نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار گروه ژئومورفولوژی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران
2 دانشجوی کارشناسی ارشد گروه ژئومورفولوژی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
3 دانشیار گروه آبوهواشناسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
There is an undeniable relationship between local identity and history of mankind. During historical periods, the effect of climate on human society, centers of civilization and way of living and thinking was so intense that caused a lot of studies done in this area. Thus, it can be stated that climate change and its occurrence during the Quaternary are considered as important environmental factors in the formation of settlement associations of Iran. The results show that the distribution of these centers follow a special arrangement. The establishment of settlement nuclei confirms the fact that the early settlement of the civil association and settlement nuclei have been formed on the margins of lakes. Among the most important civic associations on the terrace of the Hamon alluvial lake in the past and present, two cities of Soukhteh and Zabul can be pointed out to. Soukhteh city, as the oldest settlement in Hamon, is considered on the highest terrace of the lake. Also, Zabul city, as one of the biggest city in the eastern of Iran, is situated on the second terrace of the lake.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
رابطة انکارناپذیری بین هویت مکانی و تاریخ انسانها وجود دارد (رامشت، 1380: 1). همین امر موجب شده است بسیاری از پژوهشگران درزمینة شکلگیری هویتهای مکانی و نحوۀ ارتباط آنها با محیط طبیعی و ویژگیهای آن بهمنزلة عامل اصلی در شکلگیری سکونتگاههای مدنی مطالعاتی را انجام دهند. چالة هامون ازجمله چالههای زنجیرهای است که خط مدنی ایران از تبریز، ساوه، اصفهان، ابرکوه، سیرجان ارزوئیه و کهنوج را به ایرانشهر متصل میکند و درواقع چالههای مملو از آب ارومیه، میغان، گاوخونی، مروست و هرات، چالة سیرجان - ارزوئیه و چالة پارهشدة جیرفت و جازموریان در امتداد محور شمال غرب - جنوب شرق، این خط مدنی را در نیمة میانی ایران به وجود آوردهاند. این چالهها در فاز پایانی کواترنر غالباً آب دارند و تراسهای برجایمانده در آنها تأییدکنندة این امر است. چالة ارومیه و سواحل آن سبب شکلگیری یازده شهر بزرگ و کوچک شدهاند (مانند تبریز، ارومیه، مهاباد، میاندوآب). چالة میغان شهر ساوه، چالة گاوخونی شهر اصفهان، چالة مروست شهر ابرکوه، چالة سیرجان شهر سیرجان، چالة ارزوئیه تپه یحیی، چالة پارهشدة جیرفت شهر جیرفت (دقیانوس)، چالة جازموریان شهر ایرانشهر و کهنوج و چالة هامون شهر سوخته، زابل و زهک را در ساحل قدیمی خود به وجود آوردهاند.
شهرهای ایران هویت مکانی خاصی دارند که بیشتر معطوف به تاریخ طبیعی آنهاست؛ بهطوریکه براساس یافتههای جدید تمدن شهری در ایران به دریاچههای دوران چهارم نسبت داده میشود (رامشت و باباجمالی، 1388). در دورههای تاریخی اثر اقلیم بر اجتماعات انسانی و مراکز تمدن و طرز معیشت و تفکر آنها به قدری زیاد بوده است که مونتسکیو، عالم مشهور فرانسوی، در کتاب معروف خود روح القوانین، امپراتوری اقلیمی را بزرگترین امپراتوری روی زمین توصیف کرده است (محمدی، 1386: 1).
آبوهوا و تغییرات آن اهمیت زیادی دارد. از بین عوامل طبیعی، آبوهوا بیشترین تأثیر را بر پراکندگی جوامع انسانی، اشغال فضاهای جغرافیایی و نوع زندگی در همۀ نواحی سیارة زمین اعمال میکند و شرایط آبوهوایی در رشد و شکوفایی انواع تمدنها نقش عمدهای ایفا کرده است (کیانی، 1389: 7). بدینسان تغییرات اقلیمی و نحوة حدوث آن در طول کواترنر از عوامل محیطی مهم در شکلگیری کانونهای مدنی ایران است؛ به تعبیر دیگر تغییر شرایط محیطی در طول کواترنر بیانکنندة نوعی تناوب است که به دنبال آن تغییر در کانونهای یخساز، سیستمهای شکلزا، ارتفاع مرز برف دائمی، زبانههای یخچالی و جابهجایی کانونهای مدنی تابعی از آن بوده است (بیرامعلی،1390: 4). شکلگیری کانونهای مدنی تابع ویژگیهای مورفیک و اقلیمی مناطق است. در سواحل ویژگیهای خطوط ساحلی، در مناطق درونقارهای دریاچهها و مسیر حرکت یخچالها و در کوهستانها زبانههای یخی نقش عمدهای را در این زمینه ایفا کردهاند. اینکه شهرهای اروپایی غالباً بهصورت نوارهای موازی شکل گرفتهاند یا شهرهای ایران بهصورت اشکال دایرهای با مرکزیت خاص تبلور یافتهاند، همگی از تأثیر شکل مورفولوژی آنها پیروی میکند (امیراحمدی و همکاران،1390: 61).
دریاچة هامون ازجمله چالههای شرق ایران است که در حال حاضر یکی از تالابهای مهم ثبتشدة بینالمللی به شمار میآید و براساس گزارش پژوهشگرانی که از کویر عبور کردهاند، مطالبی دربارة تختانهای آن گفته شده است. این دریاچه علاوه بر اینکه گستردهترین و مهمترین دریاچة آب شیرین کشور است، توانهای زیستمحیطی و ارزش اکولوژیک خاصی نیز در سیستان دارد (ابراهیمزاده، 1388: 73). دریاچة هامون و منطقة سیستان در شاهنامة فردوسی مأوای اصلی پهلوان اسطورهای ایران دانسته شدهاند و ازنظر تاریخی و هویتی برای ایرانیان اهمیت دوچندانی دارند.[1]
پیشینة پژوهش
دربارة بازسازی شرایط طبیعی گذشته و نحوة ارتباط آن با شکلگیری تمدنهای باستانی و کانونهای مدنی در بازۀ زمانی کوارترنر تاکنون مطالعاتی صورت گرفته است.
رامشت (1380) در مقالهای با بررسی نحوة تشکیل کانونهای مدنی در ایران و ارتباط آن با ویژگیهای ژئومورفولوژیک دریافته است دریاچههای دوران چهارم، اصلیترین عامل شکلگیری هویت مدنی شهری در ایران است.
رامشت و باباجمالی (1388) با بررسی شرایط و ویژگیهای طبیعی ایران در دوران چهارم دریافتند برخلاف اروپا و آمریکا که رشد و گسترش کانونهای مدنی در آنجا در دوران گرم بوده است، در ایران رشد و گسترش کانونهای مدنی در دوران سرد رخ داده است.
امیراحمدی و همکاران (1390) در پژوهشی با بررسی آثار یخچالی کواترنر و تأثیر آن بر شکلنگرفتن تمدن و سکونتگاه مهم شهری در دشت آسپاس به این نتیجه رسیدهاند که توزیع فضایی روستاهای این دشت از حرکت و شکلزایی زبانههای یخچالی پیروی میکند.
محمودی (1393) با طرح ایدهای با نام «هویت آیینهای سرزمین ایران»، پایداری ایران را بهمنزلة واحدی سیاسی در طول تاریخ به ویژگیهای طبیعی و تاریخ کواترنر ایران نسبت میدهد.
بلانفورد[2] (1973) با تأکید بر پراکندگی وسیع رسوبات دریاچهای، نواحی مرکزی فلات ایران را طی دورۀ پلیستوسن عرصۀ پهنههای آبی بسیار گسترده و حتی یکپارچه تصور کرده است که از اواسط این دوره بهتدریج رو به خشکشدن نهادهاند.
بوبک[3] (1963) با بررسی مورنهای رشتهکوه البرز و زاگرس، آن را شواهدی بر یخبندانهای پیش از وورم در این ارتفاعات معرفی کرده است. این مطالعات او را بر آن داشت در سال 1955 نخستین اظهارنظر کلی را دربارۀ اقلیم ایران در کواترنر منتشر سازد. وی معتقد است طی دورة یخچالی، اقلیمی سرد و خشکتر از امروز بر ایران حاکم بوده است.
ابرلندر[4] (1965) با بررسی شبکة زهکش زاگرس مرکزی به وجود دریاچههای پلوویال در این کوهستان اشاره و تپهشاهدهای موجود را در حد واسط بین دشت و کوهستان بهمنزلة تراسهای باقیمانده از این دریاچهها معرفی کرده است.
موریسون[5] (1968) در توصیف دریاچههای پلوویال دنیا همة چالههای داخلی و بستة ایران را بهمنزلة دریاچة پلوویال معرفی کرده است.
هورتون[6] (2004) در پژوهشی با بررسی تأثیرات تغییرات سطح آبهای خلیج فارس بر جوامع انسانی به این نتیجه رسیده است که تغییرات سطح اساس آب خلیج فارس در شکلگیری نخستین تمدنهای جهان مؤثر بوده است.
هدف از این پژوهش، بازسازی شرایط طبیعی گذشتة دریاچة هامون و مطالعة تطبیقی با نظریة «دریاچههای ایران، بستر مدنیت در ایران»[7] است.
روششناسی پژوهش
دادههای اصلی استفادهشده در این پژوهش عبارتاند از: دادههای رقومی (Dem) نود متری ایران و دادههای اقلیمی از شبکۀ جهانی پایگاه دادهای دانشگاه سانتاکلارا در ایالات متحدة آمریکا با قدرت تفکیک مکانی 5/0×5/0 درجه که با ریزگردانی در دورهای 60ساله (1387-1327) آمادة بهرهبرداری شده است. این دادهها مبنای برآوردهای دمای سالیانة منطقه قرار گرفت. بدین منظور نخست دمای سالیانة پایگاه دادة سانتاکلارا روی یاختههای با فواصل 25 کیلومتری استخراج و سپس ارتفاع این نقاط از DEM منطقه تهیه شد. بهمنظور بررسی بارش از دادههای بارش روزانه استفاده شده است. برای تعیین خط مرز برف دائمی حوضة آبریز مدنظر در زمان گذشته از روش رایت استفاده و نقشة آن با بهرهگیری از نرمافزار GIS ترسیم شد. بهمنظور تعیین تراسهای آبرفتی، داغابها و تغییرات دریاچة هامون از زمان گذشته تاکنون از تصاویر ماهوارهای لندست، تصاویر Google Earth و نقشههای توپوگرافی 1:50000 استفاده و درنهایت کانونهای مدنی روی هریک از تراسهای آبرفتی دریاچة هامون مشخص شد.
محدودة پژوهش
واحد هیدروژئومورفولوژیک هامون بین مدارهای 59 درجه تا 70 درجه و 30 دقیقة طول شرقی و
29 درجه تا 34 درجة عرض شمالی قرار گرفته است؛ به بیان دیگر 11 درجة طول جغرافیایی و 5 درجة عرض شمال جغرافیایی را در بر میگیرد که شامل استانهای سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی در ایران، ولایتهای فرح[8]، نیمروز[9]، هلمند[10]، قندهار[11]، اورازگان[12]، زابل، قزنی[13]، پکتیا[14]، وردک[15] و لاوگر[16] در افغانستان و استان بلوچستان در پاکستان است
(شکل 1). مساحت حوضة آبریز مدنظر 225596 کیلومتر مربع است. واحد هیدروژئومورفیک مطالعهشده را سرزمینهای مرتفع و کوهستانی تا نواحی صاف و هموار دربرگرفته است. در این حوضه بیشترین ارتفاع 4269 متر و کمترین ارتفاع 430 متر از سطح آبهای آزاد است. اصلیترین آبراهة حوضة هامون، رودخانة هیرمند است. «هیرمند» یا «هلمند»، نام رودی است که از کوههای هندوکش افغانستان سرچشمه میگیرد و به دریاچة هامون در ایران میریزد. رود بزرگ هیرمند از رودهای پرآب شرقی فلات ایران و آسیا به شمار میرود که سالیانه میلیاردها مترمکعب آب در آن جریان مییابد و طول آن بیش از 1100 کیلومتر است؛ از این رو طولانیترین رود واقع در بین سند و فرات به شمار میآید. ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﺤﻞ ﺑﻨﺪ کمالخان ﻭﺍﻗﻊ ﺩﺭ خاک ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ تغییر ﻣﺴـﻴﺮ میدهد ﻭ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﻝ منحرف و در بند کهک واقع در ۳۶ کیلومتری جنوب خاوری زابل وارد خاک ایران میشود (عطاییکیا، 1394: 9- 33).
شکل 1. موقعیت محدودة پژوهش
یافتههای پژوهش
یکی از بارزترین شواهد ژئومورفیک که با اتکا بر آن شرایط اقلیمی گذشتة یک منطقه برآورد میشود، وجود آثار سیرکهای یخچالی است که ازجمله مهمترین شواهد تغییر اقلیم در کوهستانهای ایران و افغانستان به حساب میآیند. براساس مطالعاتی که دربارة ارتفاعات منطقه صورت گرفت، تعداد 116 سیرک (آثار) در این حوضه شناسایی شد که پایینترین سیرک در ارتفاع 2664 متری و مرتفعترین سیرک نیز در ارتفاع 3811 متری و همگی سیرکهای شمارششده در کشور افغانستان واقع شده است (شکل 2).
شکل 2. پراکنش آثار سیرکهای موجود در حوضة آبریز هامون هیرمند
با مطالعة سیرکهای موجود در منطقه به روش رایت، تعیین خط برف دائمی در دورة یخچالی امکانپذیر میشود. برف مرز دائمی در محدودة مدنظر به روش رایت ارتفاع 3100 متر را نشان میدهد که در شکل بعدی آمده است؛ بنابراین در گذشته ارتفاع 3100 متر در منطقه خط دمایی معادل صفر درجة سانتیگراد متوسط سالیانه داشته که با توجه به آن دمای متوسط سالیانه بیش از این ارتفاع، کمتر از صفر بوده است. با توجه به خط مرز برف دائمی، نزدیک به 550 کیلومتر مربع از منطقة مطالعهشده در قلمرو دائمی یخچالی قرار داشته است (شکل 3).
شکل 3. خط برف مرز دائمی در فاز اقل کواترنری
با توجه به مطالعات یخچالشناسی شرایط برای مطالعة دمای محیطی در فاز اقل کواترنری فراهم میشود. بدین منظور تهیة نقشة همدمای گذشته محدودة مدنظر محاسبه و برآورد شد. برای این منظور ابتدا دمای سالیانة پایگاه دادة سانتاکلارا روی یاختههای با فواصل 25 کیلومتری استخراج و سپس ارتفاع این نقاط از DEM منطقه تهیه شد. بدین ترتیب رگرسیون 1586 نقطه در حوضه بهصورت زیر به دست آمد (نمودار 1).
نمودار 1. نمایش رابطة دما و ترفیع مکانی
معادلة با ضریب رگرسیون 8/0 به دست آمد که نشاندهندة همبستگی بین عامل دما و ارتفاع در منطقه است. پس از بهدستآمدن معادلة همبستگی دما و ارتفاع حوضه، شرایط لازم برای برآورد دمای فاز اقل فراهم شد و درنتیجۀ این بررسیها شکل (4) به دست آمد. نقشة بهدستآمده نشاندهندة وضعیت دمای محیطی محدودة مطالعهشده در عصر حاکمیت برودت در منطقه است.
شکل 4. همدمای متوسط سالیانة حوضة آبریز مطالعهشده در فاز اقل کواترنری
چنانچه در نقشۀ زمان گذشتة حوضة آبریز هامون هیرمند دیده میشود، کمترین میزان متوسط دمای سالیانة منطقه 3/0- درجة سانتیگراد و بیشترین دمای متوسط سالیانة منطقه در فاز اقل کواترنری 3/13 درجة سانتیگراد بوده است. پس از تهیۀ نقشۀ همدمای متوسط سالیانة فاز اقل، با استفاده از دادههای پیکسلی با تفکیک 5/0 درجه در 5/0 درجه، نقشۀ همدمای متوسط سالیانة زمان حاضر از روش میانیابی کریجینگ تهیه شد (شکل 5). این نقشه بیانکنندة خطوط همدمای زمان حاضر است. کمترین دما در منطقة پژوهش 3/4 درجة سانتیگراد و بیشترین دما در زمان حاضر 22 درجة سانتیگراد است. آنچه مسلم است اینکه در زمان حاضر در منطقة پژوهش دمای صفر درجة سانتیگراد وجود ندارد.
شکل 5. همدمای متوسط سالیانة حوضة آبریز مطالعهشده در زمان حاضر
براساس نقشۀ تفاوت دمایی، تغییرات محیطی در حوضة آبریز هامون از روندی گرمایشی پیروی میکند؛ به نحوی که این تغییرات از آستانة عبور منطقه از فرایند یخساز به یک فرایند جریان آبی حکایت دارد؛ به بیان دیگر این تغییرات در طیف تغییر در آستانه تلقی میشود و اهمیت آن به مراتب بیش از زمانی است که تغییرات در سیستمی خاص رخ دهد.
تحلیل تغییرات رطوبتی چالة هامون در کواترنری
برای تخمین شرایط رطوبتی دریاچة هامون در کواترنری از روش تحلیل شواهد ژئومورفیک استفاده شد. برای این منظور نقشههای 1:50000، نرمافزار Google Earth و Dem ایران به کار رفت و آثار تراسهای آبرفتی دریاچة هامون از بالاترین تراس تا پایینترین مشخص شد. بر این اساس دریاچة هامون 3 تراس آبرفتی عمده دارد. پایینترین تراس آبرفتی در ارتفاع 470 متر از سطح دریا با مساحت 800 کیلومتر مربع، دومین تراس در ارتفاع 480 متر از سطح دریا با مساحت 12000 کیلومتر مربع و بالاترین تراس نیز در ارتفاع 495 متر از سطح دریا با مساحت 18500 کیلومتر مربع است. تراس اخیر نشان میدهد در دورهای رطوبتی سطح آب در این تراز قرار داشته و بیشترین حجم آب را نیز در این چاله ذخیره میکرده است (شکل 6).
از دیدگاه ژئومورفولوژی هر تراس خط تعادل آب و خشکی تلقی میشود و بدین معناست که میزان ورودی با میزان خروجی به سیستم در حالت تعادل قرار میگیرد.
شکل 6. تراس آبرفتی دریاچة هامون از فاز اقل
برای تعیین رابطة بین سطوح دریاچه و استقرار کانونهای مدنی براساس نظریة «دریاچههای دوران چهارم، بستر مدنیت در ایران»، الزام ارزیابی کانونهای سکونتی در مجاورت تراسهای هامون مسجل بود؛ بنابراین پس از تعیین موقعیت این کانونها برای تشخیص ارتباط آنها با موقعیت سطوح تراز آب در دورههای مختلف اقدام شد. نتایج بهدستآمده نشان میدهد نحوة استقرار این مراکز از چینش خاصی پیروی میکند. استقرار کانونهای مدنی و هستههای یکجانشینی تأییدکنندۀ این امر است که کانونهای مدنی و هستههای اولیۀ یکجانشینی همواره در حاشیۀ دریاچهها شکل گرفته است. ازجمله مهمترین کانونهای مدنی روی تراسهای آبرفتی دریاچة هامون در زمان گذشته و حال، شهر سوخته و زابلاند. شهر سوخته که قدیمیترین کانون یکجانشینی در هامون تلقی میشود روی بالاترین تراس دریاچه قرار گرفته است و همچنین زابل، یکی از بزرگترین شهرهای جنوب شرق ایران، روی تراس دوم این دریاچه واقع شده است (شکل 7).
در حاشیة تراسها چندین کانون جمعیتی وجود داشته که در حال حاضر متروک ماندهاند و این بهخوبی نشان میدهد با کاهش سطح آب دریاچه و ازدسترفتن فرایند یخسازی، ادامة حیات این کانونها مختل شده است و از استمرار حیات بازماندهاند؛ به بیان دیگر تغییر دمایی در این منطقه در دامنة تغییر آستانة سیستم یخساز به سیستم محیطی رواناب بدان معنا بوده است که تابآوری محیطی در این ناحیه بهواسطة چنین تغییری از میان رفته است.
شکل 7. سکونتگاههای مدنی موجود بر تراسهای آبرفتی دریاچة هامون
نتیجهگیری
با توجه به دادههای تحلیلشده دریاچة هامون در یکی از فازهای اقل دوران چهارم، سطح آبی بسیار بیشتر از سطح فعلی (495 متری از سطح دریا) داشته است و تناوب رسوبات آن نشان از تجربة فازهای متعدد اقلیمی در این ناحیه دارد (شکل 8).
شکل 8. تناوب رسوبی دیدهشده در بالاترین تراس هامون؛ منبع: نگارنده
تغییر در سطوح تراز تراسها خود بیانکنندة چند مطلب مهم خواهد بود؛ اول آنکه همراه با تغییر سطوح تراسی نوعی جابهجایی سکونتی نیز صورت پذیرفته است؛ دوم آنکه تغییرات رطوبتی در این ناحیه در طیف تغییر آستانة یک سیستم به سیستمی دیگر بوده است؛ بهطوریکه فرایند یخسازی در این حوضه به فرایند آبهای جاری تبدیل شده و بنابراین بهواسطة این تغییر، تابآوری محیطی بهشدت کاهش یافته است. ازبینرفتن بسیاری از کانونهای مدنی در این ناحیه نشان از آن دارد که براساس نظریة آلومتری رامشت و باباجمالی (1388)، اینگونه دریاچهها پشتوانة فرایندهای یخسازی مطمئن خود را از دست دادهاند و بنابراین پایداری سکونتگاهها در حاشیة هامون و دریاچههای مشابه مانند جازموریان بیشتر مربوط به ظرفیت یخسازی چکادهای کوهستانهای حاشیة آن است؛ از این رو امروزه ما فقط شاهد آثار تمدنهای برجایمانده بهصورت تپهشاهدهای باستانی در حاشیة تراز آبی گذشتة این دریاچه هستیم. این فرایند یعنی تغییر دمایی برای دیگر دریاچههای ایران نیز رخ داده است؛ ولیکن چون سیستم حوضههای آبی آنها هنوز فرایند یخسازی را دنبال میکند، استمرار حیات سکونتی هم در حاشیة آنها ادامه یافته است. برمبنای این توضیح تغییرات دمایی در دریاچههایی چون جازموریان و هامون سبب ازدسترفتن تابآوری محیطی شده است؛ بنابراین از قاعدة حیاتزایی دریاچهای عدول کردهاند و قابلیت حفظ ادامة حیات انسانی را در حاشیة خود از دست دادهاند. نتایج ما را به اصل دیگری به نام پایداری محیطی در ایران رهنمون میسازد و آن این است که برودت محیطی، نقش تعیینکنندهای در پایداری سکونتگاههای حاشیة دریاچهها در ایران داشته است و دارد.