلی است. زیباسازی به معنایی، مثل سالم‌سازی مزاج مردم است. به‌معنای سالم­سازی اعصاب مردم است. چشم­نوازبودن، روح‌نوازبودن، دلنشین‌بودن، اینها چیزهایی است که در ساختن شهر یک معیار است».

1-4- روش پژوهش

روش پژوهش حاضر، توصیفی‌– تحلیلی است و شیوۀ گردآوری اطلاعات به دو صورت‌ اسنادی و پیمایشی است. با استفاده از روش اسنادی، ابعاد مفهومی و نظری موضوع بررسی و از روش پیمایشی نیز برای بررسی چگونگی توزیع و روابط بین متغیرهای وابسته و مستقل استفاده شده است. در روش پیمایشی، پس از گردآوری اطلاعات با استفاده از ابزار پرسشنامه و پردازش داده­ها با نرم‌افزار SPSS، با توجه به سطح سنجش متغیرها از روش­های آماری توصیفی (جداول توزیع فراوانی) و آماره­های استنباطی (آزمون­ آماری تی و پیرسون) برای تجزیه و تحلیل اطلاعات استفاده شده است.

جامعۀ آماری ساکنان بافت قدیم شهر کاشان را 44548 خانوار تشکیل می­دهد (مهندسین مشاور باغ اندیشه، 1389: 3). حجم نمونه با استفاده از فرمول نمونه­گیری کوکران[1] و سهم اطمینان 95 درصد، تعداد 384 خانوار محاسبه و به‌صورت سهمیه­ای و تصادفی بین آنها توزیع و جمع­آوری شد. در جدول 1، حجم نمونه برای محلات مختلف محاسبه شده است.

جدول 1: جامعۀ آماری و حجم نمونۀ پژوهش

محله

مساحت

جمعیت

حجم نمونه

پشت مشهد بالا

8/99

10757

93

بازار

4/76

4633

40

طاهر و منصور

6/84

7637

66

سلطان میراحمد و درب اصفهان

8/94

8186

70

محتشم

9/66

5484

47

پشت مشهد پایین

60

7855

68

کل

5/482

44548

384

منبع: مهندسین مشاور باغ اندیشه، 1389 و محاسبات نگارندگان، 1393

در پژوهش حاضر، برای افزایش درجه اعتبار، از روش صوری استفاده شده است (هومن، 1376: 228). بدین‌منظور، پرسشنامه بعد از تدوین در اختیار صاحب­نظران، متخصصان و استادان قرار گرفت و پس از جمع­آوری نظرات آنها، اصلاحات لازم انجام شد. برای تعیین روایی این پژوهش از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است (ساروخانی، 1382: 151). در این پژوهش میزان آلفای محاسبه‌شده، اعداد مطلوبی است و می­توان گفت که دقت لازم برای احراز پایایی سازه­ها در پرسشنامه به‌کار گرفته شده است و گویه­های طراحی‌شده برای سنجش متغیرها با یکدیگر همبستگی درونی دارند.

جدول 2: ضریب آلفای کرونباخ متغیرهای پژوهش

متغیر

احساس تعلق

رضایت از امکانات

ویژگی­های محیطی

ویژگی­های اجتماعی

ضریب آلفا

78/0

71/0

75/0

65/0

منبع: محاسبات نگارندگان، 1393

1-5- محدودۀ مورد مطالعه

محدودۀ بافت قدیم به شش محلۀ قدیمی شهر کاشان شامل محلات پشت مشهد بالا، بازار، طاهر و منصور، سلطان امیراحمد و درب اصفهان، محتشم و مشت مشهد پایین قابل تقسیم است. مساحت بافت قدیم شهر کاشان، 5/482 هکتار با جمعیت 44552 نفر است که از شمال به خیابان­های طالقانی و کاشانی، از جنوب به خیابان­های یثربی و غیاث­الدین جمشید، از غرب به خیابان ملاحسن و از شرق به خیابان ملامحسن محدود شده است. این محلات، تمامی شهر دوران قاجار و بخش عمدل توسعۀ شهر تا سال 1300 را در برگرفته است. از مهم­ترین ویژگی­های محلات قدیمی شهر که تقریباً در تمامی آنها مشترک است، می­توان به شبکۀ ارگانیک، مصالح بومی (عمدتاً خشت و گل)، ارتفاع کم ابنیه، تعدد ابنیۀ واجد ارزش­های معماری و میراث فرهنگی و ساختار سنتی محلات اشاره کرد. محدودۀ بافت قدیم کاشان از نخستین سال­های قرن حاضر، مداخلات وسیع و بعضاً ویرانگری را تجربه کرده که در کنار تغییر مناسبات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی 50 سال اخیر و عدم معاصرسازی بافت، با توجه به ارزش­های ذاتی و نیازهای زندگی امروزی، موجبات فرسودگی کالبدی و عملکردی آن را فراهم کرده است (مهندسین مشاور باغ اندیشه، 1389: 3)

 

شکل 1: محدودۀ بافت قدیم شهر کاشان

مأخذ: مهندسین مشاور نقش جهان پارس، 1389

 

2-                یافته­های پژوهش

2-1-        یافته­های توصیفی

با توجه به نتایج به دست آمده، در مورد نمونۀ مورد بررسی باید گفت 78 درصد مرد و 22 درصد را زنان تشکیل دادند. از نظر وضعیت تأهل، 8/60 درصد متأهل و 2/39 درصد مجرد بودند. 6/57 درصد مدرک دیپلم و کمتر داشتند و فقط 28 درصد دارای تحصیلات دانشگاهی و بقیه بی­سواد بودند. 8/60 درصد پاسخگویان کمتر از 500 هزار و 2/39 درصد بیشتر از 501 هزار تومان درآمد داشتند.

میزان احساس تعلق خاطر ساکنان به محل سکونت در جدول 3 نشان داده شده است. 4/48 درصد پاسخگویان به میزان کم و خیلی کم به محل سکونت خود تعلق ­خاطر دارند، در حالی­که 9/22 درصد به میزان زیاد و خیلی زیاد احساس تعلق دارد. نتایج آزمون تی نیز نشان می­دهد، با توجه به میانگین 81/2 درصد، میزان تعلق ­خاطر در بین ساکنان با توجه به حد متوسط (عدد 3)، از وضعیت مناسبی برخوردار نیست. بنابراین باید بگوییم که ساکنان دارای حس تعلق مکانی قوی نسبت به محل زندگی‌شان نیستند و علاقۀ چندان زیادی به زادگاه خود و منطقۀ محل سکونت خود ندارند.

 

جدول 3: توزیع فراوانی و درصد میزان احساس تعلق به محل سکونت

 

احساس تعلق

خیلی کم

کم

متوسط

زیاد

خیلی زیاد

میانگین

فراوانی

45

141

110

18

70

81/2

درصد

7/11

7/36

6/28

7/4

2/18

آزمون تی

مقدار t

درجه آزادی

معناداری

اختلاف میانگین

پایین

بالا

964/2-

383

003/.

19/.-

32/.-

06/.-

منبع: مطالعات میدانی نگارندگان، 1393

 

 

طبق جدول 4، بیشترین میانگین رضایتمندی در پاسخگویان از امکانات مربوط به مراکز خرید با میانگین 97/3 درصد، بازار با میانگین درصد 79/3 و انجمن­های محلی با میانگین 19/3 درصد است؛ در حالی­که کمترین میزان رضایتمندی در پاسخگویان از امکانات مربوط به سالن سینما با میانگین 69/1 درصد، مؤسسات خیریه با میانگین 74/1 درصد و قهوه­خانه و رستوران با میانگین 9/1 درصد است. 

 

جدول 4: توزیع فراوانی، درصد و میانگین متغیر رضایت از امکانات محل سکونت

 

امکانات

میزان امکانات

خیلی کم

کم

متوسط

زیاد

خیلی زیاد

میانگین

پارک و بوستان

4/22

8/26

5/36

5/11

9/2

46/2

امکانات آموزشی فوق برنامه

5/12

2/35

44

8/6

6/1

5/2

کتابخانه

8/31

9/28

6/26

3/6

3/6

27/2

سالن سینما

9/53

6/27

4/15

8/1

3/1

69/1

خانه فرهنگ

4/21

1/34

6/27

7/11

2/5

45/2

زمین فوتبال

8/18

6/32

32

7/10

6

53/2

باشگاه ورزشی

8/12

6/28

7/23

3/26

6/8

89/2

مسجد

6/27

8/31

7/17

4/17

5/5

41/2

کافی­شاپ و کافی­نت، ویدیو کلوپ

2/37

9/34

3/14

5/13

-

04/2

قهوه­خانه و رستوران

6/40

8/37

4/15

1/3

1/3

9/1

مدرسه

6/26

9/47

7/17

5/6

3/1

08/2

ایستگاه آتش­نشانی

6/27

8/44

8/19

4/3

4/4

12/2

اتوبوس (وسایل حمل و نقل عمومی)

7/30

6/39

6/21

4/4

6/3

11/2

مؤسسات خیریه

7/55

8/26

6/9

9/2

9/4

74/1

مراکز خرید

3/6

3/8

3/13

8/26

3/45

97/3

بازار

4/4

6/3

3/27

9/40

7/23

79/3

انجمن­های محلی

5/5

6/27

4/23

2/29

3/14

19/3

درمانگاه و کلینیک

4/15

3/27

2/17

2/29

9/10

93/2

منبع: مطالعات میدانی نگارندگان، 1393

 

 

2-2- یافته­های استنباطی

- بین میزان احساس تعلق به محله و میزان رضایت از امکانات رابطۀ معنادار وجود دارد.

همان­طور که در جدول 5 ملاحظه می‌شود، سطح معناداری برای دو متغیر 043/0 درصد است و چون این مقدار در سطح اطمینان 95/0‌درصد از سطح خطای 05/0‌درصد کمتر است، پس فرض متغیر احساس تعلق خاطر و میزان رضایت از امکانات معنا‌دار بوده است و فرضیۀ پژوهش تأیید می­شود. بدین معنی که با افزایش میزان رضایتمندی، میزان تعلق ساکنان به سکونت در این محله افزایش می‌یابد. افزایش کمّی و کیفی امکانات در محلات مورد مطالعه، این انگیزه را در افراد ایجاد می­کند که نسبت به محل زندگی خود احساس تعلق مکانی بیشتری داشته باشند.

 

جدول 5: همبستگی پیرسون بین متغیر احساس تعلق خاطر و رضایت از امکانات

                           تعلق

امکانات

ضریب همبستگی

معنا­داری

تعداد

164/.

043/.

384

منبع: مطالعات میدانی نگارندگان، 1393

- بین میزان تمایل به نوسازی و بهسازی محله و میزان احساس تعلق به محله رابطۀ معنادار وجود دارد.

جدول 6 میزان احساس تمایل به نوسازی محل سکونت را نشان می­دهد. 1/47 درصد پاسخگویان به میزان کم و خیلی کم به تمایل به نوسازی محل سکونت دارند در حالی­که 7/24 درصد به میزان زیاد و خیلی زیاد است. نتایج آزمون تی نیز نشان می­دهد، با توجه به میانگین 55/2، میزان تمایل به نوسازی در بین ساکنان از وضعیت مناسبی با توجه به حد متوسط (عدد 3) برخوردار نیست.

جدول 6: توزیع فراوانی، درصد و میانگین متغیر تمایل به نوسازی

 

تمایل به نوسازی

خیلی کم

کم

متوسط

زیاد

خیلی زیاد

میانگین

فراوانی

103

78

108

80

15

55/2

درصد

8/26

3/20

1/28

8/20

9/3

آزمون تی

مقدار t

درجه آزادی

معنا­داری

اختلاف میانگین

پایین

بالا

402/7-

383

000/.

45/.-

57/.-

33/.-

منبع: مطالعات میدانی نگارندگان، 1393

 

 

به‌منظور بررسی رابطۀ دو متغیر احساس تعلق خاطر و تمایل به نوسازی و بهسازی از آزمون همبستگی پیرسون استفاده کردیم. همان­طور که ملاحظه می‌شود، سطح معناداری برای دو متغیر 012/0 درصد است و چون این مقدار در سطح اطمینان 95/0 درصد از سطح خطای 05/0 درصد کمتر است، پس فرض متغیر احساس تعلق خاطر و تمایل به نوسازی و بهسازی معنا­دار بوده است و فرضیۀ پژوهش تأیید می­شود. بدین معنی که با ارتقای میزان تعلق خاطر ساکنان به محل سکونت میزان تمایل به مشارکت در نوسازی و بهسازی را نیز افزایش داد (جدول 7). به عبارت دیگر، دلبستگی به مکان و احساس تعلق به آن، در افراد این انگیزه را ایجاد می­کند که به احیا و نوسازی همه­جانبة محیط­های خانگی و محله­‌ای بپردازند.

جدول 7: همبستگی پیرسون بین متغیر احساس تعلق خاطر و تمایل به نوسازی و بهسازی

         تعلق                                

نوسازی و بهسازی                       

ضریب همبستگی

معنا­داری

تعداد

114/.

012/.

384

منبع: مطالعات میدانی نگارندگان، 1393

- بین ویژگی­های محیطی و میزان تعلق خاطر به محله رابطۀ معنادار وجود دارد.

همان‌طور که در جدول 8 مشاهده می­شود، پاسخگویان دربارۀ ویژگی­های محیطی محل سکونت خود معتقدند که سیمای بصری محله نامناسب (با میانگین ‌62/3 درصد)‌، آلودگی صوتی آن زیاد (63/3 درصد)، محلۀ آنها بیشتر قدیمی است (05/3 درصد)، تقریباً غیر قابل­تحمل (96/2 درصد)، بسیار زیاد آسیب­پذیر در برابر زلزله (89/1 درصد)، خدمات متنوع و کافی نیست (89/2 درصد)، حرکت و حمل و نقل در آن به سختی صورت می­گیرد (97/2 درصد)، سیمای بصری نامناسب است (62/3 درصد) و کیفیت آسفالت معابر رضایت­بخش نیست (73/2 درصد).  

جدول 8: توزیع درصد و میانگین ویژگی­های محیطی محل سکونت پاسخگویان

 

ویژگی­های محیطی

خیلی زیاد

زیاد

متوسط

کم

خیلی کم

میانگین

قدیمی‌بودن

1/9

4/29

4/23

3/32

5/5

05/3

قابل تحمل

9/2

8/26

5/43

9/16

9/9

96/2

خلوت و آرام

9/2

7/16

4/47

7/29

4/3

86/2

مقاوم در برابر زلزله

5/.

9/8

6/15

2/29

8/45

89/1

قابل امدادرسانی

8/1

4/9

6/20

3/32

9/35

09/2

معابر وسیع و مناسب

5/13

7/4

3/32

6/26

4/17

87/2

ساختمان­های نوساز

5/5

24

3/19

8/19

31.5

52/2

بومی­نشین

8/7

3/27

1/16

3/27

4/21

73/2

نرخ بیکاری

5/11

7/23

18

4/29

7/17

82/2

خدمات متنوع و کافی

8/7

6/27

8/25

7/23

1/15

89/2

آلودگی صوتی

3/33

5/31

1/2

9/21

4/9

63/3

کارهای خلاف قانون

6

5/13

9/27

5/36

1/16

56/2

بزهکاری

4/9

6/21

7/30

7/17

6/20

81/2

محیطی ناامن

6

4/34

4/29

4/21

9/8

07/3

حرکت (حمل و نقل) مشکل

6

4/21

3/44

1/21

3/7

97/2

آلودگی محیطی (زباله)

7/4

4/21

7/42

3/27

9/3

95/2

سیمای بصری نامناسب

7/42

1/15

1/15

4/16

7/10

62/3

کیفیت آسفالت معابر

3/6

5/18

5/25

4/21

9/27

73/2

ساختمان­های مخروبه و متروکه

9/2

9/8

1/20

1/46

1/22

75/3

منبع: مطالعات میدانی نگارندگان، 1393

 

 

با توجه به جدول 9، سطح معناداری برای دو متغیر 002/0 درصد است و چون این مقدار در سطح اطمینان 95/0 درصد از سطح خطای 05/0 درصد کمتر است، پس فرض متغیر احساس تعلق خاطر و ارتقای ویژگی‌های محیطی معنا­دار بوده است و فرضیۀ پژوهش تأیید می­شود. بدین معنی که با ارتقای ویژگی­های محیطی می­توان میزان تعلق خاطر ساکنان را افزایش داد.  

جدول 9: همبستگی پیرسون بین متغیر احساس تعلق خاطر و ارتقای ویژگی­های محیطی

         تعلق                   

ویژگی­های

محیطی

ضریب همبستگی

معنا­داری

تعداد

478/.

002/.

384

منبع: مطالعات میدانی نگارندگان، 1393

- بین ویژگی­های اجتماعی و میزان تعلق به محله رابطه وجود دارد.

جدول 10‌ ویژگی­های اجتماعی پاسخگویان در محل سکونت خود را نشان می­دهد. بیشترین میانگین در بین ویژگی­های اجتماعی مربوط است به ویژگی اهل مشارکت‌بودن با میانگین 62/3 درصد و کمترین میانگین مربوط به ویژگی سنتی‌بودن اهالی با میانگین 73/2 درصد است.

 

جدول 10: توزیع فراوانی، درصد و میانگین پاسخگویان بر حسب ویژگی­های اجتماعی

 

ویژگی­های اجتماعی

خیلی زیاد

زیاد

متوسط

کم

خیلی کم

میانگین

صمیمی

1/16

5/36

9/27

5/13

6

43/3

سنتی

3/6

5/18

5/25

4/21

9/27

73/2

مذهبی

6

4/21

3/44

1/21

3/7

97/2

قابل اعتماد

7/4

4/21

7/42

3/27

9/3

95/2

اهل مشارکت (جمعگرا)

7/42

1/15

1/15

4/16

7/10

62/3

قابل معاشرت

1/28

4/21

5/25

5/18

6/6

56/3

یاریگر

6/21

9/21

6/14

8/19

1/22

01/3

منبع: مطالعات میدانی نگارندگان، 1393

 

 

 همان­طور که در جدول 11 ملاحظه می‌شود، سطح معنا­داری برای دو متغیر 029/0 درصد است و چون این مقدار در سطح اطمینان 95/0 درصد از سطح خطای 05/0 درصد کمتر است، پس فرض متغیر احساس تعلق خاطر و ارتقای ویژگی­های اجتماعی معنادار بوده است و فرضیۀ پژوهش تأیید می­شود. بدین معنی که با ارتقای ویژگی­های اجتماعی می­توان میزان تعلق خاطر ساکنان را افزایش داد و برعکس.

مردم در زمانی که به مسئولیت­پذیری و پاسخگوبودن همدیگر اعتماد داشته باشند، تمایل بیشتری به مشارکت در ادارۀ امور محلی خواهند داشت. برعکس زمانی که شهروندان یک جامعه، اطمینان از اثرگذاری مشارکت خود بر هم­نوعان خود را از دست بدهند، جامعه با پدیدۀ بی­اعتمادی روبه‌رو می­شود. به‌طور کلی می­توان گفت حس تعلق به مکان از طریق برانگیختن مشارکت شهروندان باعث اعتماد بیشتر شهروندان می­گردد، داشتن جوامعی با سرمایه‌های اجتماعی بالا و مشارکت آگاهانۀ شهروندان مستلزم وجود حس تعلق به مکان، محله و شهر است.

جدول 11: همبستگی پیرسون بین متغیر احساس تعلق خاطر و ارتقای ویژگی­های اجتماعی

          تعلق                          

ویژگی­های اجتماعی

ضریب همبستگی

معنا­داری

تعداد

234/.

029/.

384

منبع: مطالعات میدانی نگارندگان، 1393

 

3- نتیجه­گیری

حس تعلق مکان به مفهوم حس مکان در ادراک ذهنی مردم از محیط و احساسات کم و بیش‌ آگاهانه آنها از محیط خود است که شخص را در ارتباط درونی با محیط قرار می­دهد، به گونه­ای که فهم و احساسات فرد با زمینۀ معنایی محیط پیوند خورده و یکپارچه می­شود. این حس، عاملی است که موجب تبدیل یک فضا به مکانی با خصوصیات حسی و رفتاری ویژه برای افراد خاص می­شود. حس مکان و تعلق مکانی، علاوه بر اینکه موجب احساس راحتی از یک محیط می­گردد، باعث دستیابی به هویت برای افراد می­شود. حس تعلق مکانی و مکان‌دوستی طی فرایندها و تعادلی که بین انسان و محیط­ زیست و زادگاه انسان پدید می­آید و نیز چیزهای مثبت و منفی که بین انسان و محیط رد و بدل می­شود، ایجاد می­گردد و مرتب در زندگی و فعالیت­‌ انسان­ها انعکاس می­یابد. تعلق مکانی به این معناست که مردم خود را به واسطۀ مکانی که در آن به دنیا آمده‌اند و در آن رشد کرده­اند، تعریف می­کنند. این احساس اگر به خوبی شناخته و تقویت شود، بر روی ماندگاری افراد در محل زیست و زادگاهشان تأثیر می‌گذارد و باعث افزایش آن می‌شود تا جایی که افراد حاضر می­شوند برای دفاع از محل و مکانی که به آن تعلق دارند، فداکاری نیز بکنند. در همین راستا، در پژوهش حاضر به سنجش عوامل مؤثر بر احساس تعلق خاطر ساکنان بافت قدیم شهر کاشان پرداخته شد. نتایج نشان می­دهد‌ 4/48 درصد پاسخگویان به میزان کم و خیلی کم به محل سکونت خود تعلق خاطر دارند. نتایج آزمون تی نیز نشان می‌دهد‌ با توجه به میانگین 81/2 درصد میزان تعلق‌ خاطر در بین ساکنان از وضعیت مناسبی با توجه به حد متوسط (عدد 3) برخوردار نیست. بیشترین میانگین رضایتمندی در پاسخگویان از امکانات، مربوط به مراکز خرید (با میانگین 97/3 درصد)، بازار (79/3 درصد) و انجمن­های محلی (19/3 درصد) است؛ در حالی­که کمترین میزان رضایتمندی از امکانات، مربوط به سالن سینما (با میانگین 69/1 درصد)، مؤسسات خیریه (74/1 درصد) و قهوه­خانه و رستوران (9/1 درصد) است. همچنین پاسخگویان دربارۀ ویژگی­های محیطی محل سکونت خود معتقدند که سیمای بصری محله نامناسب (با میانگین 62/3 درصد)، آلودگی صوتی آن زیاد (63/3 درصد)، محلۀ آنها بیشتر قدیمی است (05/3 درصد)، تقریباً غیر‌قابل ­تحمل (96/2 درصد)، بسیار زیاد آسیب­پذیر در برابر زلزله (89/1 درصد)، خدمات متنوع و کافی نیست (89/2 درصد)، حرکت و حمل و نقل در آن به سختی صورت می­گیرد (97/2 درصد)، سیمای بصری نامناسب است (62/3 درصد) و کیفیت آسفالت معابر رضایت­بخش نیست (73/2 درصد). در ادامه، بر اساس ضریب همبستگی پیرسون بین متغیرها نتایج زیر به دست آمد: سطح معناداری دو متغیر احساس تعلق خاطر و رضایت از امکانات 043/0 درصد است؛ بدین معنی که با افزایش میزان رضایتمندی، میزان تعلق ساکنان به سکونت در این محله افزایش یافت. این میزان بین متغیرهای احساس تعلق خاطر و تمایل به نوسازی و بهسازی، 012/0 درصد بوده است و بدین معناست که با ارتقای میزان تعلق خاطر ساکنان به محل سکونت، میزان تمایل به مشارکت در نوسازی و بهسازی نیز افزایش می‌یابد. بین متغیر احساس تعلق خاطر و ارتقای ویژگی­های اجتماعی سطح معنا­داری 029/0 درصد است؛ یعنی با ارتقای ویژگی­های اجتماعی می­توان میزان تعلق خاطر ساکنان را افزایش داد و برعکس. به‌طور کلی می‌توان نتیجه گرفت که بافت قدیم شهر کاشان در حال حاضر بیانگر هویتی نیست که از ابتدا برای آن تعریف شده است و تصویر ذهنی و سیمایی که از این بافت در ذهن ساکنان این بافت­ها نقش بسته است، به‌دلیل وضعیت نابسامان و برنامه­ریزی‌نشده، بسیار آشفته است و خوانایی، ابعاد زیباشناختی، بافت، مقیاس، شکل بافت، ردیف پنجره‌ها، مصالح و غیره که از مشخصه­های اصلی سازندۀ هویت است، در این بافت رعایت نشده است و بافت نه در عمل و نه در ذهن افراد دارای هویت شایسته­ای نیست و نتوانسته است حس تعلق خاطر و این­همانی را با افراد برقرار کند.



[1] -Cochran

امیرکافی، مهدی و شکوفه فتحی (1390)، بررسی عوامل مؤثر بر دلبستگی به محلۀ مسکونی «مطالعۀ موردی: شهر کرمان»، بی­جا، صص 26-2.
ایزدی، حسن، سپیده برزگر، عبدالرضا پاکشیر و خلیل حاجی­پور (1392)، سنجش ارزش­های محیطی اثرگذار بر رضایتمندی از محل سکونت، موردشناسی: محدودۀ معالی­آباد شیراز، فصلنامۀ جغرافیا و آمایش شهری- منطقه­ای، شمارۀ 11، صص 66-49.
بدیعی، مرجان، موسی پناهنده­خواه و راضیه مختاری (1387)، نقش حس مکانی در هویت بومی (مطالعۀ موردی: دانشجویان یاسوجی دانشگاه­های تهران)، فصلنامۀ ژئوپلیتیک، سال چهارم‌، شمارۀ 2، صص 175-157.
براتی، ناصر (1373)، توسعۀ جدید شهری و شهرهای جدید (هویتی جدید یا فقدان هویت)، مجموعه مقالات ارائه‌شده در کنفرانس بین­المللی توسعۀ شهری و شهرهای جدید، چاپ اول، تهران، انتشارات شرکت عمران شهرهای جدید.
بهزادفر، مصطفی (1386)، هویت شهر نگاهی به هویت شهر تهران، نشر شهر، تهران.
پوراحمد، احمد (1385)، قلمرو و فلسفه جغرافیا، چاپ اول، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
جهانی­دولت­آباد، رحمان، علی شماعی و اسماعیل جهانی دولت­آباد (1392)، سنجش میزان هویت محله­ای با تأکید بر نقش نهادهای مردمی در منطقه 7 تهران، نشریۀ تحقیقات کاربردی علوم جغرافیایی، سال سیزدهم، شمارۀ 31، صص210-191.
حیاتی، عقیل (1389)، ارزیابی مؤلفه­های هویت­بخش محلات شهری، نمونۀ موردی: محلۀ اوین شهر تهران، پایان­نامۀ کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس تهران.
دانشپور، سیدعبدالهادی، منصور سپهری مقدم و مریم چرخچیان (1388)، تبیین مدل دلبستگی به مکان و بررسی عناصر و ابعاد مختلف آن، نشریۀ هنرهای زیبا، شمارۀ 38، صص 48-37.
رضازاده، راضیه (1385)، رویکردی روان‌شناسانه و جامعه‌شناسانه به هویت مکانی در شهرهای جدید، مجموعه مقالات ارائه‌شده در کنفرانس بین­المللی توسعۀ شهری و شهرهای جدید، چاپ اول، تهران، انتشارات شرکت عمران شهرهای جدید.
رضویان، محمدتقی، محمدکاظم شمس­پویا و عبدالله ملاتبارلهی (1393)، کیفیت محیط کالبدی و حس مکان موردشناسی: دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی تهران، فصلنامۀ جغرافیا و آمایش شهری– منطقه­ای، شمارۀ 10، صص 96-87.
رهنما، محمدرحیم و فرزانه رزاقیان (1390)، نقش آمایش شهری در هویت­یابی فضایی- کالبدی محور بلوار پیروزی مشهد، مجلۀ جغرافیا و توسعۀ ناحیه‌ای، شمارۀ 17، صص 79-49.
سرایی، محمدحسین، فریبا بهرامی و شیرین مهره­کش (1391)، مؤلّفه­های هویّت­بخش محلّه­های تاریخی شهر «بافت پیرامون مسجد جامع شهر اصفهان»، فصلنامۀ مطالعات شهر ایرانی- اسلامی، شمارۀ 8، صص 38-29.
شماعی، علی و احمد پور­احمد، (1392)، بهسازی و نوسازی شهری از دیدگاه جغرافیا، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ پنجم.
شیخاوندی، داور (1380)، ناسیونالیسم و هویت ایرانی، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، تهران، صص 31-20.
ضرابی، اصغر و محمد قنبری (1389)، شهر سالم، مجموعه مقالات دومین همایش ملی شهر سالم، کد 75.
عقیلی، اسماعیلی، کرامت­اله زیاری و ابوالفضل مشکینی (1393)، ارزیابی هویت اجتماعی در محلات شهری (نمونۀ موردی: محلۀ اوین شهر تهران)، مجلۀ پژوهش­های جغرافیای انسانی، در نوبت چاپ.
کاویانی­راد، مراد و مصطفی فتاحی (1391)، تأثیر هویت مکانی بر همگرایی ملی، مجلۀ برنامه­ریزی و آمایش فضا، دورۀ شانزدهم، شمارۀ 1، صص 41-25.
کیانی، اکبر، فرضعلی سالاری و محمدصادق افراسیابی (1389)، بررسی هویت شهری در بهسازی و نوسازی بافت­های تاریخی مطالعۀ موردی : شهر گور–فیروزآباد، مجلۀ فضای جغرافیایی، سال دهم، شمارۀ 30، صص21-43  .
لطفی، صدیقه و عبدالحمید محمدی (1391)، بررسی ارتباط نمادهای شهری با هویت شهر، مطالعۀ موردی‌: شهر گنبد کاووس، فصلنامۀ جغرافیا و برنامه­ریزی منطقه­ای‌، سال دوم، شمارۀ 2، صص 70-61.
مسعود، محمد، عیسی حجت و شهریار ناسخیان (1391)، زیبایی­شناسی تطبیقی مؤلفه­های حس مکان و حس تعلق در فضای شهری، نشریۀ پژوهش و هنر، سال دوم، شمارۀ سوم، صص 86-71.
معلمی، محسن (1386)، هویت شهری، هویت مسکونی، مفاهیم گمشدۀ امروزی، ماهنامۀ راه و ساختمان، شمارۀ 50.
مهندسین مشاور باغ اندیشه (1389)، طرم تفصیلی شهر کاشان.
نقی­زاده، محمد (1386)، ادراک زیبایی و هویت شهر (در پرتو تفکر اسلامی)، اصفهان، انتشارات شهرداری اصفهان.
وارثی، حمیدرضا و محمد قنبری (1391)، بررسی و تحلیل احساس تعلق خاطر و خدمات شهری در شهرهای جدید ایران (مطالعۀ موردی: شهرجدید بینالود)، مجلۀ جغرافیا و توسعۀ شهری، شمارۀ 2، صص 161-139.
وارثی، حمیدرضا، مهدی عامل­بافنده و محمد محمدزاده (1389)، بررسی و تحلیل مؤلفه­های هویت شهری و رابطۀ آن با میزان تعلق مکانی ساکنین شهرهای جدید، مطالعۀ موردی: شهر گلبهار، مجلۀ پژوهش و برنامه‌ریزی شهری، سال اول، شمارۀ دوم، صص 36-17.
Bonaiuto, M., Aiello, A., Perugini, M., Bonnes, M. and Ercolani, A.P. (1999), 'Multidimensional Environment quality and neighbourhood attachment', Urban Environment, 19, pp. 331-352..
Hashas, M. (2003), 'Residents' Attachment to New Urbanist versus Conventional Suburban Developments', PhD dissertation in Community and Environmental design, North Carolina State University.
Ismail. I. S, Shamsuddin. Sh & Bashri, S. A. ,)2008(, an Evaluation of Residents Perception of Identity Putrajaya New Town, Journal Alam Bina, Jilid 13; No. 4.
Jacobs, M. (1995), Sustainability and community: Environment, economic rationalism and sense of place, Australian Planner, 32 (2), pp. 109 - 115.
Marris, P. (1996), The Politics of Uncertainty: attachment in private and public life, New York, Routledge.
Mesch, G.S. and Manor, O. (1998), 'Social ties, environmental perception, and local attachment', Environment and Behavior, 30:4, pp. 504-519.
Milligan, M.J. (1998), 'Interactional past and potential: the social construction of place attachment', Symbolic Interaction, 21:1, pp. 1-33.
Rubinstein, R.L and Parmelee, P.A. (1992), 'Attachment to place and representation of the life course by the elderly', In I. Altman and S. M. Low (Eds.), Place Attachment, New York, Plenum Press.
Stedman, R. C. (2003), 'Is it really a social construction? The contribution of physical environment to Sense of place', Society and Natural Resources, 16, pp.671-685.