نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار جغرافیا و برنامهریزی روستایی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران
2 دانشجوی کارشناسی ارشد جغرافیا و برنامه ریزی روستایی دانشگاه رازی، کرمانشاه ، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Extended abstract 1- Introduction Thanks to improvements in transportation and communication technology and expansion of various spatial interactions nowadays villages are more dynamic than to the past. In such condition not only traditional concept of rural âurban dualism but also uniform look to rural groups and stratums turns pale. More than every time location selecting for lifeâs basic functions isnât limited to a unique geographic place and as a result multi-spatial families formed. Absentee (urbanized) farmers are obvious example of such evolution. Their seasonal presence in villages created distinct pattern of water and soil resourcesâ exploitation in compare with resident farmers. Hence the research main question is that absentee farmersâ emergence has what impacts on organizing production procedure and exploiting villagesâ resources. To this end the research was conducted at Hoome sub district in Harsin County. 2- Methodology This research is a descriptive- analytical and from the viewpoint of objective is an applied one. Data gathering conducted via documentary and field work. On the basis of theoretical principles and local interviews various indices regard to ownership and possession, production and income and major crop production procedure identified and investigated. Population size consists of 286 rural or urban householders. According to Cochranâs formula a 140 sample size selected from 196 households resides in 6 villages of mentioned sub district. In addition 90 urban householders were head counted. Research instrument was questionnaire that its validity approved by expert panel and Reliability confirmed via Cronbachâs alpha (&alpha = 0.838). Besides descriptive statistics we utilized independent T-test, Mann-Whitney Test and Spearman correlation for analyzing data. 3- Discussion Findings revealed that absentee farmers had between 8 to 30 years of residential background in towns. Main pattern is commuting among city and village and 75.5 percent of commuters have 1-2 days of presence in village. Absentee farmersâ activities in gardening and animal husbandry are severely fewer than their rural counterparts and about 94 percent of them merely involved to tillage. While rural respondents had no secondary jobs about 63 percent of urbanized farmers engaged in some side works such as construction working and shop keeping. Irrigated and horticultural lands of absentee farmers were lesser than rural farmers. 71 percent of urban respondents had no house in the village and this figure was less than 1.5 percent for their rural counterparts. The recent group owned considerable part of its necessary farm machinery, but absentee farmers provide most of its needs through renting. They had lower performance than the rural farmers in regard to considering crop rotation and cultivating second crops. Also they had much more dependence on wage earner workforce and despite their familiarity with insurance culture had little tendency to crops insurance. Their annual income was fewer than permanent farmers and meanwhile invests more little part of their earnings via farming in the village. Independent T test and Mann-Whitney Test approved significance of differences between two groups in the mentioned cases. Absentee farmers in compare with rural counterparts assess their performance much weaker regard to all of production phases (planting, harvesting and post harvesting) and Spearman correlation indicated that this weakness to large extent related to distance from village, years of living in city, duration of seasonal residence in village and farm size. 4-Conclution Absentee farmers as a kind of multi-spatial households created distinguished lifestyle and livelihood strategy. Their mode of production can be assigned as one type of part-time farming through which they attempt to exploit and earn income from their resources in the village meanwhile availing urban life advantages. Although some experts believe that this method of life is a transition phase to emigration and leaving the village permanently, but as this research revealed, duration of this transition is long-lasting and may be extended one or more generation. Thus the problem canât be ignored as a temporary and transient subject. Continuity to exploiting householdâs resources in village in compare with abandoning it is the advantage of this lifestyle that can be encouraged in the case of deserted and depopulated villages. But considering lower performance and productivity than resident farmers, in the case of rural settlements with water and soil limitation and population surplus turns into an obstacle for rural development. Therefore in rural planning for the countryâs villages considering their populational condition and productive resources necessitate. Also comprehensive understanding of rural peoplesâ livelihood strategies and pathology of current trends of production and resources exploitation must be prioritized
کلیدواژهها [English]
در سایۀ نوآوریهای پرشمار فنشناسانه، روابط جوامع انسانی و تعاملات بین عرصههای روستایی و شهری افزایش یافته است و تغییر شرایط و روابط جوامع و سکونتگاههای انسانی علاوه بر سرعت و تداوم، از تمامیت و بههمپیوستگی[1] زیادی نیز برخوردار شده است (وودز، 1390، 47). از اینرو، تفکیک شهر از روستا و گروههای روستایی از شهری بهسادگی گذشته نیست. سنت جغرافیا و برخی علوم دیگر در تعریف و تحدید مرزها و ویژگیهای شهر و روستا رنگ میبازد. اکنون بسیاری از ویژگیهای نسبتدادهشده به جوامع شهری و روستایی مصداق خود را از دست دادهاند. ملاکهایی مانند جمعیت، اشتغال، تجانس، تحرک اجتماعی، روابط متقابل و بهطورکلی تمایزات بین جامعة روستایی و شهری کمتر شده است. نبودها و کمبودهای روستا در حال کاهش است و روحیات روستاییان نیز به همگنان شهری نزدیکتر شده است (جمعهپور، 1384، 63). بر این اساس، در رویکردهایی مانند رویکرد سیستمی[2]، رویکرد سرزمینی[3]، رویکرد پیوستار شهری- روستایی[4]، سکونتگاههای موجود در یک پهنۀ جغرافیایی را نمیتوان به شیوۀ بولین (سیاه و سفید، صفر و یک، شهر و روستا) از یکدیگر تفکیک کرد، بلکه طیفی از سکونتگاهها که در دو سوی آن جوامع کاملاً شهری و روستایی قرار میگیرند، وجود دارد (رضوانی و همکاران، 1390، 3).
شکلگیری چنین پیوستاری بازتاب فضایی- مکانی پیشرفت شگرف حمل و نقل و ارتباطات است که فرصتهای جدیدی را فراروی جوامع انسانی قرار داده است و بازساخت فضاهای جغرافیایی و روابط شهر و روستا را بر پایۀ شرایط نوین مقدور ساخته است. بدین ترتیب روابط، نقشها و کارکردهای شهر و روستا متحول شده و مفاهیمی چون تخصصگرایی و تفکیک کارکردهای سکونتگاهی شکل گرفته است. پدیدۀ خزش شهری، تبدیل روستاها به حومههای خوابگاهی، ایجاد و گسترش خانههای دوم در اطراف کلانشهرها، همگی نمونههای بارز این واقعیت هستند که انسان عصر جهانیشدن، همۀ کارکردهای اساسی زندگی خویش را در یک مکان خاص جستوجو نمیکند.
در این میان پدیدهای که کمتر به آن توجه شده است، شهرنشینی کشاورزان و تبدیل تدریجی روستا به مکانی برای فعالیت اقتصادی (کشاورزی) است که گاه در نهایت منجر به تبدیل روستا به مزرعه و در اغلب موارد موجب شکلگیری گروه کشاورزان غایب میشود. این وضعیت عمدتاً از کمبود امکانات و خدمات ضروری در عمدهروستاهای کشور و نیز محدودیت بسیار زیاد فرصتهای شغلی در شهرهای میانی، شهرهای کوچک و خامشهرها ناشی میشود (شکویی، 1379، جلد 1، 415؛ زنگنه شهرکی، 1392، 550). در نتیجه روستاییان ترجیح میدهند یا به کلانشهرها مهاجرت کنند و یا با سکونت در یکی از شهرهای میانی و کوچک، ضمن برخورداری نسبی از امکانات و خدمات بهتر، فعالیت اقتصادی خویش در روستا را استمرار بخشند. در مورد اخیر، علاوه بر عامل یادشده، انگیزههایی نظیر برقراری ارتباط با زادگاه، حفظ مالکیتها و منافع مادی و نیز موقعیت اجتماعی در روستا نیز مؤثر است.
تحولات یادشده موجب شد روستاییان در یک اجتماع روستایی دیگر انسجام و یکپارچگی گذشته را نداشته باشند. در درون روستاها نیز گروههایی با شیوههای زندگی[5] گوناگون و راهبردهای معیشت[6] متعدد شکل گرفتهاند. تعامل کشاورزان ساکن و غایب با منابع محیطی روستا، تعامل یکسان و هماهنگی نیست و هر گروه بسته به راهبرد معیشتی خود، تعامل محیطی و نظام بهرهبرداری خاصی را دنبال میکنند که از نظر اندازۀ مزرعه، حجم و تنوع فعالیتها، الگوی کشت، روشهای آبیاری، مدیریت مزرعه و... خصیصههای بارز و متفاوتی دارد. فعالیت کشاورزان شهرنشین و غایب هرچند از حیث استمرار کارکرد اقتصادی روستا مثبت ارزیابی میشود، اما از جنبۀ بهرهوری و نوع تعامل با محیط تأثیرات درخور توجهی دارد که ممکن است، پیامدهای محیطی- فضایی دیگری را به منصۀ ظهور برساند. از اینرو، شناخت خصیصهها و عملکرد کشاورزان غایب (شهرنشین) بر روابط و مناسبات تولیدی روستا یکی از ضرورتهای شناخت تحولات نوین روستاها و در پی آن برنامهریزی روستایی محسوب میشود.
دهستان حومه بهعنوان محدودۀ بررسی حاضر، از توابع شهرستان هرسین استان کرمانشاه، دارای 31 روستا و 9010 نفر جمعیت است (استانداری کرمانشاه، 1390، 51). عمدهروستاهای دهستان باوجود توانهای مناسب توسعه، کمابیش با مشکلات متعددی چون بهرهوری اندک تولید، دسترسی محدود به خدمات زیرساختی- رفاهی، آموزشی و بهداشتی روبهرو هستند. از اینرو، علاوه بر مهاجرفرستی روستاها فرایند شهرنشینشدن کشاورزان نیز طی سالهای اخیر شیوع بسیاری یافته است و در بسیاری روستاها شاهد پیدایش دو گروه کشاورز غایب و ساکن هستیم.
بر این اساس مسئلۀ اصلی پژوهش این است که پیدایش گروه متمایز کشاورزان غایب در روستا چه اثری بر سازماندهی تولید و بهرهبرداری از منابع تولیدی روستا داشته است؟ در این راستا پاسخگویی به چند پرسش فرعی نیز مدنظر بوده است: 1) از نظر مالکیت اراضی و سایر امکانات، چه تفاوتی بین کشاورزان غایب و ساکن روستا وجود دارد؟ 2) از جنبۀ مناسبات تولیدی، درآمد خانوار و سرمایهگذاری چه تفاوتهایی بین گروههای بررسی وجود دارد؟ 3) کشاورزان غایب و ساکن از لحاظ فرایند تولید محصول غالب، چه تمایزی نسبت به هم دارند؟
مروری در منابع موجود نشان میدهد، نظریهها و مدلهایی که بهگونهای مناسب و جامع، موضوع تکوین، پیدایش و پیامدهای پدیدۀ کشاورزان غایب (شهرنشین) را تبیین کند، اندک است. منابع محدود موجود اغلب به مقولۀ کشاورزان پارهوقت[7] پرداختهاند که الزاماً شهرنشین نیستند؛ بلکه بسیاری از آنها در روستا اقامت دارند و به دلایل گوناگون کشاورزی خود را بهصورت پارهوقت مدیریت میکنند.
در این ارتباط برخی صاحبنظران بر تحولات و دگرگونیهای جامعۀ روستایی و تأثیر آن بر شکلگیری راهبردهای جدید معیشتی روستاییان تأکید دارند. چنانکه شاریه[8] میگوید، در گذشته نسلهای مختلف جامعۀ روستایی بهصورت یکسان و یکنواخت زندگی میکردند. افزایش ارتباط ده با سایر نقاط سرآغاز تقلید از فرهنگ خارج از محیط روستا شد. تردد روستاییان به شهر، ورود شهریان به روستا، رادیو، روزنامه و...، همه در بینش و تصور روستایی تأثیر گذاشتند و به این ترتیب هماهنگی و یکنواختی زندگی روستایی به هم خورد و شرایطی پیش آمد که روستاییان میل شدیدی در تقلید شیوههای شهرنشینی دارند (شاریه؛ به نقل از میرزاییقلعه و همکاران، 1392، 90). در نتیجۀ این تحولات، تحرک اجتماعی، شغلی و جغرافیایی در جامعۀ روستایی افزایش یافت که یکی از نمودهای آن افزایش پیدایش پدیدۀ شهرنشینی کشاورزان، کشاورزان غایب[9] و پارهوقت است.
آپتون و پیرس نابرابریهای ناحیهای را در این زمینه مؤثر دانستهاند و معتقدند فرایند توسعۀ اقتصادی موجب بروز نابرابریهای ناحیهای میشود. بهدلیل این نابرابریها، کشاورزان ناگزیرند در نواحی محروم برای حفظ بقای خود، به کار در خارج از روستا روی آورند و این بهعنوان مرحلۀ گذار، مقدمۀ مهاجرت دایمی آنها از روستاست (Upton & Pearce, 1982, 202). بر اساس نظریۀ کارکردگرایی در کشورهای جهان سوم، نیاز به نیروی کار در بعضی از مناطق پیشرفته و وجود نیروی کار اضافی در مناطق توسعهنیافته، موجب پیدایش مهاجرت بهعنوان عامل تعادلبخش به این عدم تعادل منطقهای خواهد شد. از دیدگاه کارکردگرایان، آثار مهاجرت مثبت است (جمعهپور و تراکمه، 1392، 116). بخشی از این مهاجران بهطور همزمان بهعنوان کشاورزان پارهوقت و غایب در روستا از منابع در اختیار خانوار بهرهبرداری میکنند. در هر حال از مظاهر روابط متقابل فضایی شهر و روستا شکلگیری خانوارهای چندفضایی[10] است که در آن تمام یا بخشی از اعضای خانوار در شهر و سایرین در روستا اقامت کردهاند و بدین ترتیب از فرصتهای مکمل موجود در شهر و روستا به نفع بقای خانوار استفاده میکنند (طاهرخانی و رکنالدین افتخاری، 1383، 88). تصمیمگیری برای سکونت در روستا یا شهر و نیز اقدام برای بهرهبرداری از منابع خانوار در روستا، در چارچوب جغرافیای رفتاری نیز قابل بررسی است. تصمیمگیری فرد در این مورد به ویژگیهای شخصیتی، ارزشهای فردی یا جمعی و باورهای او بستگی دارد که این عناصر خود تحت تأثیر نظام اجتماعی و روابط حاکم بر نظام فضایی منطقه (اعم از شهر و روستا) است (فیروزنیا، 1389، 4).
همچنین در چارچوب نظریۀ زوال فاصله باید به تبیین مهاجرت و به تبع آن پدیدۀ شهرنشینشدن کشاورزان پرداخت. بر اساس این نظریه، فاصله بهعنوان شاخصی مطلق و نسبی، از جمله عوامل اساسی در تعیین روابط و تعامل بین مکانهاست. از اینرو، مهاجرت و جابهجایی انسانها از مکانی به مکان دیگر تابع ارتباطات و قوانین خاص خود است. برای نمونه بر اساس مدل جاذبه، جریان مهاجرت بین شهرها رابطۀ مستقیم با اندازۀ جمعیت و ارتباط معکوس با فاصلۀ آنها از یکدیگر دارد (سجادی و همکاران، 1390: 33). همین رابطه در مورد پدیدۀ شهرنشینشدن کشاورزان و نیز کشاورزی پارهوقت مصداق دارد و بررسیهای موجود نشان داده است که این نوع از کشاورزی به نسبت کاهش فاصله تا شهرها افزایش مییابد (Grigg, 1984: 131).
برخی صاحبنظران با توجه به اوضاع و احوال کشورهای پیشرفته، شکلگیری کشاورزی پارهوقت را در چارچوب عواملی چون افزایش فرصتهای شغلی بیرون مزرعه، کوچکشدن اندازۀ مزارع، رشد سریع قیمت اراضی، تخصصگرایی، گسترش فناوری و کاهش فرصتهای شغلی تماموقت در بخش کشاورزی بررسی میکنند (Kada, 1982, 367 ؛Brookfield & Parsons, 2007, 48 ؛ Paudel & Wang, 2002, 10). در کشورهای در حال توسعه، گسترش کشاورزی پارهوقت و پیدایش کشاورزان غایب ناشی از فشار جمعیت در مناطق روستایی، روند رو به تزاید مهاجرت روستاییان به شهرها و نظام ارثبری مبتنی بر تقسیم زمین بین همۀ فرزندان است که موجب کوچکشدن بیش از حد اراضی میشود. این وضعیت مهاجرت به شهرها را تشدید و بخشی از کشاورزان را تبدیل به کشاورزان غایب میکند (Mbonile, 2003, 2).
جستاری در پیشینۀ موضوع نیز گویای آن است که رویکردها و قضاوتهای متفاوتی در مورد کشاورزان غایب یا (با کمی اغماض) کشاورزان پارهوقت وجود دارد. اندازۀ مزارع این افراد، کوچکتر از متوسط اراضی منطقه است. عملکرد مزرعه در زمینۀ مدیریت زمین و استفاده و نگهداری از ماشینآلات در مقایسه با کشاورزان دایمی کمتر است و عمدتاً از زمین بهرهبرداری فشردهای نمیکنند. زمینهایی را زیر کشت میبرند که زمان دسترسی به آنها کمتر باشد و بخشهایی از مزرعۀ خود را بایر رها میکنند. از دامداری که نیازمند تخصیص زمان بیشتر و منظم است، پرهیز میکنند ( Kada, 1982, 367؛ Grigg , 1984, 134؛ Bakkera & VanDoorn, 2009, 816؛ بیات و همکاران، 1390، 169).
اشمیت در مقایسه بین کشاورزان پارهوقت و تماموقت نشان داد که از نظر ویژگیهای فردی، سازماندهی تولید و بهرهوری بین دو گروه تفاوت معناداری وجود دارد. کشاورزی گروه اخیر فشردهتر بوده است و از نظر تولید در واحد سطح، تولیدات دامی، غلات و شیر وضعیت بهتری دارند. در حالی که کشاورزان پارهوقت، سرمایهگذاری بیشتری در واحد سطح انجام میدهند، گروه تماموقت نیروی انسانی بیشتری را به فرایند تولید اختصاص میدهند. همچنین، یکی از پیامدهای کشاورزی پارهوقت خروج نیروی انسانی از بخش کشاورزی است. چرا که فرزندان این کشاورزان بهواسطۀ آموزش و کسب مهارتهای غیرکشاورزی به کار در مزرعه علاقۀ چندانی ندارند و با اجاره و فروش زمین، بهطورکلی از فعالیت در مزرعه فاصله میگیرند (Schmitt, 1984:131). بررسی انجامشده در آمریکا نشان میدهد، کشاورزان غایب در مقایسه با مزرعهدارانی که سکونت دایمی دارند، سابقۀ زراعی محدودتری دارند، در مناطق شهری زندگی میکنند، از سطح آموزش و تحصیل بالاتری برخوردارند و وابستگی کمتری به درآمد مزرعه دارند. همچنین در زمینۀ مدیریت مزرعه و برقراری ارتباط با آژانسهای ترویجی و مقامات محلی فعالیت کمتری دارند و این شرایط به هنگام اجارۀ زمین از دیگران بسیار وخیمتر میشود (Petrzelkaa et al, 2013, 157).
بررسی انجامشده در تانزانیا نشان داد، تأثیر کشاورزان غایب بر نظام بهرهبرداری، الگوی کشت و تنوع زیستی مزرعه به فاصله بین مزرعه و محل اقامت ایشان بستگی دارد. فاصله، موجب محدودشدن دفعات سرکشی به مزرعه و کاهش میزان نهادههای مصرفی در مزرعه شده است. از اینرو، 5/63 درصد کشاورزان غایب، محصولاتی مثل موز و قهوه را انتخاب میکنند که نیاز به سرکشی و نیروی کار کمتری دارند و فقط 29 درصد آنها به دامداری نیز میپردازند (Mbonile, 2003: 11-13). سنجش سطح توسعهیافتگی کشاورزی دهستان قراتوره شهرستان دیواندره نشان داد، در بین 27 روستای مورد مطالعه، روستای عزیزآباد از نظر شاخصهای توسعۀ کشاورزی در رتبۀ بیست و ششم قرار دارد. دلیل عمدۀ این وضعیت فصلی و خالی از سکنهشدن روستا و حضورنداشتن دایمی کشاورزان در محل بوده است (مرادی، 1391، 128).
شکل 2- پیوستار بهرهبرداری از منابع روستا و عوامل و پیامدهای آن
در مقابل، برخی مطالعات اخیر در اروپا و آمریکا نشان میدهند، کشاورزی پارهوقت در مقایسه با کشاورزی تماموقت، بهرهوری و کارآمدی کمتری ندارد. درست است که کشاورزان پارهوقت محصولات محدودتری را میکارند و یا سطح زیر کشت خود را بهگونهای کاهش میدهند که بتوانند مزرعه را بهخوبی مدیریت کنند، اما این بهمعنای بهرهوری کمتر آنها نیست؛ بلکه نسبت به کشاورزان تماموقت و اجارهداران کارآمدتر هستند و از نظر کارآمدی فناورانه، تفاوتهای قاعدهمندی با آنها ندارند (Paudel & Wang, 2002, 10؛ Lien et al, 2008, 14؛ Brookfield & Parsons, 2007:187 ).
بهنظر میرسد، این تفاوت درخور توجه در نتایج بررسیها تا حد زیادی به عوامل شکلگیری و گونهشناسی کشاورزان پارهوقت و غایب از بعد انگیزه و نیز میزان سرمایهگذاری در کشاورزی بازمیگردد. چنانکه گریگ دو گونۀ مشخص از کشاورزی پارهوقت را شناسایی میکند؛ یک گروه کسانی که زمین دارند و اساساً کشاورز هستند و با هدف افزایش درآمد به مشاغل دیگری میپردازند، گروه دوم کسانی که مشاغل تماموقت شهری دارند و بهمنظور سرمایهگذاری، کاهش مالیات و یا تفریح و سرگرمی به کشاورزی پارهوقت میپردازند (Grigg, 1984: 133). همچنین میزان شهرگرایی و گرایش به زندگی شهری در کشاورزان غایب در این زمینه تعیینکننده است. در هر حال میتوان ادعا کرد، همانگونه که بین شهر مطلق و روستای محض پیوستاری از فضاها و سکونتگاههای میانی با کارکردها و خصیصههای هر دو سکونتگاه وجود دارد، پیوستاری نیز از بعد نوع بهرهبرداری انسان از منابع و زمین در اختیار در محیطهای روستایی قابل تشخیص است.
شکل 3- مدل مفهومی پژوهش
یکسوی این پیوستار کشاورز دایمی ساکن روستا و سوی دیگر آن کشاورز غایب و فراتر از آن مالکان غایب[11] قرار دارند که از نظر سکونت در روستا، مدت درگیربودن در کشاورزی و وضعیت شغلی در گروههای مشخصی قابل تفکیکاند ( شکل 2).
روششناسی
پژوهش حاضر، به لحاظ نوع توصیفی- تحلیلی از نظر هدف کاربردی و از بعد گسترۀ موردی است. جمعآوری اطلاعات به گونۀ اسنادی و میدانی سازماندهی شده است. برای بررسی شیوۀ بهرهبرداری کشاورزان غایب (شهرنشین) با تکیه بر مبانی نظری و پیشینه و نیز مصاحبههای انجامشده در محل، شاخصهای متعددی در زمینۀ مالکیت و تصرف، تولید و درآمد و فرایند تولید محصول غالب، تعریف و ارزیابی شد. واحد تحلیل بررسی 31 روستای دهستان حومه از توابع شهرستان هرسین با جمعیتی برابر 1990 خانوار است (مرکز آمار ایران، 1385). از این تعداد، 6 روستا بهصورت قضاوتی انتخاب شدند که علاوه بر موقعیت طبیعی متفاوت و فاصله از شهر و جمعیت، عمدهترین ملاک انتخاب آنها وجود دو گروه بهرهبردار ساکن و غایب (شهرنشین) در روستا بود.
جدول 1- توزیع نمونه به تفکیک روستاهای مورد بررسی (خانوار)
ردیف |
نام روستا |
سکنۀ روستا |
نمونه |
ساکن شهر |
1 |
پریوه علیا |
20 |
14 |
15 |
2 |
مله حسن بقعه |
29 |
21 |
20 |
3 |
سرابادیه سفلی |
82 |
58 |
20 |
4 |
مله ولی |
27 |
20 |
15 |
5 |
قملیجه |
24 |
17 |
10 |
6 |
انجیرک |
14 |
10 |
10 |
جمع |
196 |
140 |
90 |
بنابراین جامعۀ آماری پژوهش، شامل 286 سرپرست خانوار ساکن روستا یا شهرنشین هستند. از 196 خانوار ساکن روستا، طبق فرمول کوکران، حجم نمونهای برابر 140 خانوار محاسبه شد و 90 نفر سرپرست خانوار ساکن شهر (کشاورزان غایب) نیز بهصورت تمامشماری بررسی شدند. توزیع نمونه در مورد گروه نخست (ساکن روستا) با استفاده از روش انتساب متناسب بین روستاهای مورد بررسی انجام شده است. همچنین در مورد گروه یادشده از روش نمونهگیری تصادفی ساده بهرهگیری شد (جدول 1).
در انجام عملیات میدانی از ابزار پرسشنامه و روش پرسشگری مستقیم بهرهگیری شد. روایی[12] ابزار از طریق مراجعه به متخصصان موضوعی تأیید و پایایی[13]آن پس از انجام پیشآزمون از طریق آزمون آلفای کرونباخ[14] بررسی شد. نتیجۀ آزمون نشان داد، مقدار آلفا برابر 838/0 و بنابراین ابزار پژوهش از پایایی لازم برخوردار بوده است. برای تحلیل یافتهها علاوه بر آمارههای توصیفی، از آزمونهای تی مستقل، منویتنی و ضریب همبستگی اسپیرمن در چارچوب قابلیتهای نرمافزار SPSS بهرهگیری شد.
یافتهها
جنسیت تمام پاسخگویان (230 نفر) مرد بوده است. همچنین، حدود 98 درصد ایشان متأهل بودند و این نسبت در هر دو گروه ساکن شهر و روستا یکسان است. از 90 پاسخگوی ساکن شهر، 89 نفر ساکن هرسین و فقط یک نفر ساکن شهر کرمانشاه است. حداقل فاصلۀ این افراد تا روستا 8 و حداکثر 21 کیلومتر است که بر میزان حضور در روستا، الگوی بهرهبرداری و نوع فعالیت اقتصادی تاثیرگذار است.
متوسط سالهای سکونت در شهر این گروه 5/17 و مقادیر حداقل و حداکثر آن به ترتیب 8 و 30 سال است. 80 درصد افراد یادشده، اقامت ماهانه در روستا ندارند و 5/15 درصد ایشان یک تا دو ماه در روستا اقامت میکنند. الگوی غالب موجود، تردد روزانه بین شهر و روستاست. 5/75 درصد ترددکنندگان نیز بین یک تا دو روز در هفته در روستا حضور دارند و بقیۀ ایام در شهر به سر میبرند. میانگین سنی دو گروه، حدود 50 سال است و بین دو گروه ساکن شهر و روستا از نظر سنی تفاوت معناداری وجود ندارد.
همچنین میانگین بعد خانوار برای بهرهبرداران ساکن روستا و شهر بهترتیب برابر 36/5 و 5 نفر است که تفاوت زیادی با هم ندارند. وضعیت سواد گروههای مورد بررسی نشان میدهد، میزان سواد بهرهبرداران ساکن شهر قدری نسبت به همگنان روستایی خویش بهتر است. برای نمونه میزان بیسوادان در گروه اخیر 15 درصد بیشتر از گروه ساکن شهر است.
هرچند از نظر شغلی هر دو گروه کشاورزان غایب و ساکن روستا به کشاورزی بهعنوان شغل اصلی اشتغال داشتند، اما دامنه و تنوع فعالیتهای دو گروه در این زمینه متفاوت است که بازتاب شیوۀ سکونت و میزان حضور فرد در روستاست. چنانکه فعالیتهای باغداری و دامداری در گروه کشاورزان غایب بهشدت کمتر از همگنان ساکن روستاست و حدود 94 درصد آنها صرفاً به زراعت اشتغال دارند. در حالی که در مورد سکنۀ روستا حدود 92 درصد علاوه بر زراعت به دامداری بهعنوان فعالیت مکمل توجه دارند. نتیجۀ آزمون منویتنی نیز معناداری تفاوت بین دو گروه را تأیید کرده است. دلیل عمدۀ این وضعیت از دیدگاه پاسخگویان، نیاز باغداری و دامداری به مراقبت شبانهروزی و منظم و در نتیجه ضرورت سکونت دایم در محل است.
جدول 2- متغیرها و شاخصهای پژوهش
مالکیت و تصرف |
1- اراضی زراعی ملکی یا تحت تصرف دایمی (هکتار) 2- اراضی زراعی آبی (هکتار) 3- اراضی زراعی دیم (هکتار) 4- اراضی باغی (هکتار) 5- اجارۀ زمین از/ به دیگران 6- مالکیت چاههای عمیق و نیمهعمیق (حلقه) 7- مالکیت/ اجارۀ ماشینآلات کشاورزی 8- برخورداری از منزل مسکونی در روستا 9- مالکیت وسیلۀ نقلیه |
|
تولید و درآمد |
1- آیشگذاری زمین 2- رعایت تناوب زراعی 3- انجام کشت نوبت دوم 4- بهرهبرداران تحت پوشش بیمۀ کشاورزی 5- استفاده از کارگر روزمزد 6- حضور در کلاسهای آموزشی- ترویجی 7- تعداد واحد دامی1 هر بهرهبردار 8- متوسط درآمد سالانۀ خانوار 9- سهم دامداری در درآمد خانوار (درصد) 10- سهم صنایع دستی در درآمد خانوار (درصد) 11- سهم فعالیتهای زراعی و باغی از درآمد خانوار (درصد) 12- میزان سرمایهگذاری درآمد حاصل از کشاورزی در روستا 13- میزان استفاده از مراتع مشاع |
|
فرایند تولید محصول کشاورزی غالب |
کاشت |
1- حساسیت در انتخاب تراکتورچی و کیفیت شخم 2- رعایت زمان مناسب شخم 2- انجام عملیات تسطیح زمین 3- انجام عملیات حذف سنگ و کلوخ از زمین 4- رعایت زمان مناسب بذرافشانی 5- استقبال از بذرهای اصلاحشده |
داشت |
1- سم مصرفی (لیتر/ هکتار) 2- کود مصرفی (کیلوگرم/ هکتار) 3- استفاده از کود حیوانی (کیلوگرم/ هکتار) 4- خسارتپذیری محصول بر اثر آتشسوزی و آفت 5- مبارزه با علفهای هرز |
|
برداشت |
1- رعایت زمان مناسب برداشت 2- دقت و حساسیت در انتخاب راننده کمباین 3- نظارت مستقیم بهرهبردار بر کیفیت برداشت محصول بهوسیلۀ راننده کمباین 4- ضایعات محصول در حین برداشت 5- تولید به ازای هکتار |
|
پس از برداشت |
1- نحوۀ برخورد با بقایای مزرعه پس از برداشت ( بدون استفاده رهاکردن- استفاده بهعنوان تهچر- اجاره به دامداران- آتشزدن- شخمزدن ) 2- رعایت زمان مناسب برای فروش محصول 3- فروش محصول به قیمت مناسب |
|
در مقابل در حالی که سکنۀ روستا، شغل فرعی نداشتند، حدود 63 درصد گروه دوم در مشاغلی نظیر کارگر ساختمانی و مغازهداری اشتغال داشتند و تفاوت معنادار دو گروه از طریق آزمون منویتنی تأیید شده است (جدول 3).
جدول 3- وضعیت شغلی کشاورزان غایب و ساکنروستا(درصد)
محلسکونت شرح |
روستا |
شهر |
آزمون منویتنی |
|
شغلاصلی |
زراعت، دامداری و باغداری |
2.9 |
0 |
مقدارU =655.00 معناداری=0.000 |
زراعت و دامداری |
92.1 |
5.6 |
||
زراعت |
5 |
94.4 |
||
شغل فرعی |
بدون شغل |
100 |
16.7 |
مقدارU =1050.00 معناداری=0.000 |
کارگر ساختمانی |
0 |
33.3 |
||
بازنشسته |
0 |
7.8 |
||
راننده |
0 |
12.2 |
||
مغازهدار |
0 |
30 |
منبع: یافتههای پژوهش
از نظر مالکیت اراضی زراعی و دیم، میزان زمین دو گروه تقریباً برابر بوده است و وضعیت بهرهبرداران ساکن شهر و روستا تفاوت چندانی با یکدیگر ندارد. نتیجۀ آزمون تی مستقل نیز این نکته را تأیید میکند و در هر دو مورد تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نشد؛ اما در مورد اراضی آبی هرچند میزان آن در هر گروه اندک است، اما در هر حال تفاوت دو گروه در خور توجه است. به گونهای که 54 درصد بهرهبرداران مقیم روستا دارای اراضی آبی هستند. این رقم در مورد گروه ساکن شهر حدود 37 درصد است. آزمون تی مستقل نیز نشان میدهد، در سطح اطمینان 99 درصد بین بهرهبرداران غایب و حاضر تفاوت معنادار وجود دارد. نتیجۀ همین آزمون در مورد اراضی باغی نیز گویای اختلاف معنادار گروههای مورد بررسی است.
جدول 4- مقایسۀ کشاورزان غایب و ساکن روستا برحسب وضعیت مالکیت و اجارۀ اراضی
آماره متغیر |
آزمون لِوین |
مقدار t |
درجه آزادی |
سطح معناداری |
|
مقدار F |
معناداری |
||||
اراضی زراعی |
4.078 |
0.045 |
1.895 |
226.925 |
0.059 |
اراضی آبی |
6.101 |
0.014 |
3.035 |
227.061 |
0.003 |
اراضی دیم |
1.960 |
0.163 |
0.706 |
228 |
0.481 |
اراضی باغی |
10.421 |
0.001 |
2.763 |
174.237 |
0.006 |
اجاره به دیگران |
12.969 |
0.000 |
1.470- |
99.00 |
0.145 |
اجاره از دیگران |
0.000 |
0.987 |
0.225- |
228 |
0.823 |
منبع: یافتههای پژوهش
مصاحبههای محلی انجامشده نیز گویای آن است که بهدلیل سختی رسیدگی به اراضی آبی و باغ، این اراضی را معمولاً مالک میفروشد و مبالغ آن را بهعنوان سرمایه به شهر منتقل میکند. در برخی موارد نیز کشاورز غایب حقآبه را به فروش میرساند، کاربری زمین را تغییر میدهد و آن را تبدیل به دیمزار و کشت گیاهان یکساله میکند. بررسی وضعیت اجارۀ اراضی کشاورزی نیز بیانگر نبودِ اختلاف معنادار بین دو گروه بهرهبردار ساکن شهر و روستاست. این بدان معناست که شغل اصلی و محل اتکای درآمدی گروه ساکن شهر همانند همگنان ساکن روستا، کشاورزی بوده است و کمتر اراضی خود را به غیر اجاره میدهند (جدول 4).
هر دو گروه مورد بررسی از لحاظ مالکیت چاه عمیق و نیمهعمیق وضعیتی مشابه دارند، به گونهای که حدود 76 درصد بهرهبرداران ساکن روستا و 86 درصد بهرهبرداران ساکن شهر امکان یادشده را ندارند. نتیجۀ آزمون تی مستقل نیز نشان میدهد، مقدار آزمون لِوین کمتر از 000/0 و در نتیجه واریانس دو گروه نابرابر است. با این وصف، مقدار تی برابر 811/1 و سطح معناداری بهدستآمده برابر 060/0 بهدست آمد و گویای نبودِ تفاوت معنادار بین دو گروه بود.
در زمینۀ مالکیت منزل مسکونی در روستا در حالی که 71 درصد بهرهبرداران ساکن شهر خانه در روستا نداشتهاند، این رقم برای گروه مقیم روستا کمتر از 5/1 درصد است. نتیجۀ آزمون منویتنی نیز یافتههای توصیفی را تأیید میکند و مقدارU برابر 00/1910 و سطح معناداری بهدستآمده کمتر از 000/0 است. بررسی سنوات ساخت منازل مسکونی گروههای مورد بررسی نیز نشاندهندۀ اختلاف در خور توجهی است؛ به گونهای که میانگین سالهای ساخت منازل مسکونی گروه مقیم روستا حدود 13 سال و این رقم برای 26 خانوار ساکن شهر که در روستا خانه دارند، حدود 26 سال است. نتیجۀ آزمون تی مستقل با فرض نابرابری واریانس دو گروه نیز مؤید تفاوت معنادار آنها در سطح اطمینان 99 درصد است ( مقدارT= 826/10- ؛ معناداری=000/0). این بدان معناست که گروه ساکن شهر، بخش قابل توجه مازاد اقتصادی حاصل از فرایند تولید را به خارج روستا انتقال داده است و رغبت چندانی به ساخت و تعمیر منزل در روستا ندارد.
از نظر مالکیت وسیلۀ نقلیۀ شخصی حدود 81 درصد پاسخگویان ساکن شهر اتومبیل سواری یا وانت دارند. این نسبت در مورد گروه مقیم روستا، حدود 68 درصد است. نتیجۀ آزمون منویتنی نیز نشاندهندۀ اختلاف معنادار بین دو گروه است. به گونهای که مقدارU برابر 00/5465 و سطح معناداری بهدستآمده، کمتر از 027/0 و مؤید وجود تفاوت در سطح اطمینان 95 درصد است. دلیل این وضعیت از بعد روانشناختی الزامهای زندگی شهری و نیز رفت و آمد بیشتر بهرهبرداران ساکن شهر و در نتیجه اهمیتدادن بیشتر به مالکیت وسیلۀ نقلیۀ شخصی است.
برای سنجش مکانیزاسیون کشاورزی در گروههای پژوهش، وضعیت مالکیت و اجارۀ انواع ماشینآلات کشاورزی (تراکتور، دیسک، موتورپمپ، بذرپاش، کودپاش، سمپاش، کمباین و خرمنکوب) بررسی شد. برای رعایت اختصار در ارائۀ نتایج، امتیاز مالکیت یا اجارۀ هر یک از ادوات یادشده محاسبه و مجموع امتیازهای بهدستآمده با عنوان امتیاز سطح مکانیزاسیون تحلیل نهایی شد.
جدول 5- گروههای بررسی بر حسب امتیاز مکانیزاسیون کشاورزی (درصد)
مکانیزاسیون |
ساکن روستا |
ساکن شهر |
آزمون تی مستقل |
کمتر از 10 |
53.6 |
84.4 |
مقدارT =6.290 معناداری=0.000
|
20- 11 |
17.9 |
10 |
|
30- 21 |
19.3 |
5.6 |
|
40- 31 |
6.4 |
- |
|
50- 41 |
2.1 |
- |
|
بیشتر از 50 |
0.7 |
- |
|
جمع |
100 |
100 |
منبع: یافتههای پژوهش
با این توصیف همانگونه که ملاحظه میشود، حدود 5/84 درصد بهرهبرداران مقیم شهر در زمینۀ مکانیزاسیون کمتر از 10 امتیاز کسب کردهاند. در حالی که این رقم برای گروه ساکن روستا 6/53 درصد است. آزمون تی مستقل نیز با فرض نابرابری واریانسهای دو گروه که از طریق آزمون لِوین تأیید شد، نشاندهندۀ وجود تفاوت معنادار در سطح اطمینان 95 درصد است. به بیان دیگر، در حالی که گروه ساکن روستا مالک بخش درخور توجهی از ماشینآلات کشاورزی مورد نیاز خود هستند، کشاورزان غایب یا بهرهبرداران مقیم شهر عمدۀ نیاز خود را در این زمینه اجاره میکنند. این مسئله، بر کیفیت کار در مراحل کاشت، داشت و برداشت و زمانبندی امور زراعی تأثیر منفی دارد و هزینۀ تولید را افزایش میدهد ( جدول 5).
مقایسۀ دو گروه بررسی از بعد منابع درآمد خانوار نشاندهندۀ تنوع بیشتر در بهرهبرداران ساکن روستاست؛ به گونهای که حدود 87 درصد ایشان در کنار زراعت به نسبتهای گوناگون به دامداری، باغداری و پرورش زنبور عسل میپردازند. در حالی که 5/94 درصد بهرهبرداران ساکن شهر، صرفاً به زراعت میپردازند. میزان آیشگذاری زمین در هر دو گروه اندک است و فقط 5/17 درصد کل پاسخگویان بخشی از زمین خود را استراحت میدهند. این میزان در مورد گروه مقیم روستا حدود 5/26 درصد و در مورد بهرهبرداران ساکن شهر حدود 3 درصد و گویای آیشگذاری بیشتر در گروه اول است. آزمون تی مستقل نیز نشاندهندۀ تفاوت بین دو گروه است و مقدار تی با فرض نابرابری واریانس گروهها، برابر 483/4 و سطح معناداری بهدستآمده کمتر از 001/0 و مؤید اختلاف دو گروه است.
از نظر رعایت تناوب زراعی که تأثیر بسزایی در حفظ حاصلخیزی خاک، کاهش آفات و بازدهی تولید دارد، عملکرد دو گروه متفاوت بوده است؛ به گونهای که حدود 79 درصد گروه ساکن روستا، این مسئله را در حد زیاد و خیلی زیاد رعایت میکردند. این رقم برای بهرهبرداران ساکن شهر حدود 17 درصد بوده است. آزمون منویتنی نیز در سطح اطمینان 99 درصد، مؤید اختلاف بین دو گروه مورد بررسی است. با توجه به محدودیت منابع آب و دیمزاربودن بخش عمدۀ اراضی کشاورزی جامعۀ مورد بررسی، کشت دوم صرفاً در مورد اراضی آبی موضوعیت مییابد. با وجود این، تفاوت قابل ملاحظهای بین دو گروه مورد مطالعه مشاهده میشود. چنانکه، فقط 2 درصد بهرهبرداران مقیم شهر اقدام به کشت دوم میکنند؛ اما این رقم در مورد بهرهبرداران ساکن روستا 22 درصد است. نتیجۀ آزمون منویتنی نیز مؤید وجود تفاوت معنادار بین دو گروه در سطح اطمینان 95 درصد است (جدول 6).
جدول 6- مقایسۀ کشاورزان غایب و ساکن روستا بر حسب وضعیت تولید
آماره متغیر |
مقدار U منویتنی |
معناداری |
|
میزان رعایت تناوب زراعی |
1614.5000 |
0.000 |
|
انجام کشت دوم |
5045.000 |
0.000 |
|
میزان استفاده از کارگر روزمزد |
767.000 |
0.000 |
|
میزان بیمۀ محصولات |
4975.000 |
0.000 |
|
میزان حضور در کلاسهای ترویجی |
5979.500 |
0.128 |
|
میزان استفاده از مراتع مشاع روستا |
759.000 |
0.000 |
منبع: یافتههای پژوهش
بررسی میزان استفاده از نیروی کار دستمزدی علاوه بر تعیین درجه اتکا به نیروی کار خانوار به لحاظ تأثیری که بر هزینۀ تولید دارد، حایز اهمیت است. یافتهها نشان میدهد، فقط 1 درصد بهرهبرداران مقیم روستا از کارگران روزمزد استفاده میکنند و عمدتاً متکی به نیروی خانوار هستند. در مقابل 39 درصد گروه ساکن شهر در حد زیاد و خیلی زیاد متکی به نیروی کار مزدبگیر هستند و اتکای کمتری به نیروی کار خانوار دارند. با در نظر گرفتن اینکه گروه اخیر معمولاً فعالیت باغداری و دامداری نیز ندارند، که کار برتر هست، رقم یادشده در مورد زراعت غلات که عموماً کاربری کمتری دارد، در خور توجه است. آزمون منویتنی نیز نشاندهندۀ اختلاف معنادار بین دو گروه در سطح اطمینان 99 درصد است (جدول 6).
نظر به اهمیت بیمۀ محصولات کشاورزی در کاهش خسارات تولید و افزایش امنیت مالی تولیدکنندگان روستایی، وضعیت بیمه در گروههای مورد پژوهش بررسی شد. متأسفانه 76 درصد کل پاسخگویان (230 بهرهبردار) بیمۀ محصول نداشتهاند. انتظار میرفت میزان بیمهپذیری در گروه ساکن شهر با توجه به آشنایی بیشتر با فرهنگ بیمه در قیاس با همگنان روستایی بیشتر باشد؛ اما در عمل مشخص شد، نسبت یادشده در گروه مقیم روستا بیشتر است. به گونهای که این نسبت حدود 32 در مقابل 11 درصد است. آزمون منویتنی نیز مؤید وجود تفاوت معنادار بین دو گروه در سطح اطمینان 99 درصد است. شرکت در کلاسها و دورههای آموزشی- ترویجی بهعنوان یکی از شاخصهای مهم بررسی نشاندهندۀ میزان توجه بهرهبرداران به یادگیری و اجرای روشهای نوین تولید و تکنیکهای بهبود فرایندها و ابزار است. در این ارتباط، مشکل محدودۀ بررسی بیش از هر چیز نبود یا محدودیت شدید چنین دورههایی است. چنانکه 5/93 درصد کل پاسخگویان در اینگونه دورهها و کلاسها شرکت نکردهاند و دلیل اصلی آن را برگزارنکردن از سوی مسئولان دانستهاند. نسبت یادشده با اندکی تفاوت در مورد هر دو گروه ساکن شهر و روستا برقرار است و نتیجۀ آزمون منویتنی نیز نشاندهندۀ نبودِ تفاوت معنادار بین دو گروه است (جدول 6).
همانگونه که فعالیت دامداری در میان کشاورزان غایب بسیار اندک است، میزان استفادۀ آنها از مراتع مشاع روستا نیز ناچیز است. یافتهها نشان میدهد، حدود 92 درصد گروه یادشده هیچگونه استفادهای از مراتع روستا ندارند. در مقابل 62 درصد پاسخگویان مقیم روستا در حد زیاد یا خیلی زیاد از این مراتع بهرهبرداری میکنند. آزمون منویتنی نیز مؤید وجود تفاوت معنادار بین دو گروه در سطح اطمینان 99 درصد است. در همین رابطه به تعداد واحد دامی بهرهبرداران دو گروه نیز توجه شده است. در حالی که 91 درصد پاسخگویان ساکن شهر واحد دامی ندارند، حدود 5/78 درصد بهرهبرداران ساکن روستا مالک 30 تا 90 واحد دامی هستند. نتیجۀ آزمون تی مستقل نیز با تأیید فرض نابرابری واریانسها، نشاندهندۀ وجود تفاوت معنادار بین دو گروه در سطح اطمینان 99 درصد است (مقدار t= 441/16؛ سطح معناداری= 000/0). این بر وضعیت شرایط درآمد گروههای مورد مطالعه نیز تأثیر میگذارد. به گونهای که 88 درصد گروه ساکن شهر درآمد سالانۀ خود را کمتر از 5 میلیون تومان اظهار کردهاند. در حالی که این رقم برای گروه مقیم روستا حدود 61 درصد است. همچنین درآمد سالانه 6 تا 10 میلیون تومان برای گروه اول حدود 12 درصد و در مورد گروه دوم حدود 33 درصد پاسخگویان را در بر میگیرد. آزمون تی مستقل نیز با تأیید فرض نابرابری واریانسها تفاوت معنادار دو گروه در سطح اطمینان 99 درصد را تأیید میکند (مقدار t = 040/7 ؛ سطح معناداری= 000/0).
بررسی سهم انواع فعالیت در درآمد خانوار نیز مؤید یافتههای یادشده و نشاندهندۀ تفاوت وضعیت گروههای مورد مطالعه است. چنانکه سهم زراعت و باغداری در درآمد کشاورزان غایب کمتر از همگنان مقیم روستاست؛ بهطوریکه حدود 5/65 درصد بهرهبرداران گروه یادشده کمتر از 30 درصد درآمد سالانۀ خود را از این فعالیت تأمین میکنند. در حالی که این رقم برای گروه مستقر در روستا حدود 34 درصد است.
جدول 7- مقایسۀ گروههای بررسی بر حسب سهم فعالیت در درآمد و سرمایهگذاری در روستا
آماره متغیر |
مقدار U منویتنی |
معناداری |
|
سهم زراعت و باغداری در درآمد خانوار |
4124.000 |
0.000 |
|
سهم دامداری در درآمد خانوار |
752.500 |
0.000 |
|
سهم صنایع دستی در درآمد خانوار |
6300.000 |
1.000 |
|
سرمایهگذاری درآمد کشاورزی در روستا |
757.000 |
0.000 |
منبع: یافتههای پژوهش
این وضعیت در مورد سهم دامداری در درآمد خانوار تشدید میشود، بهترتیبی که 91 درصد پاسخگویان ساکن شهر، هیچ درآمدی از محل این فعالیت کسب نکردهاند. در مقابل 5/66 درصد از گروه مقیم در روستا 30 تا 90 درصد درآمد خویش را از ناحیۀ دامداری تأمین کردهاند. نتایج آزمون منویتنی نیز مؤید وجود تفاوت معنادار بین دو گروه در سطح اطمینان 99 درصد است؛ اما نکتۀ درخور تأمل آن است که با وجود ظرفیتهای قابل توجه روستاهای منطقه در زمینۀ صنایع دستی، این فعالیت در هر دو گروه بررسی، هیچ سهمی در تأمین درآمد خانوار نداشتند و آزمون منویتنی نیز تفاوت معناداری را نشان نداده است. گروههای مورد بررسی از نظر میزان سرمایهگذاری درآمد حاصل از کشاورزی در روستا نیز رفتار متفاوتی را بروز دادهاند. در حالی که 5/94 درصد از کشاورزان غایب کمتر از 15 درصد درآمد حاصل از کشاورزی را در روستا سرمایهگذاری میکنند، این میزان برای گروه مستقر در روستا حدود 11 درصد است. همچنین 63 درصد اعضای این گروه 50 تا 95 درصد درآمد حاصله را در روستا سرمایهگذاری میکنند. آزمون منویتنی نیز با سطح اطمینان 99 درصد نشاندهندۀ وجود تفاوت معنادار بین دو گروه از بعد میزان سرمایهگذاری درآمد کشاورزی در روستاست (جدول 7).
علاوه بر تفاوتهای یادشده در زمینۀ مالکیت، تنوع تولید، منابع درآمد، سرمایهگذاری و...، پژوهشگر در پی شناسایی تفاوت عملکرد و کیفیت کار گروههای مورد مطالعه در رابطه با فرایند تولید محصولات کشاورزی در مراحل کاشت، داشت، برداشت و اقدامات پس از برداشت بوده است. نظر به اینکه، محصولات گوناگون کشاورزی از نظر مراحل یادشده ویژگیهای اختصاصی داشتند و بررسی موضوع به شکل کلی مقدور نبود، دامنۀ بررسی به محصول غالب کشاورزی محدود شد که در محدودۀ بررسی عمدتاً گندم است. با این وصف، فقط 42 درصد کل پاسخگویان در اندازههای گوناگون دارای سطح زیر کشت گندم آبی بودهاند و بدین لحاظ شاخصهای کیفیت آبیاری فقط در مورد این گروه قابل اندازهگیری بود. در میان بهرهبرداران دارای گندم آبی، گروه ساکن روستا بهطور متوسط حدود 4 نوبت و کشاورزان غایب حدود 2 نوبت زمین خود را آبیاری میکنند. نتیجۀ آزمون تی مستقل نیز با فرض نابرابری واریانس نشاندهندۀ تفاوت معنادار دو گروه در سطح اطمینان 99 درصد، در زمینۀ دفعات آبیاری است. حدود 85 درصد بهرهبرداران ساکن شهر میزان دقت و نظارت خویش بر عملیات آبیاری را کم تا متوسط و 87 درصد همگنان روستانشین آنها در حد زیاد تا خیلی زیاد ارزیابی کردهاند. آزمون منویتنی نیز مؤید تفاوت دو گروه بوده است و مقدار U برابر 500/218 و سطح معناداری حاصله کمتر از 001/0 و به معنای وجود تفاوت در سطح اطمینان 99 درصد است. همچنین بر خلاف انتظار، استفاده از روشهای آبیاری نوین نیز در گروه ساکن شهر، بهتر از کشاورزان مقیم روستا نبوده است. به گونهای که 82 درصد اعضای این گروه، استفاده از روشهای یادشده را در حد خیلی کم ارزیابی میکردند. البته استفادۀ 5/81 درصد گروه ساکن روستا نیز در حد کم و خیلی کم بوده است و درنتیجه هر دو گروه استقبال قابلقبولی از روشهای آبیاری نوین نداشتهاند که عوامل آن مستلزم بررسی جداگانه است. مقدار U منویتنی نیز برابر 500/678 و سطح معناداری حاصله کمتر از 001/0 بوده و بهمعنای وجود تفاوت بین دو گروه در سطح اطمینان 99 درصد است.
برای رعایت اختصار، شاخصهای هر یک از مراحل کاشت، داشت، برداشت و پس از برداشت (معرفیشده در جدول 2) جمعبندی و در قالب 4 مؤلفه باعنوان مراحل یادشده ارائه شده است. نتیجۀ بررسی گروههای دوگانه نشان میدهد، ارزیابی 60 درصد بهرهبرداران غایب از کیفیت عملیات کاشت در حد خیلی ضعیف بوده است. در حالی که حدود 73 درصد پاسخگویان روستانشین کیفیت این مرحله را در حد خوب و خیلی خوب ارزیابی کردهاند. آزمون منویتنی نیز با سطح اطمینان 99 درصد نشاندهندۀ وجود تفاوت معنادار بین دو گروه از بعد کیفیت کاشت محصول غالب است.
از نظر کیفیت داشت محصول در حالی که عملکرد حدود 76 درصد بهرهبرداران ساکن روستا خوب است، این رقم برای گروه شهرنشین برابر 3/3 درصد است و حدود 5/35 درصد پاسخگویان این گروه عملکرد ضعیفی داشتهاند. نتیجۀ آزمون منویتنی نیز مؤید وجود تفاوت معنادار بین دو گروه در سطح اطمینان 99 درصد است. حدود 83 درصد کشاورزان غایب در زمینۀ کیفیت برداشت محصول عملکردی متوسط داشتند. در مقابل 75 درصد همگنان روستانشین ایشان عملکرد خویش را در این رابطه خوب ارزیابی میکردند. آزمون منویتنی هم در سطح اطمینان 99 درصد مؤید وجود تفاوت معنادار بین دو گروه از نظر کیفیت برداشت محصول است. در مورد کیفیت شرایط پس از برداشت (نحوۀ استفاده از بقایای محصول، شرایط فروش محصول و...) نیز عملکرد حدود 23 درصد بهرهبرداران شهرنشین ضعیف و خیلی ضعیف بوده است و 70 درصد ایشان عملکرد متوسطی داشتهاند. در حالی که بیش از 76 درصد گروه ساکن روستا در این زمینه عملکرد خود را خوب ارزیابی میکردند. نتیجۀ آزمون منویتنی در سطح اطمینان 99 درصد نشاندهندۀ وجود تفاوت معنادار بین دو گروه از نظر کیفیت عملکرد پس از برداشت محصول گندم است (جدول 8).
جدول 8- مقایسۀ گروههای بررسی بر حسب کیفیت تولید محصول غالب (درصد)
مراحل |
مقدارU منویتنی |
معناداری |
کاشت |
1077.000 |
0.000 |
داشت |
1165.500 |
0.000 |
برداشت |
2147.000 |
0.000 |
پس از برداشت |
1558.500 |
0.000 |
منبع: یافتههای پژوهش
گروه کشاورزان غایب (شهرنشین) بنابر عوامل گوناگون ازجمله برخورداری از امکانات و خدمات شهری، تحصیل فرزندان، دسترسی به فرصتهای جدید اقتصادی- اجتماعی و...، روستانشینی دایمی را ترک گفتهاند و در عین حال برای حفظ معیشت و درآمد خویش به ناچار یا به اختیار ارتباط اقتصادی و تولیدی خود را با روستا حفظ کردهاند. این گروه که در شرایط انتقالی و گذار به سر میبرند، با اتخاذ راهبردها و راهکارهای گوناگون، فعالیت اقتصادی و تولید خود در روستا را استمرار بخشیدهاند. هر چند شناسایی عوامل مؤثر بر رفتار و عملکرد ایشان مستلزم بررسی جداگانهای است، پژوهش حاضر سعی کرده است تا حدی به روشننمودن برخی روابط و آگاهی از بعضی عوامل مؤثر در این زمینه بپردازد. در این راستا از آزمون همبستگی بهرهگیری شده است.
جدول 9- عوامل مؤثر بر وضعیت تولید کشاورزان غایب
متغیر اول |
متغیر دوم |
ضریب همبستگی |
معناداری |
فاصله تا روستا |
میزان اراضی زراعی |
0.230- |
0.029 |
کیفیت کاشت محصول |
0.284- |
0.007 |
|
سالهای سکونت در شهر |
کیفیت پس از برداشت |
0.209- |
0.048 |
ماههای اقامت در روستا |
میزان اراضی زراعی |
0.447 |
0.000 |
کیفیت کاشت محصول |
0.349 |
0.001 |
|
کیفیت برداشت محصول |
0.215 |
0.041 |
|
کیفیت پس از برداشت |
0.254 |
0.016 |
|
میزان اراضی زراعی |
کیفیت کاشت محصول |
0.459 |
0.000 |
کیفیت برداشت محصول |
0.296 |
0.005 |
منبع: یافتههای پژوهش
نتیجۀ ضریب همبستگی پیرسون نشاندهندۀ آن است که در سطح اطمینان 95 درصد بین «فاصلۀ شهر محل سکونت تا روستا» و «میزان اراضی زراعی« ارتباط منفی و معنادار وجود دارد. این بدان معناست که افزایش فاصله بهعنوان عامل محدودکنندۀ نظارت و کنترل بر فرایند تولید موجب میشود بهرهبردار بخش بیشتری از اراضی خویش را به دیگران واگذار کرده یا بایر رها کند. همچنین، این عامل بر کیفیت کاشت محصول نیز تأثیر منفی داشته است. به گونهای که بین «فاصلۀ شهر محل سکونت تا روستا« و کیفیت کاشت محصول در سطح اطمینان 99 درصد رابطۀ منفی و معنادار وجود دارد. به بیان دیگر، بهرهبردار به نسبت افزایش فاصله نتوانسته است دقت و کیفیت لازم را در کاشت محصول به خرج دهد (جدول 9).
همچنین بین «سالهای سکونت در شهر» و «کیفیت پس از برداشت محصول« در سطح اطمینان 95 درصد ارتباط منفی و معنادار مشاهده میشود. این بدان معناست که عملکرد بهرهبردار در مدیریت مرحله پس از برداشت محصول با افزایش سالهای سکونت رو به ضعف بوده است و نتوانسته در زمینۀ استفاده از بقایای مزرعه و نحوۀ فروش و بازاررسانی محصول شرایط مطلوبی داشته باشد. همچنین بین «ماههای سکونت در روستا» و «میزان اراضی زراعی« پاسخگویان ارتباط مثبت و معنادار در سطح اطمینان 99 درصد وجود دارد. به عبارت بهتر، آن عده از بهرهبرداران شهرنشین که توانستهاند ماههای بیشتری در روستا اقامت گزینند، اراضی خویش را بهتر حفظ کردهاند. علاوه بر این بین «ماههای سکونت در روستا« و «کیفیت کاشت، برداشت و پس از برداشت» محصول بهترتیب در سطوح اطمینان 99، 95 و 95 درصد ارتباط مثبت و معنادار مشاهده میشود. به بیان بهتر، ماههای بیشتر اقامت فصلی در روستا موجب عملکرد بهتر بهرهبردار در مراحل کاشت، برداشت و پس از برداشت میشود. همچنین، بین «میزان اراضی زراعی» و «کیفیت کاشت و برداشت محصول« در سطح اطمینان 99 درصد ارتباط مثبت و معنادار مشاهده میشود. این بدان معناست که هرچه میزان اراضی زراعی کشاورز غایب بیشتر باشد، سهم کشاورزی در درآمد خانوار بیشتر بوده است و او کشاورزی را با دقت و کیفیت بیشتری دنبال میکند و بهعبارتی به خصیصههای کشاورزی تخصصی نزدیکتر میشود. البته در این رابطه میتوان به صرفهجوییهای ناشی از مقیاس در واحدهای بزرگتر و تأثیر آن در بهکارگیری روشهای نوین نیز اشاره کرد که موجب کیفیت بهتر عملکرد در مراحل تولید محصول میشود (جدول 9).
نتیجهگیری
روستای امروز در سایۀ پیشرفت فناوری حمل و نقل و ارتباطات و گسترش تبادلات گوناگون فضایی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، بسیار پویاتر و متحولتر از گذشته است. در چنین بستری نهتنها دوگانهانگاری شهر- روستا مفهوم سنتی خود را از دست میدهد، بلکه یکساننگری به گروهها و اقشار اجتماعی درون روستا نیز رنگ میبازد. بیش از هر زمان دیگر مکانگزینی کارکردهای اساسی زندگی محدود به یک مکان جغرافیایی خاص نیست و در نتیجه، خانوارهای روستایی چندفضایی شکل گرفتهاند. خانوارهایی که به فراخور اوضاع و احوال جدید، راهبردهای معیشتی متنوعی را اتخاذ کردهاند. شکلگیری کشاورزان غایب (شهرنشین)، نمونۀ بارز تحول یادشده است. حضور فصلی این گروه در روستا، الگوی متفاوتی از بهرهبرداری از منابع آب و خاک روستا را ایجاد کرده است که تمایزهای آشکاری با کشاورزان ساکن روستا دارد. این الگو از بعد سازماندهی و بهرهوری تولید پیامدهای منفی را بروز میدهد که شناخت مسئله را بیش از پیش ضروری ساخته است و پژوهش حاضر تلاشی در این زمینه است.
یافتههای پژوهش نشان داد، فعالیتهای باغداری و دامداری در گروه کشاورزان غایب بهشدت کمتر از همگنان ساکن روستا بوده است و حدود 94 درصد آنها صرفاً به زراعت اشتغال دارند که یافتههایKada, 1982 ؛ Grigg , 1984, ؛ Bakkera& VanDoorn,2009؛ Mbonile, 2003؛ و بیات و همکاران، 1390 را تأیید میکند. در مقابل، در حالی که سکنۀ روستا شغل فرعی نداشتند، گروه دوم در مشاغلی نظیر کارگر ساختمانی و مغازهداری اشتغال داشتند. اراضی آبی کشاورزان غایب کمتر از بهرهبرداران مقیم روستا بود (بهترتیب 54 به 37 درصد). آزمون تی مستقل نیز نشاندهندۀ آن است که بین بهرهبرداران غایب و ساکن روستا تفاوت معنادار وجود دارد. نتیجۀ همین آزمون در مورد اراضی باغی نیز گویای اختلاف معنادار گروههای یاد شده است.
در حالی که 71 درصد بهرهبرداران ساکن شهر، در روستا خانه نداشتند، این رقم برای گروه مقیم روستا کمتر از 5/1 درصد است؛ میانگین سالهای ساخت منازل مسکونی گروه مقیم روستا حدود 13 سال بوده است و این رقم برای 26 خانوار ساکن شهر که در روستا خانه دارند، حدود 26 سال است. بهعبارتی، کشاورزان غایب، بخش قابل توجه مازاد اقتصادی حاصل از فرایند تولید را به خارج روستا انتقال دادهاند و رغبت به ساخت و تعمیر منزل در روستا ندارند. از نظر مالکیت وسیلۀ نقلیۀ شخصی حدود 81 درصد پاسخگویان ساکن شهر دارای اتومبیل سواری یا وانت هستند. این نسبت در مورد گروه مقیم روستا حدود 68 درصد است.
حدود 5/84 درصد کشاورزان غایب در زمینۀ مکانیزاسیون کمتر از 10 امتیاز کسب کردهاند. درحالیکه، این رقم برای گروه ساکن روستا 53.6 درصد است. به بیان دیگر، در حالی که گروه ساکن روستا مالک بخش درخور توجهی از ماشینآلات کشاورزی مورد نیاز خود هستند، بهرهبرداران مقیم شهر عمدۀ نیاز خود را در این زمینه اجاره میکنند. این مسئله، کیفیت تولید و زمانبندی امور زراعی را متأثر میسازد و با یافتههای Kada, 1982 ؛ Grigg , 1984, ؛ Bakkera & Van Doorn, 2009 مطابقت دارد.
حدود 79 درصد گروه ساکن روستا، تناوب زراعی را در حد زیاد و خیلی زیاد رعایت میکردند. این رقم برای بهرهبرداران غایب حدود 17 درصد بوده است. همچنین فقط 2 درصد کشاورزان غایب اقدام به کشت دوم میکنند. اما این رقم در مورد بهرهبرداران ساکن روستا 22 درصد است که با یافتههای Kada, 1982 ؛ Grigg , 1984, ؛ Bakkera & Van Doorn, 2009 مطابقت دارد. فقط 1 درصد بهرهبرداران مقیم روستا از کارگران روزمزد استفاده میکنند و عمدتاً متکی به نیروی خانوار هستند. در مقابل، 39 درصد گروه ساکن شهر در حد زیاد و خیلی زیاد متکی به نیروی کار مزدبگیر هستند و اتکای کمتری به نیروی کار خانوار دارند که یافتههای Schmitt, 1984 و Mbonile,2003 را تأیید میکنند.
میزان بیمهپذیری در کشاورزان ساکن شهر بهرغم آشنایی بیشتر با فرهنگ بیمه در قیاس با همگنان روستایی، کمتر بوده است. به گونهای که این نسبت حدود 11 در مقابل 32 درصد است. علاوه بر این، شرایط درآمد کشاورزان غایب ضعیفتر از همگنان مقیم روستاست. به گونهای که 88 درصد گروه ساکن شهر، درآمد سالانۀ خود را کمتر از 5 میلیون تومان اظهار کردهاند. این رقم برای گروه مقیم روستا حدود 61 درصد است. از نظر میزان سرمایهگذاری درآمد حاصل از کشاورزی در روستا، در حالی که 5/94 درصد از کشاورزان غایب کمتر از 15 درصد درآمد حاصل از کشاورزی را در روستا سرمایهگذاری میکنند، این میزان برای گروه مستقر در روستا حدود 11 درصد است.
در میان بهرهبرداران دارای گندم آبی، گروه ساکن روستا بهطور متوسط حدود 4 نوبت و کشاورزان غایب حدود 2 نوبت زمین خود را آبیاری میکنند. حدود 85 درصد کشاورزان غایب، میزان دقت و نظارت خویش را بر عملیات آبیاری، کم تا متوسط و 87 درصد همگنان روستانشین آنها در حد زیاد تا خیلی زیاد ارزیابی کردهاند. ارزیابی 60 درصد بهرهبرداران غایب از کیفیت عملیات کاشت در حد خیلی ضعیف بوده است. در حالی که حدود 73 درصد پاسخگویان روستانشین کیفیت این مرحله را در حد خوب و خیلیخوب ارزیابی کردهاند. از نظر کیفیت داشت محصول در حالی که عملکرد حدود 76 درصد بهرهبرداران ساکن روستا خوب است، این رقم برای گروه شهرنشین برابر 3/3 درصد است و حدود 5/35 درصد پاسخگویان این گروه عملکرد ضعیفی داشتهاند. همچنین حدود 83 درصد کشاورزان غایب در زمینۀ کیفیت برداشت محصول عملکردی متوسط داشتند. در مقابل 75 درصد همگنان روستانشین ایشان عملکرد خویش را در این رابطه خوب ارزیابی میکردند. در مورد کیفیت شرایط پس از برداشت نیز عملکرد حدود 93 درصد بهرهبرداران شهرنشین متوسط و ضعیف بوده است. در مقابل بیش از 76 درصد کشاورزان ساکن روستا در این زمینه عملکرد خود را خوب ارزیابی میکردند.
نتایج نشان داد، بین «فاصلۀ شهر محل سکونت تا روستا» و «میزان اراضی زراعی» و نیز «کیفیت کاشت محصول» رابطۀ منفی و معنادار وجود دارد. به بیان دیگر، بهرهبردار به نسبت افزایش فاصله، اراضی کمتری را زیر کشت برده است و در مرحلۀ کاشت محصول نیز نتوانسته دقت و کیفیت لازم را به خرج دهد که یافتههای Mbonile, 2003 را تأیید میکند. همچنین بین «سالهای سکونت در شهر» و «کیفیت پس از برداشت محصول«، ارتباط منفی و معنادار مشاهده شد. علاوه بر این بین «ماههای سکونت در روستا» و «میزان اراضی زراعی» و «کیفیت کاشت، برداشت و پس از برداشت» محصول ارتباط مثبت و معنادار وجود دارد. به عبارتی، ماههای بیشتر اقامت فصلی در روستا موجب عملکرد بهتر بهرهبردار در حفظ اراضی زراعی و مراحل کاشت، برداشت و پس از برداشت میشود. همچنین بین «میزان اراضی زراعی» و «کیفیت کاشت و برداشت محصول» ارتباط مثبت و معنادار مشاهده میشود. این بدان معناست که هرچه میزان اراضی زراعی کشاورز غایب بیشتر باشد، سهم کشاورزی در درآمد خانوار بیشتر بوده است و او کشاورزی را با دقت و کیفیت بیشتری دنبال میکند.
کشاورزان غایب، راهبرد زیست و معیشت متمایزی را به منصۀ ظهور رساندهاند و شاید بتوان شیوۀ بهرهبرداری آنها را بهعنوان گونهای از کشاورزی پارهوقت قلمداد کرد که سعی دارند، ضمن برخورداری از مزایای زندگی شهری از منابع در اختیار خود در روستا بهرهبرداری و کسب درآمد کنند. هرچند برخی صاحبنظران این شیوه را مرحلۀ گذار به مهاجرت و ترک کامل روستا میدانند، اما همانگونه که بررسی حاضر نشان داد، زمان این گذار طولانی بوده است (سالهای سکونت در شهر حداقل 8 و حداکثر 30) و ممکن است یک نسل یا بیشتر ادامه یابد. از اینرو، نمیتوان به مسئله بهعنوان موضوعی موقتی و زودگذر، بیاعتنا بود. استمرار بهرهبرداری از منابع خانوار در روستا در قیاس با متروکگذاشتن آن، نقطۀ قوت این شیوه است که در مورد روستاهای متروک و خالی از سکنه باید تشویق نیز شود؛ اما با توجه به عملکرد و بهرهوری ضعیفتر نسبت به کشاورزان مقیم، در مورد روستاهای با منابع آب و خاک محدود و مازاد جمعیت به مانعی در مسیر توسعۀ روستا و کشاورزی بدل میشود. بر این اساس پیشنهاد میشود، در برنامهریزی توسعۀ روستاهای کشور، شرایط جمعیتی و منابع تولیدی روستاها و نیز شناخت کامل از راهبردهای معیشتی روستاییان و آسیبشناسی روندهای جاری تولید و بهرهبرداری از منابع در دستور کار قرار گیرد. با توجه به مهاجرفرستی تعداد زیادی از روستاهای محدودۀ بررسی حاضر راهکارهای زیر در خور توجه است:
1- توسعۀ امکانات و خدمات زیرساختی، آموزشی، رفاهی و...، برای کاهش فاصلۀ استانداردهای زندگی شهر و روستا.
2- تنوعبخشی به منابع درآمد و معیشت بهویژه توسعۀ مشاغل غیرکشاورزی در روستاهای مورد بررسی
3- تشویق کشاورزان شهرنشین به واگذاری یا اجارۀ منابع تولیدی خود به کشاورزان ساکن در روستاهای با جمعیت مناسب و محدودیت منابع
4- تشویق استمرار و بهرهبرداری کارآمد از منابع آب و خاک در روستاهای تخلیهشده یا در شرف تخلیۀ جمعیتی از طریق توسعۀ تعاونیهای تولیدی یا شرکتهای سهامی زراعی برای حفظ منافع اقتصادی کشاورزان غیرساکن و در عین حال اعمال مدیریت بهینه در بهرهبرداری از منابع روستا
5- ایجاد تشکلهای محلی مکانیزاسیون برای کاهش هزینه و بهرهوری بهینه از ماشینآلات کشاورزی
6- کوشش برای اقتصادیکردن واحد بهرهبرداری از طریق یکپارچهسازی اراضی کشاورزی روستاهای مورد بررسی
[1] -interconnectivity
[2] -System approach
[3] -territorial approach
[4] -rural- urban continuum
[5] -Life styles
[6] -livelihood Strategies
[7] - Part-time farmers
[8] -J.B. Charrier
[9] - absentee Farmers
[10] - Multi-spatial households
[11]- Absentee landowners
[12] .Validity
[13] . Reliability
[14] . Cronbach’s alpha