نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری گروه اقتصاد، ترویج و آموزش کشاورزی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
2 دانشیار گروه اقتصاد، ترویج و آموزش کشاورزی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The formation of rural areas as the initial cores of civilization and activity can be attributed to environmental factors, but the continuity of the economic and social life of villages has faced major challenges over time as a result of the widespread and accelerated transformation of the effects of modernity and unbalanced development planning. Demographic disorders and rural work-force structure, followed by a decline in economic functions, especially in relation to agriculture, are the main identity challenges for the communities and rural areas. The present study investigates the evolution of rural identity in Markazi province with emphasis on demographic structures through using statistical evaluations and modeling. The statistical population consists of all villages with more than twenty households in the two censuses of 1996 and 2011. By extracting all of the same population variables in two time intervals, several demographic indicators for each of these intervals were defined and calculated. After statistical descriptions and evaluation of distribution indices, the modeling of the demographic identity of rural areas of the province in two intervals was done using structural equation based on self-propelled approach. The household dimension, youth level (Wertheim Index), aging rate, kinship ratio, literacy and occupation rate constitute the common indices in both final and valid structural models of both intervals. The comparison of the statistical description and indices pattern coefficient in the structures and variables indicate that the household dimension, youth level of population and literacy rate are important determinants of the demographic characteristics of rural areas in Markazi province in both intervals. In contrast, the aged population at both intervals and much greater in 2011 threatened the structure and the demographic identity. The kinship rate in 1996, with a moderate and rational status had a positive contribution in the population structure of the villages of the province, but in 2011, it has an opposite role and influence.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
امروزه تداوم حیات و کارکرد مناطق روستایی با فرایندهای جهانیشدن و غلبة فرهنگ و روحیة مدرنیته در همة ابعاد زندگی جوامع انسانی با چالشهای جدی مواجه شده است (Guastella & Pareglio, 2016: 89). در کشورهای توسعهنیافته و در حال توسعه همچون ایران مدرنگرایی و شهرگرایی مفرط همراه با ضعف و ناکارآمدی ساختارها و بنیانهای محیطی، اقتصادی و اجتماعی مناطق و جوامع روستایی و تغییرات همهجانبهای که بر کلیت جامعه تأثیر گذاشتهاند، با بهحاشیهراندن این بخش از جوامع، چالشهای بزرگی را پدید آورده است؛ چالشهایی که درنتیجة بروز و تأثیرگذاری آنها طی دهههای اخیر وضعیت و موقعیت روستاها و سکونتگاههای روستایی برای «سکنای جمعیت» و «انجام فعالیت» درمقایسه با جایگاهی که تا پیش از این دوران داشتهاند، به کلی دگرگون و بیرونق شده است.
بررسی سیاستگذاریها و اجرای برنامههای متعدد توسعهای در چند دهة اخیر برای جوامع روستایی ایران نشان میدهد با وجود اهداف و تلاشهای بسیار چندان در بهبود این نابسامانیها موفق نبودهاند. علاوه بر مهاجرتهای گستردة روستا- شهری، به شهر تبدیل شدن بسیاری از کارآمدترین سکونتگاههای روستایی درنتیجة تصمیمگیری نادرست برنامهریزان و سیاستگذاران مسائل روستایی، شاهدی بر این ادعاست که ساختارها، کارکردها، حیات اقتصادی و اجتماعی و به بیان روشنتر هویت روستاهای کشور نشانه رفته است. در نگاه نخست هرگونه برنامهریزی و چارهجویی برای مواجهة منطقی با این چالشها، بیش از هرچیز نیازمند نگاهی علمی و دقیق به ابعاد و مؤلفههای انسانی و محیطی «ساختار و هویت جوامع روستایی» است. مناطق روستایی تغییرات مداومی را درنتیجة سیاستهای داخلی کشور و تحولات جهانی در ترکیب اجتماعی، فیزیکی و فضایی خود تجربه کردهاند. رویکرد بیشتر جامعة روستایی در مواجهه با این تغییرات به اشکال مختلفی همچون مهاجرتهای روستا - شهری نمایان شده و مشکلات عدیدة ملی و منطقهای را برای هر دو جامعة شهری و روستایی به همراه داشته است.
پنگ و همکاران[1] (2016) دریافتند مناطق روستایی انسجام و هویت گذشتة خود را از دست دادهاند و اکنون بسته به دوری یا نزدیکی به مناطق شهری به مکانی برای فعالیتهای خدماتی، کشاورزی یا تولیدات صنعتی تبدیل یا کاملاً متروکه شدهاند.
توره و والت[2] (2016) معتقدند مطالعات مرتبط با هویت روستایی و عوامل تأثیرگذار بر آن پیچیدهتر از گذشته و مستلزم بررسی و توجه خاص است. شکلگیری روستاها عموماً ناشی از عوامل محیطی است؛ اما در تخلیه و نابودی روستاها، هم عوامل محیطی و هم انسانی بهمثابة دو مفهوم متفاوت ولی مرتبط با هویت روستایی و در قالب دو رهیافت سرزمینی و بخشی تأثیرگذار بوده است.
در بعد انسانی ارتباط متقابل دو بعد انسانی و محیطی به گونهای است که بدون وجود جمعیت و نیروی کار کارآمد، امکانی برای کشاورزی و فعالیتهای متنوع و گستردة آن وجود ندارد. براساس بررسی دادههای سرشماریهای عمومی نفوس و مسکن نسبت روستانشینی در کشور از 6/68درصد در سال 1335 به 26درصد در سال 1395 رسیده است. ادامة این روند بدون توجه به هرگونه اقدام مؤثر برای رفع مشکلات جوامع روستایی باعث کاهش چشمگیر تعداد روستاهای کشور، ترک آنها و ادامة مهاجرت به شهرها و درنتیجه سالخوردگی بیشتر روستاها خواهد شد. آثار این سالخوردگی در بخش کشاورزی با توجه به نقش آن در اقتصاد کشور نگرانکننده است. همچنین نتایج پژوهشی در سال 1375 نشان میدهد این سالخوردگان در بخش کشاورزی به ترتیب بیش از 4 و 5 برابر سالخوردگان بخشهای صنعت و خدمات بودهاند. از مهمترین نتایج سالخوردگی در بخش کشاورزی، کاهش بهرهوری و به خطر افتادن امنیت غذایی است (رمضانیان، 1380: 221). گزارشهای پروژة سالمندی روستایی بینالمللی[3] (IRAP) نیز حاکی است جمعیت دنیا در حال سالمندشدن است و حدود 60 درصد جمعیت سالخوردة دنیا در مناطق روستایی زندگی میکنند. این گزارش نتیجه میگیرد سالمندی روستایی نادیده گرفته شده و اکنون زمان بررسی این مسائل است
(Burholt & Dobbs, 2012: 433).
پژوهشها نشان میدهد در فاصلة سالهای 1375- 1385 متوسط میزان رشد سالیانة ناخالص جمعیت روستایی کشور به 44/0- درصد کاهش یافته است که به ترتیب استانهای اصفهان و مرکزی بیشترین میزان رشد منفی را داشتهاند؛ همچنین در همین فاصلة زمانی استانهای تهران، کرمان و بوشهر، بیشترین مهاجرپذیری و استانهای همدان، زنجان و مرکزی، بیشترین مهاجرفرستی را داشتهاند؛ از این رو اگر حفظ جوامع روستایی یکی از اولویتهای توسعة روستایی باشد، میباید در برنامههای توسعه بهصورت جدیتر به آن توجه شود و مهاجرفرستی استانهای اشارهشده بهترین شاخص ناکارآمدی برنامههای توسعة روستایی در سطح ملی و منطقهای بوده است (زنجانی، 1389: 16).
براساس آنچه بیان شد و در دهههای اخیر همچنان شاهد گسترش بیتوجهی به مؤلفة انسانی ساختار جوامع روستایی کشور و عقبماندگی در این زمینه هستیم. بررسی نتایج تفصیلی سرشماری عمومی نفوس و مسکن (1395) نشان میدهد استان مرکزی 1429475 نفر جمعیت داشته است که از این تعداد، 9/7۶درصد در نقاط شهری و 1/2۳درصد در نقاط روستایی ساکن بودهاند. جدول (1) تحولات جمعیت کل و جمعیت روستایی استان را از 1335- 1395 نشان میدهد.
جدول 1. تغییرات جمعیت استان مرکزی براساس نقاط روستایی؛ 1335- 1390
سال |
جمعیت کل |
جمعیت روستایی |
درصد روستانشینی |
1335 |
600455 |
507925 |
6/84 |
1345 |
688046 |
563208 |
9/81 |
1355 |
786291 |
572705 |
3/77 |
1365 |
1082109 |
605982 |
56 |
1375 |
1228812 |
527265 |
9/42 |
1385 |
1351257 |
419184 |
31 |
1390 |
1413959 |
368958 |
1/26 |
1395 |
1429475 |
329690 |
1/23 |
منبع: درگاه ملی آمار ایران
جدول بالا نشان میدهد درصد روستانشینی در استان مرکزی طی 60 سال گذشته کاهشی برابر با 5/61درصد داشته است. درصد روستانشینی این استان در سال 1395 با 1/23درصد کمتر از متوسط میزان کشوری بوده است (درگاه ملی آمار ایران).
بر این اساس مطالعة حاضر در پی آن است تحولات جمعیتی مناطق روستایی استان مرکزی را طی دورة 1375- 1390 در سطح همة روستاهای دارای بیش از 20 خانوار و براساس آمارهای رسمی سرشماریهای مرکز ایران با شاخصسازیهای مناسب و استفاده از روشهای پیشرفتة آماری بررسی و تحلیل کند.
مبانی نظری پژوهش
پژوهشهای متعددی مفهوم هویت روستایی را با عباراتی مانند «روستابودگی»، «روستاییگری» و «روستاییت» مطالعه کردهاند. حقیقت این است که مناطق روستایی انسجام گذشتهشان را از دست دادهاند و از این رو بررسی چالشهای هویتی و ساختاری جوامع روستایی و تعیین چیستی و ابعاد هویت روستایی و شاخصها و معیارهای آن به شناخت اساسیترین مسئله در هویت روستایی کمک میکند که همان زوال و نابودی روستاهاست.
سکونت
شناخت چیستی سکونت و معنای آن از چالشهای نظری در حوزة ارتباط بین انسان و محیط است. هرچند خاستگاه و غایت تلقی سنت و مدرنیته از مفهوم سکونت بسیار متفاوت است، اما همۀ انسانها با هر نوع تلقی و با وجود اختلاف مراتب و روش در پی سکونت و آرامش راستیناند. از آنجا که خاستگاه سکونت اساساً مقولهای درونی و متعلق به نفس یا ذهن انسانی است، تنها محیطی از جنس و متناسب با آن زمینۀ بیرونی را فراهم میکند.
ازنظر طاهری (1392) سکونت از ریشة «سُکن» به معنی «آرام و قرارگرفتن پس از حرکت (اضطراب)» آمده است. چنین مینماید که سکونت یا آرامش در انس و پیوند انسان با چیزی یا جایی معنا مییابد؛ به بیان دیگر سکونت انسان به معنای هر آن چیزی است که انسان و درحقیقت نفس او با آن آرامش مییابد.
ورود مفهوم سکونت به مرحلة خودآگاه انسانی از نگاه راهب (1386) موجب میشود انسان به «ایجاد» فضای مصنوع دست بزند؛ یعنی پس از کشف ارزشهای نهان در فضای طبیعی و تجربة کیفی فضا، ظهور این کیفیات در خودآگاه آدمی به شکلگیری فضای مصنوع منجر میشود. آنچه مسلّم است اینکه درک و حس مفهوم سکونت در مرحلة اول، مرحلهای کیفی است و این سرآغاز ورود به مرحلة خودآگاهی محسوب میشود.
هویت
هویت مجموعهصفاتی است که فردی را از فرد دیگر، گروهی را از گروه دیگر یا شیئی را از شیئی دیگر متمایز میسازد. جوامع بشری هرچند همواره نوعی وفاق اجتماعی و انسجام کلی دارند، ولی افراد آن ازنظر سنی، جنسی، شغلی، نژادی، قومی و مذهبی از یکدیگر متفاوتاند (شارون، 1379: 55).
هویت از نگاه محرمی (1383) مجموعهای از نشانهها، آثار مادی، زیستی، فرهنگی و روانی است که موجب شناسایی فرد از فرد، گروه از گروه، اقلیتی از اقلیت دیگر یا فرهنگی از فرهنگ دیگر میشود؛ محتوا و مظروف این ظرف به مقتضای هر جامعه و ملت متفاوت و بیانکنندة نوعی وحدت، اتحاد، همشکلی، تداوم، استمرار، یکپارچگی و نبود تفرقه است.
به نظر محمدی یگانه و همکاران (1394) هویت نخست حوزههایی مانند فلسفه، منطق و روانشناسی را دربرمیگرفته، اما با توجه به تحولات علمی چند دهة اخیر، دامنة آن به محیطهای انسانساخت نیز کشیده شده است.
همچنین ریکس[4] و استریکر[5] (2013) هویت را احسـاس تعلـق و وابسـتگی به یک مکان تعریف میکنند.
در مباحث حوزة روستایی دو نگاه عمدة «مکانی» و «رفتاری» به این مفهوم وجود دارد؛ در پژوهش حاضر تأکید بر هویت مکانی است.
هویت مکانی
رامشت و همکاران (1395) هویت مکانی را همان خصیصهای تعریف میکنند که با حافظة تاریخی طبیعی مکانها در ارتباط است. امکان متصورشدن هویت بدون درنظرگرفتن زمینه و منشأ مکانی و اجتماعی آن وجود ندارد.
ازنظر کاویانی راد و عزیزی کاوه (1390) هویت برآیند چگونگی تأمین نیازهای شخصی و جمعی در مکانی ویژه است. انسان، مهمترین عامل معنادهنده به مکان است و از عوامل تأثیرگذار بر رفتار انسان در اماکن عمومی، ادراکی است که او از مکان دارد. همین تصاویر ذهنی است که به مکان هویت میدهد. بر این اساس مکان، سازندة بخشی از شخصیت و هویت افراد است که خود را با آن میشناسند و به دیگران معرفی میکنند.
روستا (سکونتگاههای روستایی)
از نگاه راهب (1386) کنکاش دربارة مفهوم روستا در دو حوزة حقیقی و کاربردی امکان بررسی دارد. در نگاه حقیقی، روسـتا، مجتمعی زیسـتی و جلوهگاه بروز خارجی حیات اجتماعی انسـان اســت؛ به بیان دیگر ظهور روستا همارز با شکلگیری سکونت و به دنبال آن شکلگیری مجتمعهای زیستی است. ازنظر او در سـطح کاربردی، تعریف حقیقی روسـتا بــه دلیل ماهیت کلنگر و غیرکاربردی خـود در حوزة علوم پاسخگو نیست و به ارائة تعاریفی مبتنی بر عینیات محسوس نیاز است که هریک نیز در جایگاه خود تعریفی درست محسوب میشود. علومی همچون جغرافیا، برنامهریزی منطقهای، معماری و کشاورزی برای برنامهریزیهای پژوهشی و کاربردی خود با تعاریف متفاوتی از روسـتا و تفکیک عرصههای مختلف سکونتگاه (آبادی) در قالب شهر و روستا مواجه بودهاند.
سعیدی (1379) به روستا بهمنزلة مجتمعی زیستی و به بیانی سکونتگاهی انسانی مینگرد که با توجه به سطح فرهنگ و برخورداری از دانش فنی در نقاط مختلف جهان به صور گوناگون تجلی مییابد.
رضوانی (1388) نیز در تعریف دیگری از روستا بر پذیرش آن بهمثابة یک کل مسـتقل تأکید میکند و روستا را واحدی اقتصادی، اجتماعی، جغرافیایی و مرکز تجمعی از مردم یکجانشـین میداند که بیشتر درآمد آنها با کشـاورزی تأمین میشود و شرایط بالقوة خودکفایی را نیز در خود دارد.
هویت روستایی[6]
مفهوم «هویت روستایی» در این مطالعه ناظر بر واژة لاتین «رورالیتی»[7] (روستابودگی/ روستاییبودن مکانی) و با صفت روستایی[8] متفاوت است؛ بنابراین بیش از آنکه با افراد مرتبط باشد، دربارة مناطق روستایی به کار میرود و تقریباً به این معناست که یک مکان چگونه و تا چه اندازه ساختار و کارکرد روستایی دارد.
هویت روستایی، مجموعهای از مفاهیم جمعیتی، محیطی و فرهنگی مرتبط با مردم روستایی است و مناطق روستایی تحولات مداومی را در ترکیب اجتماعی، فیزیکی و فضایی خود تجربه میکنند (Paquette & Domon, 2003: 425).
پنگ و همکاران (2016) اشاره دارند مفاهیم اولیة هویت روستایی نخست بر نظریههای جامعهشناختی مبتنی بوده است تا تفاوت ذاتی بین جوامع شهری و روستایی را روشن کند؛ اما این نظریة دوگانگی شهری - روستایی خیلی زود در حمایت از مدل زنجیرة شهر و روستا مردود شد.
رهیافتبخشی سازمان ملل (2007) نیز هویت روستایی را براساس فعالیتهای اقتصادی غیرشهری تعریف میکند. این رهیافت بیشتر در کشورهای در حال توسعه کاربرد دارد که روستاییبودن منحصراً با کشاورزی، جنگلداری و ماهیگیری مرتبط است. مفهومسازی دوم از هویت روستایی، مفهومی جغرافیایی (سرزمینی و فضایی) است. در این رهیافت ویژگیهای جمعیتی مانند تراکم جمعیت جایگاه مهمی دارند.
ازنظر رضوانی و همکاران (1390) نیز هویت روستایی مفهومی است در ارتباط با پیوندهای شهر و روستا و تأثیرات متقابلی که این دو در عرصة فضای جغرافیایی سرزمین بر یکدیگر دارند. رواج شیوة معیشت و زندگی شهری در مناطق روستایی، چهرة مناطق روستایی را دگرگون ساخته و ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و اکولوژیکی جدیدی را خلق کرده و باعث تنوع و گستردگی کارکردی در مناطق روستایی شده است.
از میان دو مؤلفة اشارهشده برای هویت، پژوهش حاضر فقط به مؤلفة ماهیت و ساختار توجه داشته که عموماً ناظر بر جمعیت و مؤلفههای آن است؛ بنابراین «هویت روستایی» به معنی «ماهیت و ساختار» و «کارکرد» روستاییداشتن مناطق روستایی است و چون فقط نخستین مؤلفه یعنی ماهیت و ساختار در پژوهش حاضر مطالعه شده، اصطلاح «هویت دموگرافیک» برای آن به کار رفته است. شناخت تحولات و تغییرات جمعیتی، ویژگیها و ابعاد آن، اهمیت و جایگاهی کلیدی در برنامهریزیها و سیاستگذاریهای توسعهای دارد.
چنانکه اشاره شد بسیاری از متون در بحث دربارة ویژگیهای جمعیتی هویت روستایی بیشتر بر مفهوم و شاخص تراکم جمعیت تأکید دارند؛ در حالی که مؤلفههای جمعیتی مدنظر در این مطالعه بیشتر بر اندازه، ترکیب، ساختار سنی، میزان رشد و تحولات آنها در طول زمان متمرکز شده است.
درزمینة تراکم جمعیت بهمثابة یکی از معیارهای هویت روستایی نظرات متفاوتی وجود دارد. یک ایراد استفاده از تراکمهای جمعیت این است که آنها ارقام متوسط را نشان میدهند و ممکن است با وجود شهر کوچکی در یک منطقة روستایی تحریف شوند. درمقابل بعضی از مناطق داخلی شهر که تعداد زیادی از واحدهای تجاری را دارند، تراکمهای جمعیتی کمی دارند. به هر دو شیوه تعریف هویت روستایی براساس تراکم جمعیت، اطلاعات کمی دربارة ماهیت اجتماعات روستایی خواهد داشت و هویت روستایی دربارة چیزی فراتر از تراکم جمعیت است (Rousseau, 1995: 2). بهلحاظ سنتی نیز روستایی قلمدادشدن منطقهای جغرافیایی با درنظرگرفتن تعداد ساکنان یا تراکم جمعیت آن صورت میگیرد؛ در حالی که این رهیافت با دو ایراد اساسی روبهروست؛ اول اینکه توصیف متغیر پیچیدهای مانند هویت روستایی با یک متغیر دشوار است و دوم اینکه تقلیلدادن این مفهوم به دوگانگی شهری/ روستایی با وضع یک نقطة برش که جهانی هم نیست، معمولاً به توصیف دقیقی از واقعیت منجر نمیشود. اگر فقط تعداد ساکنان را معیاری برای تعریف منطقة روستایی در نظر بگیریم، به این معناست که زمینة اجتماعی پیرامون منطقة جغرافیایی را در نظر نگرفتهایم و هیچ ارزشی وجود ندارد که محیط روستایی را از شهری جدا کند.
مشکل دیگر این شاخص نیز به این واقعیت برمیگردد که بسیاری از ویژگیهای هویت روستایی بههمپیوستهاند و برای نمونه مشکل است در منطقهای با تراکم جمعیتی زیاد بتوان کشاورزی کرد. این موانع باعث شدهاند این معرف را بهتنهایی سنجة نادرستی برای مفهوم هویت روستایی بدانند.
افزون بر این مناطق روستایی فقط براساس تعداد جمعیت از مناطق شهری متمایز نمیشوند؛ بلکه متغیرهای فرهنگی، اجتماعی، بهداشتی و اقتصادی نیز این تفاوتها را نشان میدهند. درنتیجه روستایی و شهریبودن، دو سوی متضاد یک پیوستار هستند که مناطق جغرافیایی را در یک منطقه یا کشور تعریف میکند و میبایست محیطهای روستایی را براساس تعدادی از ویژگیها تعریف کرد (Riola & Cantalejo, 2005: 247).
جهتگیری نظری مطالعة حاضر متوجه دوگانگی و تفاوتهای شهری و روستایی مناطق نیست و هدف چگونگی متمایزشدن مناطق روستایی از شهری را دنبال نمیکند؛ همچنان که هوگارت[9] (1988) نیز اشاره میکند، تفاوتهای شهری - روستایی مبنای درستی برای بحث دربارة هویت روستایی نیست؛ زیرا اجتماعات روستایی نقاط مشترک زیادی با اجتماعات شهری و البته با مبنای متفاوت شغلی دارند. در این راستا هاینس[10] (1991) طبقهبندی اجتماعی ـ اقتصادی را معیاری برای تفکیک مناطق و شناخت هویت روستایی معرفی کرده است.
روششناسی پژوهش
جامعه و نمونة آماری
جامعة آماری و محدودة جغرافیایی شامل همة روستاهای دارای بیش از 20 خانوار استان مرکزی براساس دادههای دو سرشماری نفوس و مسکن 1375 و 1390 و واحد تحلیل در این پژوهش، روستاست. پس از انتخاب و مطابقت روستاها در دو مقطع اشارهشده و حذف نقاط و مکانهای سرشماریشدة غیرروستایی شامل مراکز نظامی، شرکتها، شهرکها و واحدهای تولیدی و کارگاهی، نمونة آماری پژوهش مشتمل بر 733 روستای دارای بیش از 20 خانوار در هر دو مقطع، به شرح جدول (2) به دست آمد.
جدول 2. توزیع جغرافیایی و تعداد روستاهای دارای بیش از 20 خانوار (نمونة مطالعه: دهستانها و شهرستانهای استان)
شهرستان |
تعداد دهستان |
روستاهای مطالعهشده |
شهرستان |
تعداد دهستان |
روستاهای مطالعهشده |
آشتیان |
3 |
26 |
دلیجان |
3 |
20 |
اراک |
11 |
85 |
زرندیه |
6 |
44 |
تفرش |
4 |
54 |
ساوه |
7 |
86 |
خمین |
7 |
99 |
شازند |
9 |
152 |
خنداب |
5 |
66 |
فراهان |
4 |
50 |
کمیجان |
4 |
38 |
محلات |
2 |
13 |
جمع کل |
12 |
65 |
733 |
دادههای استفادهشده بهصورت دست دوم و برگرفته از نتایج تفصیلی دو سرشماری نفوس و مسکن 1375 و 1390 استان مرکزی در سطح روستاهای مطالعهشده بوده است. متغیرهای استفادهشده شامل بیشترین اقلام مرتبط معتبر در هر دو شناسنامة آبادیها بوده است که بهطور جداگانه، اما کاملاً مشترک و مشابه از سطح روستاهای مطالعهشده استخراج شدهاند. 9 متغیر اعتبارسنجیشدة نهایی برای هرکدام از دو مقطع عبارت بودهاند از: «تعداد خانوار»، «جمعیت کل»، «جمعیت کمتر از 14 سال»، «جمعیت 15 تا 64 سال»، «جمعیت بالای 65 سال»، «جمعیت 6ساله و بیشتر»، «جمعیت باسواد»، «جمعیت 10ساله و بیشتر» و «جمعیت شاغل». پردازش دادهها و شاخصسازی براساس متغیرهای نهایی به شرح جدول (3) انجام شده است.
جدول 3. شاخصهای مقطعی و تحولی هویت دموگرافیک روستایی استان مرکزی در مقاطع ابتدا (1375) و انتهای (1390) دورة مطالعهشده
نام شاخص |
شرح شاخص |
بعد خانوار |
تقسیم جمعیت کل بر تعداد خانوار |
میزان جوانی (شاخص وِرتهایم) |
تعداد افراد 15- سال بهازای هر 100 نفر جمعیت |
میزان سالخوردگی |
تعداد سالخوردگان (65+ سال) بهازای هر 100 نفر جمعیت |
نسبت سالخوردگی |
تعداد سالخوردگان بهازای هر 100 نفر جمعیت 15- سال |
نسبت بستگی |
مجموع افراد 15- و 65+ سال بهازای هر 100 نفر بین 15 تا 65 سال |
بار تکفل خالص |
تعداد افراد غیرشاغل بهازای هر 100 نفر جمعیت شاغل |
میزان باسوادی |
تعداد باسوادان بهازای هر 100 نفر جمعیت بالای 6 سال (لازمالتعلیم) |
میزان اشتغال |
تعداد شاغلان بهازای هر 100 نفر جمعیت بالای 10 سال (در سن فعالیت) |
تحولات شاخصها در طول دوره |
|
تغییرات بعد خانوار |
تفاضل شاخصهای انتها (1390) و ابتدای (1375) دوره در هر روستا |
تغییرات میزان جوانی |
|
تغییرات میزان سالخوردگی |
|
تغییرات نسبت سالخوردگی |
|
تغییرات نسبت بستگی |
|
تغییرات بار تکفل خالص |
|
تغییرات میزان باسوادی |
|
تغییرات میزان اشتغال |
|
میزان رشد جمعیت |
متوسط میزان رشد سالیانه در دورة مطالعهشده |
محدودة پژوهش
استان مرکزی بخشی از فلات مرکزی ایران است که بین رشتهکوههای البرز و زاگرس و در مجاورت کویر مرکزی قرار گرفته و با استانهای تهران و قزوین در شمال، اصفهان و لرستان در جنوب، قم در شرق و همدان در غرب همجوار است.
براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران (1395)، استان مرکزی به مرکزیت اراک 12 شهرستان، 23 بخش، 33 شهر، 66 دهستان و 1208 آبادی مسکونی دارد و از جمعیت 1429475 نفری استان در این مقطع، 1099764 نفر (9/76درصد) در نقاط شهری و 329690 نفر (1/23درصد) در مناطق روستایی زندگی میکنند. استان مرکزی بهلحاظ وضعیت جغرافیایی و اقلیمی و برخورداری از منابع آبی زیاد و خاک حاصلخیز، ازجمله مناطق بسیار مهم کشور درزمینة تولیدات کشاورزی و دامی به حساب میآید. بهطور تقریبی 19 درصد مساحت استان را زمینهای کشاورزی، 57 درصد آن را مراتع و
24 درصد را زمینهای غیرزراعی از قبیل دریاچهها، کویرها، جادهها و شهرها تشکیل میدهند
(سالنامة آماری استان مرکزی، 1394). شکل (1) توپوگرافی، تقسیمات سرزمینی استان، پراکنش سکونتگاههای روستایی و روستاهای مطالعهشده را نشان میدهد.
شکل 1. توپوگرافی و تقسیمات سرزمینی منطقه و روستاهای مطالعهشده
یافتههای پژوهش
یافتههای توصیفی (توصیف و ارزیابی آماری شاخصها)
متغیرهای جمعیتی بهویژه در رابطه با مناطق روستایی، معمولاً توزیعهای غیرنرمال دارند که تا اندازة زیادی طبیعی است. متغیرهای معرفی و استفادهشده در این مطالعه نیز همین وضعیت را داشتند؛ ولی شاخصهای حاصل از تقسیم چنین متغیرهایی به شرط نبود خطاهای نمونهگیری و اندازهگیری اینگونه نیستند. در ادامه به توصیف آماری مقایسهای شاخصهای محاسبهشده برای دو مقطع و ارزیابی توزیع آماری آنها به شرح جدول (4) اقدام خواهیم کرد.
جدول 4. توصیف و توزیع آماری شاخصهای مقطعی هویت دموگرافیک روستایی استان مرکزی در مقاطع 1375 و 1390
شاخصها |
آمارههای توصیفی |
توزیع آماری |
|||
|
1375 |
1390 |
1375 |
1390 |
|
بعد خانوار |
کمینه |
11/2 |
62/1 |
||
بیشینه |
45/7 |
10 |
|||
میانگین |
58/4 |
15/3 |
|||
انحراف معیار |
89/0 |
60/0 |
|||
چولگی |
08/0- |
19/2 |
|||
کشیدگی |
12/0- |
50/23 |
|||
میزان جوانی |
کمینه |
46/7 |
0 |
||
بیشینه |
81/64 |
29/43 |
|||
میانگین |
35/36 |
07/17 |
|||
انحراف معیار |
49/8 |
79/6 |
|||
چولگی |
60/0- |
04/0- |
|||
کشیدگی |
37/0 |
05/0- |
|||
میزان سالخوردگی |
کمینه |
78/0 |
61/2 |
||
بیشینه |
53/43 |
15/65 |
|||
میانگین |
89/9 |
49/17 |
|||
انحراف معیار |
60/6 |
19/10 |
|||
چولگی |
88/1 |
24/1 |
|||
کشیدگی |
10/4 |
73/1 |
|||
نسبت سالخوردگی |
کمینه |
02/0 |
0 |
||
بیشینه |
32/5 |
57 |
|||
میانگین |
36/0 |
86/1 |
|||
انحراف معیار |
47/0 |
94/3 |
|||
چولگی |
66/4 |
83/7 |
|||
کشیدگی |
81/30 |
16/81 |
جدول 4 (ادامه)
شاخصها |
آمارههای توصیفی |
توزیع آماری |
|||
|
1375 |
1390 |
1375 |
1390 |
|
نسبت بستگی |
کمینه |
43/0 |
09/0 |
||
بیشینه |
03/2 |
06/2 |
|||
میانگین |
87/0 |
55/0 |
|||
انحراف معیار |
17/0 |
19/0 |
|||
چولگی |
93/0 |
67/2 |
|||
کشیدگی |
10/3 |
85/12 |
|||
بار تکفل |
کمینه |
01/0 |
0 |
||
بیشینه |
27/19 |
29/16 |
|||
میانگین |
84/2 |
24/2 |
|||
انحراف معیار |
22/1 |
01/1 |
|||
چولگی |
66/5 |
41/5 |
|||
کشیدگی |
25/67 |
92/58 |
|||
میزان باسوادی |
کمینه |
57/28 |
08/2 |
||
بیشینه |
55/93 |
32/91 |
|||
میانگین |
77/65 |
19/66 |
|||
انحراف معیار |
97/8 |
43/12 |
|||
چولگی |
70/0- |
53/1- |
|||
کشیدگی |
09/1 |
42/4 |
|||
میزان اشتغال |
کمینه |
28/7 |
0 |
||
بیشینه |
25/81 |
84/72 |
|||
میانگین |
77/35 |
72/36 |
|||
انحراف معیار |
74/8 |
83/7 |
|||
چولگی |
91/0 |
006/0- |
|||
کشیدگی |
93/1 |
87/2 |
نتایج بالا نشان میدهد تقریباً همۀ شاخصهای هر دو مقطع جز بعد خانوار توزیعی متفاوت با حالت نرمال دارند؛ ولی معناداری اختلاف از حالت نرمال برای دو شاخص بار تکفل و نسبت سالخوردگی بسیار شدید است. این دو شاخص با نرمافزار در همان ابتدا از فرایند تحلیلهای ساختاری کنار گذاشته شد. متوسط بعد خانوار و درصد جمعیت جوان از 1375 تا 1390 کمتر شده و در شاخص دوم به کمتر از نصف رسیده و درمقابل درصد جمعیت سالخورده و نسبت سالخوردگی به جوانی بیشتر شده است. هر دو شاخص جوانی و سالخوردگی جمعیت کمی نرمالتر شدهاند. متوسط نسبت بستگی و بار تکفل تقریباً یکسان است، ولی هر دو از حالت نرمال فاصلة بیشتری گرفتهاند. متوسط میزان باسوادی و اشتغال نیز چندان تغییری نکردهاند؛ در حالی که میزان اشتغال به توزیع نرمالتری سوق پیدا کرده و توزیع باسوادی از حالت نرمال کمی بیشتر فاصله گرفته است.
جدول 5. توصیف و توزیع آماری شاخصهای تحولی هویت دموگرافیک روستایی استان مرکزی
متغیر |
توصیف آماری |
توزیع آماری |
|
تغییرات بعد خانوار روستاها |
کمینه |
-3/52 |
|
بیشینه |
4/87 |
||
میانگین |
-1/427 |
||
انحراف معیار |
0/6835 |
||
چولگی |
1/24 |
||
کشیدگی |
12/80 |
||
تغییرات میزان جوانی روستاها |
کمینه |
-42/72 |
|
بیشینه |
11/34 |
||
میانگین |
-19/28 |
||
انحراف معیار |
7/62 |
||
چولگی |
0/19 |
||
کشیدگی |
0/54 |
||
تغییرات میزان سالخوردگی روستاها |
کمینه |
-15/93 |
|
بیشینه |
33/04 |
||
میانگین |
7/60 |
||
انحراف معیار |
6/86 |
||
چولگی |
0/74 |
||
کشیدگی |
1/35 |
||
تغییرات نسبت بستگی روستاها |
کمینه |
-1/31 |
|
بیشینه |
1/05 |
||
میانگین |
-0/33 |
||
انحراف معیار |
0/27 |
||
چولگی |
0/71 |
||
کشیدگی |
2/39 |
جدول 5 (ادامه)
متغیر |
توصیف آماری |
توزیع آماری |
|
تغییرات میزان باسوادی روستاها |
کمینه |
-59/2 |
|
بیشینه |
44/65 |
||
میانگین |
0/42 |
||
انحراف معیار |
11/19 |
||
چولگی |
-1/16 |
||
کشیدگی |
5/66 |
||
تغییرات میزان اشتغال روستاها |
کمینه |
-41/58 |
|
بیشینه |
42/17 |
||
میانگین |
0/95 |
||
انحراف معیار |
11/01 |
||
چولگی |
-0/15 |
||
کشیدگی |
1/45 |
نتایج جداول بالا نیز نشان میدهد شاخصهای تحولی هر دو مقطع جز بعد خانوار توزیعی تقریباً نرمال و چولگی به سمت چپ دارند؛ تغییرات شاخصهای بعد خانوار، میزان جوانی روستاها و نسبت بستگی میانگین کاهشی داشته است؛ همچنین متوسط تغییرات شاخصهای میزان باسوادی و اشتغال روستاها افزایش کم و درمقابل متوسط تغییرات سالخوردگی روستاها افزایش زیادی داشته است.
یافتههای استنباطی (تحلیلهای عاملی تأییدی و مدلسازیهای معادلة ساختاری)
مدلسازیهای ساختاری ارائهشده با رویکرد خودگردانسازی[11] صورت گرفتهاند. این روش مبتنی بر انجام نمونهگیری با جایگذاری از نمونهای مادر یا اصلی (در اینجا، 733 روستای مطالعهشده) به دفعات زیاد است. با استفاده از نتایج همة دفعات نمونهگیری، یک توزیع نمونهای بهمثابة مبنایی برای انجام برآوردها بهویژه برآورد خطاهای معیار شاخصهای مختلف حاصل میشود که برآورد خطاهای معیار حاصل دقت بیشتری درمقایسه با فقط یکبار نمونهگیری خواهد بود (قاسمی، 1389: 277).
دفعات بازنمونهگیری در همة تحلیلهای پیش رو با توجه به بزرگی حجم نمونة اصلی، 1000 بار بوده است. علاوه بر دقت بیشتر برآورد، مزیت و دلیل مهمتر استفاده از رویکرد خودگردانسازی در تحلیلهای حاضر، به این نکتۀ بسیار اساسی برمیگردد که استنباط آماری برمبنای توزیع نمونهگیری به معنای معمول آن مستلزم و مبتنی بر فرض نرمالبودن توزیع متغیرهاست؛ در حالی که استنباط برمبنای توزیع نمونهگیری خودگردان (بوتاستراپ) فارغ از چنین محدودیتی است (قاسمی، 1389: 268). توزیع فراوانیها و نتایج آزمون نرمالیتی چندمتغیره درزمینة هر دو گروه شاخصهای استفادهشده (بدون ذکر نتایج آماری) نشاندهندة برقرارنبودن این مفروضه و درنتیجه لزوم بهکارگیری رویکرد خودگردانسازی در برآورد شاخصها و استنباطهای پیامد آنها بود.
مدل هویت دموگرافیک روستایی استان در سال 1375
مقیاس اندازهگیری هویت جمعیتی روستایی استان در سال 1375 (ابتدای دورة مطالعهشده)، با بهکارگیری مدل تحلیل عاملی تأییدی[12] (CFA) هشت شاخص مربوط و استفاده از نرمافزار
Amos Graphics انجام شد. برای تشخیص مناسبترین مدل قابل تعریف[13] ممکن برای معادلهسازی متغیر پنهان هویت جمعیتی روستایی در سال 1375، ساختار حداکثری براساس همۀ هشت شاخص ترسیم و با بهکارگیری ابزار جستوجوی دقیق[14]، حالتهای ممکن شناسایی و بهترین آنها براساس شاخصهای سنجش اعتبار مدل انتخاب شد. این ابزار با استفاده از شاخصهای نیکویی برازش بهترین مدل را به دادههای موجود برازش میدهد (پایندة نجفآبادی و امیدی نجفآبادی، 1392: 195). شماتیک ارائهشده در شکل 2، مدل اندازهگیری هویت جمعیتی روستایی سال 1375 را همراه با برآوردهای استاندارد ضرایب مسیر و انواع مختلف شاخصهای سنجش اعتبار مدل براساس رویکرد خودگردانسازی با 1000 تکرار بهصورت یکجا نشان میدهد.
چنانکه دیده میشود علاوه بر دو شاخص غیرنرمال بار تکفل و نسبت سالخوردگی، شاخص میزان اشتغال نیز به مدل دارای اعتبار نهایی راه نیافته است. با توجه به آنچه در جدول (3) دربارة نحوة شاخصسازیها آمده، شایان توجه است محتوای اطلاعاتی این دو شاخص به نحو دیگری در دو شاخص دیگرِ نسبت بستگی و میزان سالخوردگی وجود دارند.
شاخصهای برازش گزارششده که معیارهایی برای تأیید مدل تدوینشده براساس دادههای تجربی گردآوریشدهاند، از هر سه گروه شاخصهای برازش مطلق (CMIN یا کایاسکوئر و GFI: شاخص نیکوی برازش)، شاخصهای برازش تطبیقی (NFI: شاخص نرمالشدة بنتلر - بونت) و شاخصهای برازش (RMSEA: ریشة میانگین مربعات خطای برآورد) انتخاب شدهاند. این شاخصها مناسبترین و پرکاربردترین از بین تعداد زیاد انواع شاخصهای برازش به شمار میروند (پایندة نجفآبادی و امیدی نجفآبادی، 1392: 35). در یک مدل ساختاری هرچه مقدار کایاسکوئر و درجة آزادی کوچکتر باشند، مدل مناسبتر است. در صورت اعتبار یک مدل، سطح معناداری آمارة کایاسکوئر بیش از 05/0 است و مقادیر GFI و NFI به یک (با مقادیر معیار بیش از 95/0) و RMSEA به صفر (با مقدار معیار کمتر از 05/0) نزدیک خواهند بود. همانگونه که در شکل دیده میشود همة این شاخصها اعتبار و برازش بسیار خوب مدل را با دادههای گردآوریشده تأیید میکنند. از مهمترین این شاخصها، کایاسکوئر است که هرچه کوچکتر باشد، نشانة برازش بیشتر مدل با دادههاست. مبنای محاسبة این شاخص، تفاوتی است که بین ماتریس واریانس ـ کوواریانس نمونهای حاصل از متغیرهای دیدهشده و ماتریس واریانس ـ کوواریانس بازتولیدشده برمبنای شاخصهای برآوردشده در مدل تدوینشده وجود دارد (قاسمی، 1389: 135). بیشتربودن سطوح معناداری مقادیر کایاسکوئر از 05/0، به معنی نبود تفاوت معنادار یا نزدیکی مقادیر این دو ماتریس است و نشانهای از مطلوبیت و اعتبار مدل تدوینشده برمبنای دادههای گردآوریشده تلقی میشود. درنهایت علاوه بر ارائة ضرایب استاندارد مسیر روی شکل مدل، جدول (6) نیز برآوردهای استاندارد و غیراستاندارد ضرایب مسیر رگرسیونی مدل را همراه با خطای استاندارد (SE) و سطح معناداری (P-value) آنها نشان میدهد.
شکل 2. مدل اندازهگیری هویت جمعیتی روستایی سال 1375 همراه با برآوردهای استاندارد و شاخصهای اعتبارسنجی آن
جدول 6. برآوردهای رگرسیونی مؤلفههای مقیاس هویت جمعیتی روستایی استان در سال 1375
مؤلفهها و متغیرهای سنجششده (معرفهای دیدهشده) |
وزن رگرسیونی |
نسبت بحرانی |
خطای استاندارد |
سطح معناداری |
|
غیراستاندارد |
استاندارد |
||||
بعد خانوار |
00/1 |
86/0 |
|
|
|
میزان جوانی جمعیت |
03/10 |
91/0 |
46/32 |
31/0 |
00/0 |
میزان سالخوردگی جمعیت |
84/7- |
91/0- |
47/32- |
24/0 |
00/0 |
نسبت بستگی |
43/0 |
27/0 |
08/7 |
06/0 |
00/0 |
میزان باسوادی جمعیت |
03/6 |
52/0 |
55/13 |
45/0 |
00/0 |
جز میزان سالخوردگی، ضرایب رگرسیونی بقیۀ مؤلفهها مثبت و همگی با سطوح معناداری بیش از 99درصد هستند. گزارشنشدن مقادیر مؤلفة بعد خانوار به این دلیل است که این متغیر بهمثابة مرجع (یا معرف نشانگر) برای اندازهگیری مقیاس هویت جمعیتی روستایی در نظر گرفته شده تا بدون واحد اندازهگیری بودن آن برطرف شود (قاسمی، 1389: 183). معناداری ضریب این مسیر نیز با توجه به مقدار استاندارد آن درمقایسه با ضرایب معنادار دیگر محرز است. طبیعی است که شاخص سالخوردگی با شاخصهای جوانی، بعد خانوار و میزان باسوادی همسو نباشد، ولی بزرگی ضریب رگرسیونی آن بیانکنندة تأثیر منفی شدیدی است که این شاخص بر ساختار جمعیتی روستاهای استان دارد. همچنین مثبتبودن ضریب مربوط به نسبت بستگی با توجه به نحوة ساختن این شاخص قابل فهم خواهد بود. صورت کسر این شاخص، مجموع جمعیت جوان (14- سال) و جمعیت سالخورده (65+ سال) است و همبستگی بیشتر بین حاصل این کسر با جمعیت زیر 14 سال باعث همسویی ضرایب آنها شده است.
مدل هویت دموگرافیک روستایی استان در سال 1390
سنجش مقیاس اندازهگیری هویت جمعیتی روستایی استان در سال 1390 (انتهای دورة مطالعهشده) نیز با بهکارگیری مدل تحلیل عاملی تأییدی هشت شاخص مرتبط انجام شد. اینبار هم تشخیص مناسبترین مدل ممکن برای معادلهسازی متغیر پنهان هویت جمعیتی روستایی، با ترسیم ساختار حداکثری براساس همۀ هشت شاخص و بهکارگیری ابزار جستوجوی دقیق انجام و بهترین آنها براساس شاخصهای سنجش اعتبار مدل انتخاب شد. شماتیک ارائهشده در شکل (3)، مدل اندازهگیری هویت جمعیتی روستایی سال 1390 را همراه با برآوردهای استاندارد ضرایب مسیر و انواع مختلف شاخصهای سنجش اعتبار مدل براساس رویکرد خودگردانسازی با 1000 تکرار بهصورت یکجا نشان میدهد.
شکل 3. مدل اندازهگیری هویت جمعیتی روستایی سال 1390 همراه با برآوردهای استاندارد و شاخصهای اعتبارسنجی آن
چنانکه دیده میشود اینبار نیز ترکیب شاخصها در ساختار نهایی تقریباً مانند مدل پیشین برای سال 1375 است. حذف دو شاخص بار تکفل و میزان اشتغال همانند مدل ابتدای دوره است؛ ولی اینبار شاخص کمتر غیرنرمال میزان سالخوردگی در ترکیب نهایی حضور ندارد و به جای آن شاخص بهلحاظ محتوا نسبتاً مشابه و بیشتر غیرنرمال نسبت سالخوردگی که در مدل سال 1375 حضور نداشت، به مدل دارای اعتبار نهایی راه یافته است؛ دلیل آن، اجرای مدل با رویکرد خودگردانسازی و دفعات تکرار بسیار زیاد (1000 بار) است؛ بنابراین ساختار هویت دموگرافیک روستایی در هر دو مقطع بهلحاظ ترکیب متغیرها تقریباً یکسان است.
هر سه گروه شاخصهای برازش و سنجش اعتبار مدل (کایاسکوئر با مقدار ناچیز 99/0، درجة آزادی 3 و سطح معناداری 39/0، GFI و NFI هر دو با مقدار بسیار نزدیک به یک 998/0 و RMSEA با مقدار ایدهآل صفر)، همگی اعتبار و برازش بسیار خوب مدل را با دادههای گردآوریشده تأیید میکنند. درنهایت علاوه بر ارائة ضرایب استاندارد مسیر روی شکل مدل، جدول (7) نیز برآوردهای استاندارد و غیراستاندارد ضرایب مسیر رگرسیونی مدل را همراه با خطای استاندارد و سطح معناداری آنها نشان میدهد.
جدول 7. برآوردهای رگرسیونی مؤلفههای مقیاس هویت جمعیتی روستایی استان در سال 1390
مؤلفهها و متغیرهای سنجششده (معرفهای دیدهشده) |
وزن رگرسیونی |
نسبت بحرانی |
خطای استاندارد |
سطح معناداری |
|
غیراستاندارد |
استاندارد |
||||
بعد خانوار |
00/1 |
63/0 |
|
|
|
میزان جوانی جمعیت |
53/15 |
87/0 |
82/15 |
98/0 |
00/0 |
نسبت سالخوردگی جمعیت |
35/6- |
61/0- |
70/15- |
40/0 |
00/0 |
نسبت بستگی |
36/0- |
70/0- |
60/13- |
30/0 |
00/0 |
میزان باسوادی جمعیت |
67/20 |
63/0 |
12/15 |
37/1 |
00/0 |
شاخص مرجع بعد خانوار و شاخصهای ماهیتاً مثبت (هرچه بیشتر بهتر) میزان جوانی و باسوادی، ضرایب مسیر مثبت و شاخصهای ماهیتاً منفی (هرچه کمتر بهتر) نسبت سالخوردگی و نسبت بستگی، ضرایب مسیر منفی داشته و همگی با سطوح معناداری بیش از 99درصد بودهاند؛ بنابراین هویت جمعیتی روستایی استان در مقطع زمانی 1390، چنانکه کاملاً طبیعی است، با شاخصهای بعد خانوار، میزان جوانی و باسوادی جمعیت تقویت و با شاخصهای نسبت بستگی و سالخوردگی جمعیت تضعیف شده است.
تحولات هویت جمعیتی روستایی استان از 1375 تا 1390
با ترسیم ساختار حداکثری براساس همۀ 9 شاخص و بهکارگیری ابزار جستوجوی دقیق، مناسبترین ترکیب شاخصها و معتبرترین مدل قابل تعریف برای معادلهسازی متغیر پنهان تحولات طولی هویت جمعیتی روستایی از 1375 تا 1390، به شرح شکل (4) به دست آمد. چنانچه شاخصهای نیکویی برازش نشان میدهند، مدل اندازهگیری حاصل از اعتبار تقریباً صددرصدی برخوردار است. آمارههای مرتبط و برآوردهای استاندارد ضرایب مسیر براساس رویکرد خودگردانسازی با 1000 تکرار به دست آمدهاند.
شکل 4. تحولات هویت جمعیتی روستایی از 1375 تا 1390
چنانکه دیده میشود، در ترکیب معتبر و نهایی مدل تحولات جمعیتی، شاخصهای تغییرات میزان سالخوردگی، تغییرات نسبت بستگی، تغییرات میزان رشد، تغییرات میزان باسوادی و تغییرات میزان اشتغال حضور دارند. فهم چگونگی و سمتوسوی تحولات جمعیتی روستاهای استان طی 15 سال بررسیشده، مستلزم توجه و دقت در دو دسته آماره است: مقدار، علامت و سطح معناداری برآوردهای استاندارد ضرایب مسیر مدل و میزان و علامت میانگین شاخصهای مرتبط. برای این منظور میانگین شاخصها نیز به جدول برآوردهای استاندارد و غیراستاندارد ضرایب، خطاهای استاندارد و سطوح معناداری آنها افزوده شد.
جدول 8. برآوردهای رگرسیونی مؤلفههای مقیاس تغییرات هویت جمعیتی روستایی استان از 1375 تا 1390
مؤلفهها و متغیرهای سنجششده (معرفهای دیدهشده) |
میانگین |
وزن رگرسیونی |
نسبت بحرانی |
خطای استاندارد |
سطح معناداری |
|
غیراستاندارد |
استاندارد |
|||||
تغییرات میزان سالخوردگی |
60/7+ |
00/1 |
37/1 |
|
|
|
تغییرات نسبت بستگی |
33/0- |
01/0 |
40/0 |
97/5 |
00/0 |
00/0 |
تغییرات میزان باسوادی |
42/0+ |
46/0- |
39/0- |
2386- |
07/0 |
00/0 |
تغییرات میزان اشتغال |
95/0+ |
01/0- |
01/0- |
48/0- |
03/0 |
63/0 |
تغییرات میزان رشد جمعیت |
31/2- |
11/0- |
42/0- |
30/6- |
02/0 |
00/0 |
دقت در ضرایب و میانگینها بیانکنندة آن است که از بین پنج شاخص سازندة مقیاس تحولات، تغییرات میزان سالخوردگی با ماهیت منفی و روند افزایشی و تغییرات میزان رشد جمعیت با ماهیت مثبت اما روند کاهشی، نقش اساسی داشتهاند؛ بنابراین متأسفانه روند تغییرات و تحولات هویت جمعیتی یا ساختار جمعیتی روستاهای استان طی این دوره رو به تخریب بوده است و دورنمای روشن و رو به توسعهای را مانند کلیت جمعیت روستایی کشور به تصویر نمیکشد.
نتیجهگیری
بررسیهای آماری دربارة استان مرکزی نشان از آن دارد که هر دو وجه انسانی - جمعیتی و محیطی مناطق و جوامع روستایی استان براثر مجموعهای از عوامل با آسیبهای جدی و برگشتناپذیری مواجه شده است. توسعة بدون اشتغال و نبود سیاستهای حمایتی جدی برای ایجاد فرصتهای شغلی، نمونههایی از این عوامل هستند که معکوسشدن نسبت و سهم جمعیت روستایی و شهری استان از کل جمعیت طی نیمقرن گذشته ازجمله چالشهای جمعیتی پیامد آنهاست؛ چالشی که به تهدیدی جدی برای هویت و ساختار انسانی مناطق روستایی استان منجر شده است. این چالش از دو بعد زوال و کاهش کیفیت و کمیت جمعیت سکونتگاههای روستایی استان مطالعه شد. 9 متغیر تعداد خانوار، جمعیت کل، جمعیت زیر 14 سال، جمعیت 15 تا 64 سال، جمعیت بالای 65 سال، جمعیت 6 ساله و بیشتر، جمعیت باسواد، جمعیت 10 ساله و بیشتر و جمعیت شاغل و براساس آنها، 8 شاخص بعد خانوار، شاخص وِرتهایم، میزان سالخوردگی، نسبت سالخوردگی، نسبت بستگی، بار تکفل خالص، میزان باسوادی و اشتغال، سنجههای این بررسی آماری برای هرکدام از دو مقطع مطالعهشده (1375 و 1390) بودند. بهلحاظ مقیاس، سنجههای کمیتی (اندازه وحجم جمعیت) با واحد نفر و سنجههای کیفیتی (ترکیب و ساختمان جمعیت) برحسب درصد بیان شدهاند.
توصیف آماری نشاندهندة آن است که متوسط بعد خانوار و درصد جمعیت جوان طی دورة مطالعهشده کمتر و درمقابل درصد جمعیت سالخورده و نسبت سالخوردگی به جوانی بیشتر شده است. کمّوکیف هویت دموگرافیک یا همان ساختار جمعیتی مناطق روستایی استان مرکزی از ابتدا تا انتهای دورة مطالعهشده با شاخصهای بعد خانوار، میزان جوانی جمعیت، نسبت بستگی و میزان باسوادی تقویت و بهواسطة شاخص میزان سالخوردگی و همینطور نسبت بستگی جمعیت تضعیف شده است. بهواسطة این ضعف ساختاری، کارکردهای آنها نیز بهویژه درزمینة کشاورزی و فعالیتهای مرتبط با آن شدیداً آسیب دیده است. به این ترتیب اساسیترین مسئلة جوامع روستایی مطالعهشده در حال حاضر، زوال جمعیت و روند جمعیتگریزی است؛ به گونهای که نابودی تدریجی را تجربه میکنند.