نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 مربی دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی- مجتمع آموزش عالی سراوان، ایران
2 استادیار دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
In this research, desertification intensity of saravan region was evaluated using IMDPAâ the newest method of Assessment of Desertification Potential in arid and semi arid regions of Iran. For this purpose 4 criteria including climate, vegetation cover, soil and wind erosion were selected. Each criterion was assessed based on it's indices which result in qualitative mapping of each criterion based on geometric average of the indices. Then, sensitive map of region was extracted using geometric average of all criteria. Thematic databases were integrated and elaborated in a GIS. By laminate of thematic databases layers and using this formula DM=(SIÃWEIÃVIÃCLI)1/4 to âCalculate âthe geometric mean Criteria, the desertification intensity map was obtained with analysis IMDPA Model. The result showed that 45.24% of study area was found to be in medium and about 54.39% in high class of desertification And 0.37% of the region including residential arenât in any classification. Analysis of desertification criteria in Saravan region showed, climate criteria is a major problem with a geometric average of 3.1 which shows high class while soil with a geometric average of 2.35 has lowest effect in desertification. Also vegetation covers and wind erosion criteria with a geometric average of 2.62 and 2.87 show high class desertification.
کلیدواژهها [English]
بیابانزایی بعد از بحران کمبود آب و خشکسالی، سومین چالش مهم جهانی در قرن 21 است. بیش از 110 کشور جهان در معرض پدیدۀ بیابانزایی قرار دارند. شناخت مناطقی که در معرض بیابانزایی قرار دارند، بهمنظور مبارزه با این پدیده اهمیت فراوانی دارد و راه را برای برنامهریزی بهتر هموار میسازد (زهتابیان، 1389). این پدیده گریبانگیر بسیاری از کشورهای جهان از جمله کشورهای در حال توسعه است که نتیجۀ آن از بینرفتن منابع تجدیدشونده در هر یک از این کشورهاست (احمدی، 1383). بیابانزایی مشتمل بر فرایندهایی است که در نتیجۀ عوامل طبیعی و عملکرد نادرست انسان ایجاد میشود (Reynolds, 2008). طبق تعریف عبارت است از کاهش استعداد اراضی بر اثر یک یا ترکیبی از فرایندها از قبیل فرسایش بادی، فرسایش آبی، تخریب پوشش گیاهی، تخریب منابع آّب، ماندابیشدن، شورشدن، قلیاییشدن خاک و ... که عوامل محیطی یا انسانی آن را تشدید میکنند. تاکنون مبارزه با بیابانزایی و تخریب سرزمین در کشورهای توسعهیافته و همچنین کشورهای در حال توسعه، اولویت محلی، ملی، منطقهای و جهانی خصوصاً در سطح ملی در نظر گرفته نشده است (2009 ،Melchiade).
میتوان با ارائۀ راهکارها و روشهای مدیریتی مناسب از شدت پدیدۀ بیابانزایی کاست و نیز از گسترش و پیشروی آن جلوگیری کرد. در این راه شناخت فرایندهای بیابانزایی و عوامل بهوجودآورنده و تشدیدکنندۀ آن و همچنین آگاهی از شدت و ضعف این فرایندها و عوامل، امری مهم و ضروری است که باید بررسی و ارزیابی شود. شناخت معیارها و شاخصها بهمنظور ارائۀ مدلی برای نشاندادن شدت بیابانزایی و تعیین مهمترین عوامل مؤثر بر آن، بهمنظور جلوگیری از گسترش عوامل بیابانزایی ضرورت دارد (احمدی و همکاران، 1383). در هر منطقه بسته به شرایط اقلیمی، خاکشناسی، ژئومرفولوژی و ...، عوامل مختلفی در بیابانزایی نقش دارند.
برای ارزیابی بیابانزایی پژوهشهای مختلفی در داخل و خارج از کشور صورت گرفته است و منجر به ارائۀ مدلهای منطقهای فراوانی شده است که خاص همان مناطق است. برای استفاده از این مدلها در مناطق دیگر باید شاخصها و معیارهای آنها بررسی و ارزیابی مجدد و با توجه به شرایط منطقة مطالعاتی تعدیل و اصلاح شوند (زهتابیان و همکاران، 1386). از جملۀ این روشها، مدلهای ارزیابی بیابانزایی بهروش UNEP -FAO است که در سال 1977 برای تهیۀ نقشۀ جهانی بیابانزایی با مقیاس 1:25000000 استفاده شد و مشخصکنندۀ مناطق بیابانی به انضمام مناطق اطراف آنهاست که در معرض خطر شدید بیابانزایی قرار داشتند. مؤسسۀ تحقیقات فرهنگستان علوم ترکمنستان، طرحی با دقت بیشتر از روش فائو یونپ در زمینۀ ارزیابی و تهیۀ نقشۀ بیابانزایی ارائه کرد. در روش فوق که خارین و همکاران در سال 1985 تهیه کردند، مواردی همچون فرسایش بادی، فرسایش آبی، تخریب پوشش گیاهی، شورشدن خاک، باتلاقیشدن، آلودگی محیطی و بیابانزایی ناشی از عملکرد جانوران به عنوان فرایندهایی که موجب بیابانزایی در منطقه میشوند، پیشنهاد شد.
جیاردانو و همکاران در سال 2002 برای ارزیابی بیابانزایی منطقۀ سیسیل ایتالیا، با روش MEDALUS[1] با توجه به شرایط منطقه، چهار شاخص خاک، اقلیم، پوشش گیاهی و مدیریت اراضی را که شاخصهای کلیدی بیابانزایی در منطقۀ مطالعاتی بودند، در نظر گرفتند. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیلهای این روش نشان داد، در بیش از 50 درصد منطقه، حساسیت به بیابانزایی زیاد تا متوسط است. لادیسا و همکاران در سال 2002 در منطقۀ باری ایتالیا شش شاخص خاک، اقلیم، پوشش گیاهی، کاربری اراضی، مدیریت و شاخص فشار انسانی را بهروش MEDALUS برای ارزیابی بیابانزایی منطقه بهکار بردند. علی و البرادعی در سال 2008، با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی برای تهیۀ نقشۀ حساسیت محیطی به بیابانزایی در مصر به این نتیجه رسیدند که بیشترین قسمت از منطقۀ مورد مطالعه در کلاس متوسط بیابانزایی قرار دارد.
لاوادو و همکاران در سال 2008، با بررسی حساسیت اراضی به تخریب، با استفاده از مدل ESAs[2]در جنوب غرب اسپانیا به این نتیجه رسیدند که نقشۀ بیابانزایی تهیهشده طی این پژوهش، نسبت به سایر مدلها بهتر و با شرایط طبیعی سازگارتر است. نونز و همکاران در سال 2009 تأثیر پتانسیل بیابانزایی را بر چرخۀ زیستمحیطی زندگی ارزیابی کردند. آنها چهار متغییر بیوفیزیکی خشکی، فرسایش، بهره برداری زیاد از آبخیز و خطر آتشسوزی را بر اساس منطقه و بیلان کاری برای مدل انتخاب کردند.
شاکریان و همکاران در سال 2011 با استفاده از مدل IMDPA در ارزیابی شدت بیابانزایی منطقۀ جرقویه استان اصفهان با تعیین معیارهای خاک و آب نشان دادند، معیار خاک با کلاس متوسط مهمترین معیار در بیابانزایی منطقه و معیار آب با کلاس کم و ناچیز کمترین نقش را در بیابانزایی منطقه دارد.
زوکا و سپهر در سال 2012 با استفاده از الگوریتم TOPSIS، شاخصهای رتبهبندی بیابانزایی را بررسی کردند. آنها نشان دادند، جنگلتراشی یکی از پیامدهایی است که منجر به پدیدۀ بیابانزایی میشود. این روش در سه کشور برزیل، موزامبیک و پرتغال با استفاده از دادههای مشاهدۀ زمین استفاده شده است.
اختصاصی و مهاجر در سال 1374، روشی را برای طبقهبندی نوع و شدت بیابانزایی اراضی در ایران تحت عنوان ICD[3] منتشر کردند. در این روش سعی شده است تا غالب عوامل مؤثر در بیابانیشدن اراضی بهصورت گام به گام بررسی و با رعایت تأثیرات متقابل آنها، امکان ارزیابی نسبتاً دقیق و در عین حال آسان برای کارشناسان و پژوهشگران فراهم شود.
زهتابیان و رفیعی در سال 1382، بیابانزایی دشت ورامین را با تکیه بر مسائل آب و خاک و در غالب روش ESAS بررسی کردند. در روش فوق، از سامانۀ اطلاعات جغرافیایی بهمنظور تهیۀ لایههای اطلاعاتی مختلف استفاده شد. به طوری که پس از وزندادن به هر لایۀ اطلاعاتی با توجه به فرمول موجود در این رابطه، بیابانزایی دشت ورامین بررسی و در نهایت نقشۀ بیابانزایی تهیه شد. همچنین میتوان روشهای ASSOD، LADA ارائهشده در کنفرانس 2002، TAXONOMY، GLASOD (بابایف و همکاران 1993) و بررسی روش MEDALUS در منطقۀ کاشان در سال 1383 را نام برد که خسروی انجام داد و در نقاط مختلف جهان بهمنظور ارزیابی و تعیین شدت اثر عوامل مؤثر در ایجاد شرایط بیابانزایی انجام شده یا در حال انجام است.
یکی دیگر از مدلهای ارائهشده در ایران، مدل IMDPA[4]است که در برگیرندۀ 9 معیار مؤثر در بیابانزایی و 36 شاخص برای ارزیابی کمّی هریک از معیارهاست. این مدل را سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور در پروژهای با عنوان تدوین شرح خدمات و متدولوژی تعیین معیارها و شاخصهای بیابانزایی با کمک گروهی از استادان و پژوهشگران کشور در سال 1384 ارائه کرد ( زهتابیان و همکاران 1388). این 9 معیار عبارتاند از: آب، خاک، پوشش گیاهی، ژئومرفولوژی، زمینشناسی، اقلیم، کشاورزی، توسعۀ فناوری و اقتصادی- اجتماعی که بهعنوان معیارهای بیابانزایی معرفی شدهاند و برای کمّیکردن آنها از شاخصهای مربوط به هر معیار کمک گرفته میشود (احمدی و همکاران، 1383).
ناطقی (1388) با استفاده از مدل ایرانی IMDPAو معیارهای آب، زمین و پوشش، شدت بالفعل بیابانزایی برای دشت سگزی اصفهان را کلاس خیلی شدید برآورد کرد. رضوی (1387) با استفاده از همین مدل و با محاسبۀ معیارهای آب، خاک، پوشش گیاهی و اقلیم در کویر میقان اراک، وضعیت فعلی بیابانزایی برای منطقه را کلاس شدید بیابانزایی برآورد کرد. وصالی (1387) با بررسی شدت بیابانزایی ناشی از فعالیتهای انسانی در منطقۀ آران و بیدگل، وضعیت فعلی بیابانزایی را بر اساس مدل IMDPA کلاس متوسط محاسبه کرد. زهتابیان (1389) با بررسی تأثیرات توسعۀ کشاورزی و بهرهبرداری از منابع آب زیرزمینی در بیابانزایی منطقۀ طشک استان فارس وضعیت بیابانزایی منطقه را کلاس شدید برآورد کردند. همچنین ذوالفقاری و همکاران (1390) در بررسی شدت بیابانزایی دشت سیستان با استفاده از مدل IMDPAو انتخاب معیارهای اقلیم، پوشش گیاهی، خاک و فرسایش بادی، شدت بیابانزایی منطقه را شدید برآورد کردند.
بنابراین شناخت معیارها و شاخصهای بیابانزایی و امتیازدهی آنها و بررسی یک مدل منطقهای و تعیین مهمترین عوامل مؤثر برای جلوگیری از گسترش آنها بر بیابانزایی ضرورت دارد. برای شناخت وضعیت و شدت پدیدۀ بیابانزایی و تفکیک عرصههای آسیبپذیر در برابر عوامل تخریب، باید معیارها و شاخصهای مؤثر در بیابانزایی را شناسایی و ارزیابی کرد تا بتوان طرحهای بیابانزایی را با موفقیت اجرا و از طریق استفادۀ مطلوب اراضی و در نظر گرفتن معیارها و شاخصهای مؤثر در بیابانزایی از ایجاد این پدیده جلوگیری نمود. بنابراین با توجه به بومیبودن این مدل بهنظر میرسد که باید این مدل در تمامی نقاط کشور با شرایط اقلیمی متفاوت ارزیابی شود. برای این منظور در خصوص تعیین وضعیت بالفعل بیابانزایی در منطقۀ روتک سراوان در استان سیستان و بلوچستان از مدل ایرانی IMDPAو معیارهای اقلیم، پوشش گیاهی، خاک و فرسایش بادی در این پژوهش استفاده شده است.
منطقۀ مورد مطالعه در این پژوهش با وسعت حدود 37/41853 هکتار در 150 کیلومتری از مرکز شهرستان سراوان قرار دارد. این منطقه دارای مختصات جغرافیایی΄29˚62 تا ΄47˚62 طول شرقی و΄00˚28 تا ΄16˚28 عرض شمالی است که از مرز بین کشور پاکستان با ایران در جنوب شرقی در نظر گرفته شده است (شکل 1).
شکل 1 - موقعیت و نقشۀ ژئومورفولوژی منطقۀ مورد مطالعه
رژیم بارندگی در این منطقه، مدیترانهای و حداکثر بارندگیهای آن در فصل سرد سال (زمستان با میانگین 51/15 میلیمتر) و مقدار بسیار ناچیزی در فصل تابستان است. از مجموع متوسط بلندمدت بارندگی سالانۀ منطقه (1362 تا 1390) به میزان 11/35 میلیمتر، 51/15 میلیمتر آن در زمستان، 77/9 میلیمتر در بهار، 12/5 میلیمتر در تابستان و 71/4 میلیمتر در پاییزبه وقوع میپیوندد (ایستگاه سینوپتیک سراوان، 1391).بر اساس آمار و اطلاعات ایستگاه سینوپتیک سراوان برای دورۀ آماری 1362 تا 1391، متوسط سالیانۀ دمای هوا 1/22 درجه سانتیگراد است. بر همین اساس تیرماه با متوسط 7/39 درجه سانتیگراد گرمترین ماه سال و دیماه با متوسط 7/16 درجه سانتیگراد سردترین ماه سال است.
با بررسی گزارشهای مختلف و بازدید از منطقۀ اطلاعات پایه از جمله نقشههای موضوعی، عکسهای هوایی، تصاویر ماهوارهای و سایر اطلاعات مورد نیاز گردآوری و محدودۀ منطقۀ مورد مطالعه مشخص شد. بر اساس مطالعات صورتگرفته رخسارههای ژئومورفولوژی بهعنوان واحد مطالعات تعیین گردید. بهمنظور تهیۀ نقشۀ شدت بیابانزایی منطقۀ مورد مطالعه معیارهای، خاک، فرسایش بادی، پوشش گیاهی و اقلیم با شاخصهای مربوطه بر اساس مدل ایرانی بیابانزایی (IMDPA) انتخاب شد. شاخصهای بافت خاک، هدایت الکتریکی، عمق خاک و درصد سنگریزه عمقی برای معیار خاک بر اساس جدول (1) ارزیابی شد و میانگین هندسی معیار خاک بر اساس رابطۀ 1 محاسبه شد (خسروی، 1383).
رابطۀ (1): 4/1(عمق خاک× درصد سنگریزه عمقی× هدایت الکتریکی× بافت)= معیار خاک
جدول 1- شاخصهای مربوط به معیار خاک برای ارزیابی پتانسیل بالفعل بیابانزایی
شاخص |
وضعیت بالفعل بیابانزایی و دامنۀ امتیازدهی |
|||
50/1-1 |
50/2-51/1 |
50/3-51/2 |
4-51/3 |
|
هدایت الکتریکی (ds/m) |
5 > |
8-5 |
16-9 |
16 < |
عمق خاک (سانتیمتر) |
80 < |
80-50 |
50-20 |
20 > |
بافت خاک |
رسی و لوم رسی |
لوم ریز |
لوم درشت |
شنی و لومی شنی |
میزان سنگریزه عمقی (درصد) |
15 > |
35-15 |
75-35 |
75 < |
شاخصهای شدت فرسایش بادی، درصد پوشش غیرزنده، درصد پوشش گیاهی و شاخص روزهای طوفانی و گرد و غباری برای تعیین معیار فرسایش بادی بر اساس جدول (2) و معیار فرسایش بادی با استفاده از رابطۀ 2 محاسبه شد.
رابطۀ (2): 4/1 (تعداد روزهای طوفانی× پوشش گیاهی× تراکم پوشش غیرزنده× شدت فرسایش)= معیار فرسایش بادی
جدول 2- شاخصهای مربوط به معیار فرسایش بادی برای ارزیابی پتانسیل بالفعل بیابانزایی
نوع شاخص |
وضعیت بالفعل بیابانزایی و دامنۀ امتیازدهی |
|||
50/1-1 |
50/2-51/1 |
50/3-51/2 |
4-51/3 |
|
ظهور رخساره فرسایشی |
بدون آثار و اشکال فرسایش بادی و آشفتگی خاک در طول سال |
دارای آثار بادبردگی محدود در سطح خاک، سطوح شلجمی پراکنده و تشکیل سنگفرش بیابان متراکم |
پهنۀ ماسهای، کلوتک پراکنده شلجمی متراکم و تشکیل سنگفرش کمتراکم |
تپۀ ماسهای فعال، کلوتکهای متراکم و نزدیک به هم |
درصد پوشش غیرزنده (سنگریزه بزرگتر از 2میلیمتر) در سطح خاک (MC) |
MC>80
|
40<MC<80 |
20<MC<40 |
MC<20 |
درصد پوشش گیاهی (PC) |
PC>40 |
20<PC<40 |
10<PC<20 |
<10 |
تعداد روزهای با شاخص طوفانی گرد و خاک (DSI) |
10< |
30-10 |
60-30 |
60 > |
سه شاخص وضعیت پوشش گیاهی، بهرهبرداری از پوشش و تجدید حیات پوشش گیاهی برای معیار پوشش گیاهی در کلیۀ رخسارههای ژئومورفولوژی بهصورت مجزا بررسی شد، بهگونهای که عامل چرای دام از نظر تعداد دام موجود نسبت به ظرفیت دامی (فشار دام)، زمان و طول دورۀ چرا و نوع دام استفادهکننده بسته به میزان علوفۀ تولیدی و نوع دام چراکننده با توجه به ترکیب پوشش و وضعیت فیزیوگرافی منطقه، شاخص بهرهبرداری از پوشش، در کلاسهای مختلفی طبقهبندی شد. همینطور ظاهرشدن گونههای مهاجم در هر منطقه معرف بهرهبرداری شدید است (آذرنیوند و چاهوکی، 1387). بهمنظور ارزیابی وضعیت پوشش گیاهی از لحاظ مهیابودن یا نبودن شرایط تجدید حیات، شاخص تجدید پوشش گیاهی انتخاب و کلاسهای مختلف آن با توجه به امکانپذیر بودن یا نبودن اجرای عملیات اصلاحی تعیین شد.
امتیاز این شاخص با توجه به خصوصیات پوشش گیاهی از قبیل ترکیب گیاهی، گرایش و وضعیت مرتع تعیین شد، زیرا با دانستن وضعیت مرتع و گرایش آن نوع عملیات اصلاحی، لازم و ضروریبودن آن مشخص میشود. جدول (3) نحوۀ ارزیابی شاخصهای این معیار را نشان میدهد. در نهایت میانگین هندسی معیار پوشش گیاهی با استفاده از رابطۀ 3 محاسبه شد.
رابطۀ (3): 3/1 (تجدید پوشش گیاهی× بهرهبرداری از پوشش× وضعیت پوشش)= پوشش گیاهی
شاخص |
وضعیت بالفعل بیابانزایی و دامنۀ امتیازدهی |
|||
50/1-1 |
50/2-51/1 |
50/3-51/2 |
4-51/3 |
|
وضعیت پوشش گیاهی |
گونههای مهاجم کمتر از 5 درصد ترکیب گیاهی را تشکیل میدهد و کمتر از 25 درصد ترکیب گیاهی از گونههای یکساله است. |
گونههای مهاجم 20-5 درصد از ترکیب گیاهی را تشکیل میدهد و 50-25 درصد ترکیب گیاهی منطقه از گیاهان یکساله است. |
گونههای مهاجم 50-20 درصد ترکیب گیاهی را تشکیل میدهد و بیشتر پوشش گیاهی منطقه یکساله است. |
گونههای مهاجم بیش از 50 درصد از ترکیب گیاهی را تشکیل میدهد و پوشش گیاهان منطقه از گیاهان یکساله است. |
درصد پوشش تاجی دایمی بیش از30 درصد |
درصد پوشش تاجی دایمی 30-15 درصد |
درصد پوشش تاجی دایمی 15-5 درصد |
درصد پوشش تاجی گیاهان دایمی کمتر از 5 درصد |
|
بهرهبرداری از پوشش گیاهی |
آثار بوتهکنی مشاهده نمیشود. |
قطع بوتهها، درختچهها و درختان نسبتاً زیادتر از بیوماس سالانه |
قطع بوتهها، درختچهها و درختان زیاد و کاملاً محسوس |
قطع بیرویۀ بوتهها، درختان و درختچهها در حال حاضر و یا گذشته نهچندان دور |
چرا متعادل و یا کمتر از ظرفیت و در فصل مناسب |
مازاد دام تا 25 درصد بیش از ظرفیت چرا |
مازاد دام 25 تا 50 درصد بیش از ظرفیت چرا |
مازاد دام بیش از 50 درصد بیشتر از ظرفیت چرا |
|
تجدید پوشش گیاهی |
تجدید حیات بهطور طبیعی انجام میشود. |
تجدید حیات با هزینۀ کم امکانپذیر است. |
تجدید حیات با هزینۀ زیاد امکانپذیر است. |
تجدید حیات پوشش گیاهی بسیار مشکل و یا غیرممکن و توجیهناپذیر اکولوژیکی- اقتصادی |
نیازی به عملیات اصلاحی نیست. |
عملیات احیای پوشش تاکنون مؤثر بوده است. |
عملیات اصلاحی انجامشده نسبتاً موفق بوده است. |
عملیات اصلاح و احیای پوشش تاکنون موفق نبوده است. |
جدول 3- شاخصهای معیار پوشش گیاهی برای ارزیابی پتانسیل بالفعل بیابانزایی
برای ارزیابی معیار اقلیم در منطقۀ مورد مطالعه شاخصهای مقدار بارش، شاخص خشکی و تداوم خشکسالی بهصورت جدول (4) انتخاب و میانگین هندسی این معیار بر اساس رابطۀ 4 محاسبه شد.
رابطۀ (4): 3 /1 (شاخص خشکی× تداوم خشکسالی× میزان بارش)= معیار اقلیم
جدول 4- شاخصهای معیار اقلیم برای ارزیابی پتانسیل بالفعل بیابانزایی
شاخص |
وضعیت بالفعل بیابانزایی و دامنۀ امتیازدهی |
|||||
50/1-1 |
50/2-51/1 |
50/3-51/2 |
4-51/3 |
|||
حدود بارش سالانه (میلیمتر) |
> 280 |
280-150 |
150-75 |
75 > |
||
شاخص خشکی UTI |
150-180 |
120-150 |
90-120 |
0-90 |
||
شاخص تداوم خشکسالی |
3 تا 4 سال |
5 تا 6 سال |
6 تا 7 سال |
بیشتر از 7 سال |
لایههای اطلاعاتی مربوط به هر شاخص پس از تعیین امتیاز هر رخساره (با توجه به مطالعات صحرایی و استناد به کار سایر پژوهشگران و با توجه به شرایط منطقه) با استفاده از مدل مورد مطالعه در محیط ILWISتهیه شد (ذوالفقاری، 1390). نحوۀ وزندهی بهصورت خطی و با نسبت برابر بود.
در این پژوهش برای کاهش خطای کارشناسی و همچنین تعیین ارزش عددی شدت بیابانزایی و اینکه این شدت به کدام کلاس بیابانزایی نزدیکتر است، 4 رتبه بیابانزایی کم و ناچیز، متوسط، شدید و خیلی شدید بهصورت جدول (5) بر اساس مدل مورد مطالعه انتخاب گردید. به مناطق مسکونی ارزش صفر داده شد و در هیچ کلاسی طبقهبندی نشد.
جدول 5- کلاسهای شدت وضعیت فعلی بیابانزایی
ردیف |
دامنۀ ارزش عددی |
وضعیت بالفعل بیابانزایی |
کلاس بیابانزایی |
1 |
50/1-1 |
کم و ناچیز |
I |
2 |
50/2-51/1 |
متوسط |
II |
3 |
50/3-51/2 |
شدید |
III |
4 |
4-51/3 |
خیلی شدید |
IV |
پس از تهیۀ 14 لایه رستری شاخصهای مربوط به معیارهای مورد بررسی، از تلفیق لایههای مربوط به هر معیار لایههای معیارهای مورد مطالعه بهدست آمد. به عبارت دیگر در این روش هر معیار از میانگین هندسی شاخصهای خود طبق رابطۀ (5) بهدست میآید (احمدی 1383):
رابطۀ (5)
که در آن:
Index-x: معیار مورد نظر
Layer: شاخصهای هر معیار
n: تعداد شاخصهای هر معیار
در نهایت پس از تهیۀ لایههای مربوط به معیارهای مورد مطالعه از تلفیق لایههای اطلاعاتی چهار معیار خاک، فرسایش بادی، پوشش گیاهی و اقلیم بر اساس رابطۀ (6) در محیط نرمافزار ILWIS3/3 نقشۀ نهایی وضعیت فعلی بیابانزایی منطقه بهدست آمد و با توجه به شکل 6 طبقهبندی شد.
رابطۀ (6)
DM[5]=(SI[6]×WEI[7]× VI[8]×CLI[9])1/4
2- یافتههای پژوهش
نتایج حاصل از وزندهی شاخصها و تلفیق معیارها و لایههای اصلی، با توجه به میانگین هندسی وزنها بهطور جداگانه در شکلهای 6 ، 7، 8 و 9 نشان داده شده است. همچنین نقشههای وضعیت معیار خاک، معیار فرسایش بادی، معیار پوشش گیاهی و معیار اقلیم منطقه مورد مطالعه نیز در شکلهای 2، 3، 4 و 5 آمده است.
معیار خاک
بررسی انجامشده بر روی متوسط وزنی ارزشهای کمّی چهار شاخص مورد بررسی در معیار خاک نشان میدهد، در منطقۀ مورد مطالعه بافت خاک با ارزش عددی 48/2، بیشترین نقش را در بیابانزایی و افزایش کلاس تخریب خاک دارد. همچنین متوسط وزنی معیار خاک برای کل منطقه با ارزش 35/2 در وضعیت متوسط بیابانزایی ارزیابی شد.
جدول 6- متوسط وزنی ارزش کمّی شاخصهای مؤثر در معیار خاک
شاخصهای معیار |
امتیاز شاخص |
وضعیت بالفعل بیابانزایی |
کلاس بیابانزایی |
بافت خاک |
43/2 |
متوسط |
II |
هدایت الکتریکی |
26/2 |
متوسط |
II |
درصد سنگریزه عمقی |
48/2 |
متوسط |
II |
عمق خاک |
47/2 |
متوسط |
II |
|
|
معیار فرسایش بادی
ارزیابی متوسط وزنی ارزشهای کمّی چهار شاخص مورد بررسی در معیار فرسایش بادی نشان میدهد، در منطقۀ مورد مطالعه متوسط وزنی معیار فرسایش بادی برای کل منطقه با ارزش 87/2 در وضعیت شدید بیابانزایی است. از بین شاخصهای این معیار، شاخص پوشش غیرزنده با ارزش عددی 47/3 در کلاس شدید قرار میگیرد و بیشترین نقش را در افزایش امتیاز این معیار دارد.
جدول 7- متوسط وزنی ارزش کمّی شاخصهای مؤثر در معیار فرسایش بادی
شاخصهای معیار |
امتیاز شاخص |
وضعیت بالفعل بیابانزایی |
کلاس بیابانزایی |
شدت فرسایش (ظهور رخسارههای فرسایشی) |
87/2 |
شدید |
III |
درصد پوشش غیرزنده |
47/3 |
شدید |
III |
درصد پوشش گیاهی |
43/3 |
شدید |
III |
تعداد روزهای با شاخص گرد و خاک |
20/2 |
متوسط |
II |
شکل 3- نقشۀ معیار فرسایش بادی منطقۀ مورد مطالعه
معیار پوشش گیاهی
بررسی انجامشده بر روی متوسط وزنی ارزشهای کمّی سه شاخص مورد بررسی در معیار پوشش گیاهی نشان میدهد، این معیار با ارزش عددی 62/2 در کلاس شدید قرار دارد و در بین شاخصهای این معیار شاخص تجدید حیات پوشش گیاهی با ارزش عددی 10/3 بیشترین نقش را بیابانزایی منطقه بر عهده دارد.
جدول 8- متوسط وزنی ارزش کمّی شاخصهای مؤثر در معیار پوشش گیاهی
شاخصهای معیار |
امتیاز شاخص |
وضعیت بالفعل بیابانزایی |
کلاس بیابانزایی |
وضعیت پوشش |
49/2 |
متوسط |
II |
بهرهبرداری از پوشش |
58/2 |
شدید |
III |
تجدید پوشش |
10/3 |
شدید |
III |
شکل 4- نقشۀ معیار پوشش گیاهی منطقۀ مورد مطالعه
معیار اقلیم
منطقۀ مورد مطالعه قسمتی از منطقۀ مجاور مرز ایران و پاکستان در منتهیالیه جنوب شرق کشور است و علاوه بر کمبود نزولات، فزونی درجه حرارت و تبخیر و تعرق و داشتن اقلیم خشک، خشکسالیهای پی در پی نیز دارد. از اینرو نمیتوان نقش اقلیم را در تشدید پدیدۀ بیابانزایی نادیده گرفت. معیار اقلیم نقش مهمی در تخریب و تشدید پدیدۀ بیابانزایی منطقه ایفا میکند. از آنجا که پس از بررسی آمار ایستگاههای بارندگی موجود در منطقه، میزان بارش در طول دورۀ آماری مورد بررسی دچار تغییرات چشمگیری بود، ارزش معیار اقلیم برای منطقۀ مورد مطالعه در همۀ رخسارههای یکسان برآورد شد.
پس از ارزیابی و تهیۀ لایۀ اطلاعاتی معیار اقلیم برای کل منطقه، ارزش عددی این معیار 10/3 بهدست آمد که بیانگر کلاس شدید در بیابانزایی منطقه است. به طوری که شاخص خشکی در شرایط خیلی شدید و شاخصهای میزان بارش و تداوم خشکسالی در کلاس شدید قرار گرفت. میزان تأثیر عامل اقلیم در بیابانزایی منطقه با توجه به شاخصهای مورد بررسی، در کلاس شدید ارزیابی شد.
بررسیهای انجامشده بر روی متوسط وزنی ارزشهای کمّی عوامل مؤثر بر معیار اقلیم نشان میدهد، در منطقۀ مورد مطالعه، شاخص خشکی، مؤثرترین عامل در افزایش شدت بیابانزایی در منطقه و شاخص تداوم خشکسالیها کمترین نقش را در بیابانزایی منطقه در معیار اقلیم داشته است.
جدول 9- متوسط وزنی ارزش کمّی شاخصهای مؤثر در معیار اقلیم
شاخصهای معیار |
امتیاز شاخص |
وضعیت بالفعل بیابانزایی |
کلاس بیابانزایی |
میزان بارش |
10/3 |
شدید |
III |
تداوم خشکسالی |
3 |
شدید |
III |
شاخص خشکی |
60/3 |
خیلی شدید |
IV |
شکل 5- نقشۀ معیار اقلیم منطقۀ مورد مطالعه
3- نتیجهگیری و بحث
نتایج پژوهش نشان میدهد که منطقه از نظر وضعیت بیابانزایی با استفاده از روش IMDPA در دو کلاس متوسط و شدید قرار میگیرد. از کل مساحت منطقۀ مورد مطالعه، 36/150 هکتار (37/0 درصد کل منطقه) جزو مناطقی است که کلاس شدت بیابانزایی برای آنها تعریف نشده است که این مناطق شامل مناطق مسکونی است. 94/18936 هکتار (24/45 درصد کل منطقه) در کلاس بیابانزایی متوسط و 07/22766 هکتار (39/54 درصد کل منطقه) در کلاس بیابانزایی شدید قرار دارد (شکل 15).
با محاسبۀ میانگین وزنی شدتهای بیابانزایی کلیۀ واحدهای کاری شدت بیابانزایی برای کل منطقۀ مورد مطالعه مقدار 72/2 بهدست آمد که نشاندهندۀ وضعیت شدید بیابانزایی در کل منطقه است. در بین معیارهای مورد بررسی در بیابانزایی منطقه معیار خاک با متوسط وزنی 35/2 و کلاس متوسط کمترین اثر و معیار اقلیم با متوسط وزنی 10/3 و کلاس شدید مؤثرترین معیار در بیابانزایی منطقه بوده است. همچنین معیارهای فرسایش بادی و پوشش گیاهی با متوسطهای وزنی 87/2 و 62/2 در کلاس شدید بیابانزایی قرار دارند.
شکل 6- نقشۀ بیابانزایی منطقۀ مورد مطالعه
از میان شاخصهای مورد بررسی شاخص خشکی با متوسط وزنی 60/3 و کلاس بیابانزایی خیلی شدید بیشترین اثر و شاخص تعداد روزهای با شاخص طوفانی گرد و خاک با ارزش عددی 20/2 کمترین اثر را در بیابانزایی منطقه داشته است. منبع تأمین ماسه در محدودۀ تحت بررسی بهعلت خشکسالیهای مکرر و خشکشدن بستر آبراههها و مسیلهای واقع در قطاع شمال غربی منطقه است. از جملۀ این مسیلها که از سرشاخههای رودخانۀ تلخاب هستند، میتوان به گزو و سیانجاه اشاره کرد. همچنین بالابودن درجهحرارت و فقر پوشش گیاهی این پدیده را تشدید میکند.
از جمله پژوهشهایی که در ایران در رابطه با تعیین شاخصها، معیارها و ارزیابی شدت بیابانزایی صورت گرفته است، میتوان به پژوهشهای خسروی (1383)، رفیعی (1382)، رئیسی (1387)، محمد قاسمی (1385)، فزونی (1386) و ناطقی (1388) اشاره کرد.
مقایسه نتایج پژوهش حاضر با سایر پژوهشهایی که در مناطق دیگر ایران از مدل IMDPA برای ارزیابی شدت بیابانزایی استفاده کردند؛ از جمله کویر میقان اراک (رضوی، 2008)، آران و بیدگل (وصالی، 2008)، طشک استان فارس (زهتابیان، 1389) و دشت سیستان (ذوالفقاری و همکاران، 1390)، نشان داد که رابطۀ بسیار نزدیک و مشابهی بین آنها وجود دارد و بیانگر این است که این مدل از کارایی لازم برای ارزیابی شدت بیابانزایی در ایران برخوردار است.
با توجه به اینکه بیشتر روشهای متداول در تعیین شدت بیابانزایی، بسیار وقتگیر است و نیاز به عملیات صحرایی بسیاری دارد ( خسروی، 1383)، استفاده از شیوههای جدید سنجش از دور و سیستم اطلاعات جغرافیایی ضمن کاهش هزینههای پرسنلی، موجب افزایش سرعت و دقت در برآورد نتایج حاصله میشود (مخدوم و همکاران 1380).
با توجه به تجزیه و تحلیل انجامشده و نتایج بهدست آمده در منطقۀ سراوان، روش پیشنهادی با در نظر گرفتن شاخصهای مناسب و به تعداد نسبتاً کافی در مناطق خشک و بهعلت سادگی و مرحلهایبودن آن، روش خاص وزندادن به شاخصها، استفاده از سامانۀ اطلاعات جغرافیایی در تلفیق نقشهها و استفاده از میانگین هندسی به جای جمع یا میانگین حسابی (ICD, UNEP-FAO) در محاسبۀ شاخصها و نقشۀ نهایی بیابانزایی، روش نسبتاً دقیقی است. این مدل میتواند در مناطق مشابه مورد مطالعه برای تعیین شدت بیابانزایی استفاده شود و در صورت لزوم شاخصها و کلاسهای آن اصلاح گردد. بررسی و تجزیه و تحلیل مطالعات انجامشده سایر پژوهشگران و نیز ارزیابی نتایج به دست آمده از وضعیت منطقۀ مورد مطالعه بهوسیلۀ بازدیدهای صحرایی و روش ارزیابی مذکور نشاندهندۀ کارایی مطلوب مدل در منطقه است. برای کنترل و تثبیت ماسههای بادی که متأسفانه تاکنون در این زمینه هیچگونه عملیات اجرایی صورت نگرفته است، این اقدامات پیشنهاد میشود: انجام عملیات مالچپاشی، ایجاد و احداث تلههای رسوبگیر، جلوگیری از تردد وسایط نقلیه که بهصورت قاچاق ترددهای غیرمجاز انجام میدهند و موجب تخریب خاک و شکستن سله خاک در منطقه شدهاند، همچنین بهمنظور ایجاد محیط پایدار برای کشت و توسعۀ گونههای گیاهی سازگار با شرایط منطقه با توجه به زهکششدن آبهای زیرزمینی و سطحی بهسوی کشور پاکستان جنگلکاری و ایجاد باغهای خرما پیشنهاد میشود.